در طول تاریخ، علت نابرابری ها اولین سوال جامعه شناختی بوده است.

 

                                                                                       دارندورف

 

آثار فقر که به نظر خرد می آید، مشقات فراوانی را برای جوامع، خانواده ها و افراد ایجاد     می کند. شاید بتوان بدترین اثر فقر را این دانست که ” فقر، فقر می آورد”. لذا رهایی از چنگال آن تقریباً غیر ممکن می نماید. فردی که از عهده تامین مواد غذایی و بهداشت مناسب برای خانواده اش برنمی آید، آنها را در معرض ابتلا به بیماریهای تهدید کننده و مرگبار قرار می دهد و احتمال گرفتاری به معلولیت ها و ناتوانی ها بالا می رود. همچنین، اگر شخص از عهده تامین مخارج تحصیل کودکان بر نیاید، کودکان در انتخاب راهی جز سرنوشت پدران و مادران خود انتخاب های زیادی پیش روی خود نخواهند داشت و اگر شخص، مکان و محلی برای زندگی نداشته باشد فرصتی برای ذخیره ثروت و دارایی هر چند اندک برای رهایی از فقر نخواهد داشت. در بسیاری از کشورهای جهان، محرومان دسترسی بالایی به فرآورده ها و خدمات سودآور ندارند. بیمه و تامین اجتماعی در سطحی نازل است و از بین رفتن سرپرست خانواده با بالا رفتن سن در اثر بیماری و یا از کار افتاده شدن وی، آغاز وخامت وضعیت خانواده است.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

 

امروزه در جهان، در هر روز تقریبا 30،000 كودك زیر 5 سال در اثر فقر، سوء تغذیه و بیماریهای ناشی از فقر، جان خود را از دست می دهند؛ تقریبا 790 میلیون نفر در کشورهای در حال توسعه، به طور مزمن دچار سوء تغذیه می باشند  و تقریبا  یك میلیارد نفر در آغاز قرن بیست و یکم، قادر به خواندن کتاب یا امضاء نام خود نمی باشند. 134 میلیون کودک بین 7 تا 18 سال، هرگز به مدرسه نرفته اند که تعداد دختران در این میان از تعداد  پسران بسیار بیشتر است.(منبع22)

 

درباره فقر موردی نیز دلایل گوناگونی شمرده شده است. یکی از این دلایل، برابر نبودن استعدادها و خلاقیت های فردی و میزان تلاش برای زندگی است. بسیاری از فلاسفه و اندیشمندان نظیر افلاطون، قرار گرفتن افراد کم استعداد در طبقات پایین اجتماع را به رسمیت شناخته و به آن نابرابری طبیعی اطلاق کرده اند. البته یقینا اگر امروز ارسطو گرسنگان آفریقا را می دید، به جای پرداختن به فلسفه، فکری به حال ایشان می کرد، یعنی ممکن است کسی این منطق را بپذیرد که افرادی که دارای هوش و استعداد کمتر می باشند، از امکانات کمتری در زندگی مدرن امروز بهره مند گردند، لیکن در جهانی که حداقل غذا برای همه وجود دارد، هیچ انسانی قبول نمی کند که گروهی در فقر مطلق حتی نانی برای خوردن نداشته باشند و در هر ساعت از عمر ما 1250 کودک از فرط گرسنگی جان بسپارند. کودکانی که چه بسا شاید جزو نوابغ جامعه بشری بودند.

 

در این جا باید تمایز بین دو واژه نابرابری و فقر را مد نظر داشته باشیم. افرادی كه در قشربندی های اجتماعی در رده های پایین قرار دارند، ممكن است دچار فقر مطلق نبوده و امكانات اولیه زندگی را دارا باشند لیكن در مقایسه با دیگر افراد اجتماع فقیر محسوب شوند، اما در برخی موارد به ویژه در كشورهای فقیر، افراد این طبقات حتی از دسترسی به قوت لایموت نیز بی بهره اند.

 

بنی آدم اعضاء یکدیگرند  که در آفرینش ز یک گوهرند

 

چو عضوی به درد آورد روزگار  دگر عضوها را نماند قرار

 

در کشور ما نیز فقر امروزه یکی از مهمترین مسائل و سرمنشاء بسیاری از معضلات اجتماعی است. گسترش فقر و فاصله طبقاتی باعث گردیده تا سازمانها و نهادهای دولتی نظیر کمیته امداد، بنیاد مستضعفان و … متولی رسیدگی به محرومان گردند. لیکن شواهد و قرائن نشان می دهد که عملکرد این دستگاه ها تاثیر چشمگیری در کاهش فقر عمومی جامعه نداشته است که بررسی دلایل و علل آن در این مبحث نمی گنجد، اما یکی از مسائلی که به نظر می رسد در این امر نقش دارد، عدم شناخت کافی فقرا و نیازهای ایشان می باشد. در این صورت این سوال در ذهن متبادر می گردد که آیا کمک ماهیانه 60 هزار تومان برای یک خانواده 5 نفری می تواند در کاهش فقر و بدبختی موثر باشد یا اصولا” نیاز فقرا در جامعه ما چیز دیگری است و به گونه ای دیگر باید برنامه ریزی نمود.

 

در این تحقیق سعی می گردد تا دور باطل فقر در خانواده های فقیر به دلیل کسب برخی از ویژگی های فرهنگی و انتقال فقر به نسل های بعدی به همین دلیل مورد بررسی قرار گیرد. چرا که بدون توجه به این امر بسیاری از کمک های مادی و حمایت های مالی به فقرا مسکنی بیش نبوده و هرگز آنها را از ورطه فقر و نداری خارج نخواهد ساخت و این دور باطل در خانواده فقیر تا ابد ادامه خواهد یافت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...