بازنمایی زن در آثار سینمایی داریوش مهرجویی |
در میان انواع هنرها، مجموعهی هنرهای نمایشی سطح تماس بیشتری با مخاطب خود دارند و طبیعتاً تأثیر بیشتری هم بر او میگذارند، زیرا به طور همزمان قوای دیداری و شنیداری مخاطب را متصرف میگردند. هنرهای نمایشی با ایجاد كنش، مخاطب خود را بیش از سایر هنرها با خود درگیر میسازند. در این میان، سینما در نشان دادن واقعیت و فرصت دادن به تودهها برای درک آنچه به آنها نشان داده شده است هنری برتر است (استریناتی[2]، 1380: 121). آنچنان که سینما را بالاترین حد تکامل واقعگرایی تجسمی تا به امروز میدانند )بازن[3]، 1376: 10).
هنر سینما از ابعاد و زوایای گوناگون، تحت تأثیر جامعه است و این تأثیر در برخی ابعاد آشکار و در برخی دیگر پنهان است. اما پنهان بودن آن نافی ضرورت شناخت و تبیین آن نیست (راودراد، 1379). بهطور کلی، جنسیت، ملیت، قومیت، سیاست و دیانت بر معنای هنر تأثیر دارند. به اعتقاد دیویی[4]، هنر بهترین راه فهمیدن فرهنگ است. بنابراین، هنر بخشی از معنای خود را از بستر یا مضمون اجتماعی آن اتخاذ میکند (فریلند[5]، 1391: 160). این نظر که هنر در وهلهی نخست نیرویی اجتماعی است و هنرمند مسئولیت اجتماعی دارد، نخست در نزد جامعهشناسان سوسیالیست فرانسوی چون سنسیمون[6] و کنت[7] بهطور کامل پرورده شده است. راسکین[8] نیز در مقالهای در باب «ماهیت هنر گوتیک[9]» بر شرایط اجتماعی و تأثیرات هنر تأکید گذاشته است (بیردزلی[10] و هاسپرس[11]، 1387: 52).
بنابراین، انواع مختلف رسانه میتواند اشکال مختلف تأثیر را بر تباهی، دوام، شکوفایی هویت و تجربهی فرهنگی داشته باشد. در واقع رسانههای جمعی را باید تا حد زیادی عامل پدید آمدن فرهنگ تودهای یا فرهنگ عامه دانست. بیمعناست اگر تصور شود که میتوان جلوی این حرکت سیلآسا را گرفت و یا آن را صرفاً نتیجهی دنیای تجارت دانست. مطالعهی رسانه با رویکرد مبتنی بر جنسیت، این سؤال را
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
بهوجود میآورد که آیا انتخاب و تفسیر متون رسانهای در نهایت میتواند به بروز تغییرات اجتماعی و مقاومت بیشتر جامعهی زنان در مقابل وضع نابرابر جنسی در جامعه منجر شود؟. رویهمرفته میتوان گفت که فرهنگ تمایز جنسی حاکم بر رسانهها، قادر است دریافتها و پاسخهای متفاوتی را توسط مخاطبان و بهویژه زنان بهوجود آورد (مککوئیل[16]، 1385).
سینما در مقام پدیدهای همهگیر و به علت تصویری بودن و بهرهگیری از هنرهای پیشین، یکی از قویترین رسانهها به شمار میآید و به سبب داشتن این ویژگیها و جذابیتها از مخاطبان بیشتری برخوردار است و تأثیر آن بر ابعاد مختلف اجتماعی- فرهنگی بر کسی پوشیده نیست (حدادپورخیابان، 1388). بنیامین[17] جایگاه ویژهای برای سینما قائل میشود و معتقد است، برای انسان معاصر بازنمایی واقعیت بهوسیلهی فیلم به طور غیرقابل مقایسهای اهمیت بیشتری نسبت به نقاشی دارد؛ چرا که این ابزار تکنولوژیک بهطور بسیار دقیقی در واقعیت نفوذ میکند و وجوهی از آن را برملا میسازد که هیچ ابزار دیگری چنین توانایی را ندارد (قاسمی و همکاران، 1378).
