……………… 93

 

 

 

5-2 اهداف آموزش: 94

 

5-4 تأثیر نهاد مدرسه در فرآیند جامعه پذیری سیاسی: 99

 

5-5 تأثیر پدیده جهانی شدن بر فرهنگ سیاسی: 101

 

5-6 برابری جنسیتی: 102

 

5-7 مهندسی فرهنگی: 103

 

5-8 ارتقای وزن اجتماعی زنان: 105

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

5-9 بهینه سازی نهادهای رسمی ویژه زنان: 106

 

5-10 تحولات ساختاری در سیاست‌های فرهنگی و مشارکت سیاسی زنان: 107

 

5-11 طرح توان مند سازی زنان: 107 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

 

 

5-11-1 توان مند سازی اقتصادی: 109

 

5-11-2 توان مند سازی فرهنگی: 110

 

5-12 طرح پیشنهادی منشور اصول مشارکت سیاسی – اجتماعی زنان: 110

 

5- 13زنان و سیاست‌های کلان تقویت مشارکت سیاسی آنان: 112

 

5-14 زنان و اصول راهبردی تقویت مشارکت سیاسی آنان: 112

 

نتیجه گیری………………………………………………………………………………………………………………………………………..116

 

نتیجه گیری و تحلیل نهایی………………………………………………………………………………………………………………118

 

منابع و مأخذ……………………………………………………………………………………………………………………………………….123

 

1-1         شرح و بیان مسأله پژوهش

 

انسان موجودی اجتماعی است و براساس طبع اجتماعی خویش به اجتماع روی آورده است. زندگی اجتماعی نیز در طول تاریخ همواره بر پایه مساعدت و مشارکت استوار بوده است. بنابراین، مشارکت از دیرباز با زندگی انسان پیوند داشته است. مشارکت در زندگی بدان اندازه اهمیت دارد که ارسطو آن را محور “زندگی سیاسی”  قرار داد و شهروند را کسی دانست که از حق مشارکت در امور قضایی و شورائی برخوردار است(اسکاف،460:1975). بر اساس دیدگاه ارسطو، مشارکت حق همه شهروندان است. بر همین اساس، چاره مؤثر همه مسایل محلی، ملی و بین المللی در حول یک محور برابر و آن هم تنها از طریق احقاق حق مشارکت در تمامی فرآیندهای تصمیم گیری امکان پذیر می‌باشد(طایفی،61:1373 -60).

 

 

 

مشارکت سیاسی، یکی از شاخصه‌های بسیار مهم توسعه سیاسی محسوب می‌شود.  همچنین با مفهوم فرهنگ سیاسی ارتباط تنگاتنگی دارد چرا که افراد در بستر فرهنگ سیاسی که از طریق جامعه پذیری سیاسی برای آنان درونی شده است وارد فعالیت‌های سیاسی می‌شوند. در فرآیند مشارکت سیاسی، عوامل گوناگونی چون سن، جنس، مذهب، موقعیت اجتماعی، انگیزه سیاسی و تحرک اجتماعی تأثیر دارند اما عواملی نیز ممکن است مانع مشارکت سیاسی شوند. ازجمله: عدم پاسخگویی مسئولین حکومتی، نداشتن آزادی در حقوق مدنی، کنترل مطبوعات، استفاده از پلیس علنی و سرکوب جنبش‌ها و احزاب سیاسی(صبوری،142:1384).

 

با توجه به مطالب ذکر شده، باید اذعان شود که گرچه مشارکت در امور سیاسی برای اولین بار حدود دویست سال پیش از طریق حق انتخاب، صرفاً برای مردان، رواج یافت؛ لیکن مشارکت زنان در سیاست در مقایسه با مردان به گونه‌ای متفاوت بوده است زیرا زنان با تأخیری صد ساله به حق رأی و مشارکت در سیاست دست یافتند. در گذشته به لحاظ عدم نیاز به مهارت، مشارکت سیاسی زنان نیاز به آموزش و کسب تخصص نداشت لیکن با شروع انقلاب صنعتی عرصه فعالیت زنان نیز دگرگون شد.

 

امروزه با وقوع تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی در جوامع و با توجه به رشد و توسعه سیاسی- اجتماعی، گسترش آموزش و پرورش و وسایل ارتباط جمعی نحوه و میزان فعالیت زنان در ابعاد مختلف تحول یافته است اما با این وجود، آنچه بدیهی می نماید این است که کماکان درصد مشارکت سیاسی زنان در امور سیاسی و اجتماعی کمتر از مردان است.

 

در خصوص کشور ایران، مدعای پژوهش حاضر بر این است که مشارکت سیاسی زنان در ایران بعد از انقلاب با فراهم شدن زمینه‌های شکل گیری فرهنگ سیاسی مشارکتی رو به فزونی بوده است؛ چرا که در ایران قبل از انقلاب، به دلیل ساختار سنتی قدرت، فرهنگ سیاسی از نوع محدود- تبعی بوده و شاه بیشتر حرکت‌های اصلاحی در زمینه توسعه سیاسی را سرکوب می‌کرد.

 

علی رغم مطالب ذکر شده، باید اذعان شود، هر چند وقوع انقلاب اسلامی ایران منجر به افزایش آگاهی سیاسی و متحول کردن فرهنگ سیاسی گشته لذا از آن جایی که جامعه  ایران بعد از انقلاب در یک مرحله گذار به سر می‌برد (گذار از جامعه سنتی به جامعه متجدد)، فرهنگ سیاسی حاکم بر آن نیز  به تبعیت از این مرحله گذار میان دو شکل متضاد فرهنگ سیاسی تبعی و فرهنگ سیاسی مشارکتی واقع شده است. بنا به همین مسأله، می‌توان مهم ترین چالش فرا روی مشارکت سیاسی زنان را در فرهنگ سیاسی همین دوران بررسی کرد؛ چرا که برجا ماندن برخی از مؤلفه‌های فرهنگ سیاسی تبعی دوران قبل از انقلاب مانند فرهنگ آمریت، عدم تساهل و سعه صدر، خشونت، توهم توطئه، سیاست گریزی، بی اعتمادی سیاسی در فضای شکل گرفته در ایران بعد از انقلاب، چالش‌های عمده‌ای را برای مشارکت سیاسی زنان به وجود آورده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...