1-2- بیان مسأله
رسانهها میتوانند از طریق ارائهی هنجارهای اجتماعی، مخاطبان را با الگویی از روابط انسانی و اجتماعی آشنا کنند و جامعه و ارزشهای آن را دستخوش تغییر نمایند. رسانههای همگانی از ارزشهای جامعه تأثیر میپذیرند و میتوانند به بازتولید آنها اقدام کنند. در واقع، رابطهای بین پیامهای رسانهها و نظام ارزشی هر جامعه وجود دارد (حدادپورخیابان، 1388). این به آن معنی است که هر چند رسانههای گروهی هر جامعه متأثر از فرهنگ جامعهاند، اما در روند بازتولید فرهنگی، قادر به گزینش نیز هستند؛ گزینش اینکه چه عناصری از فرهنگ را به چه شیوهای انتقال دهند (کریمی، 1385).
مفهوم بازنمایی با تلاشهایی که برای ترسیم واقعیت صورت میگیرد، رابطهی تنگاتنگی دارد. بازنمایی را «تولید معنا از طریق چارچوبهای مفهومی و زبان» تعریف میکنند. جریان مداوم و مکرر بازنمایی، به شدت بر ادراک و کنشهای مخاطبان تأثیر میگذارد، زیرا فرض بر این است که این بازنمایی همان واقعیت است (معینیفر، 1388). در حقیقت، بازنمایی اجتماعی یک مفهوم چند وجهی است که بر سیستم ارزشها، ایدهها، تصاویر و شیوههای بازنمایی اجتماعی تمرکز دارد و از تجربهی روزمره و ارتباطات شکل میگیرد (فرحبیدجاری، 2011).
برقراری رابطه میان سینما و جامعه را در نظرات بسیاری از جامعهشناسان چون دووینیو[18] میتوان دید. او نقطهی برخورد نگرشهای خلاقانه و کارکردهای هنر در ساختارهای اجتماعی متفاوت را نقطهی آغاز جامعهشناسی آفرینش هنری میداند. به اعتقاد او از طریق تحلیل نمادهای اجتماعی که در اثر هنری متبلورند، میتوان به درک این مسأله نایل آمد که اثر تا چه اندازه در جامعه ریشه دارد (دووینیو، 1379: 75). بازنمایی در رسانهها بر طرز تفکر، علایق و ایدئولوژی تأثیرگذار است. منطق درونی گزارهای که کار رسانهها را جامعهپذیری یا جامعهستیزی میداند، این است که جامعهپذیری یعنی آموزش هنجارها و ارزشهای جاافتاده از طریق دادن پاداش و کیفر برای انواع مختلف رفتار که از طریق آن تمام ما میآموزیم که در شرایط معین چگونه باید رفتار کرد و هر نقش یا منزلت اجتماعی چه انتظارات و توقعاتی با خود به همراه میآورد. بنابراین رسانهها بهطور مستمر و پیشاپیش تجربهی واقعی، تصاویری از زندگی و مدلهایی از رفتار را عرضه میکنند (معینیفر، 1388).
بازنمایی، فرهنگ را تولید میکند و در واقع مدار فرهنگ را تشکیل میدهد. بحث دربارهی بازنمایی در واقع شکلگیری هویت فرهنگی است؛ هویت جنسیتی امری واحد و ثابت نیست، بلکه به تفاوتهای تاریخی و اجتماعی جوامع بستگی دارد (نقیبالسادات، 1389). به اعتقاد بارت[19] نشانههای داخل در محدودهی فرهنگ هرگز معصوم نیستند، بلکه در شبکههای پیچیدهی بازتولید ایدئولوژیکی گرفتارند. بارت بر نوعی کشف یا افشای ایدئولوژی پنهان درمتن تأکید دارد و معتقد است «جامهی بداهت پوشاندن به امور زندگی روزمره، نوعی سوء استفادهی ایدئولوژیک است». بارت بر کارکرد ایدئولوژیک نشانهها توجه میکند و معنی عمیقتری را نسبت به تصاویر علنی و سطحی برای نشانهها قائل است (اباذری، 1380: 138).
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-05-16] [ 08:26:00 ب.ظ ]
|