اما مردان مجرد بیشتر از زنان مجرد گرفتار این بیماری‌ها می‌شوند پس می توان نتیجه گرفت که ازدواج برای زنان بیشتر از مردان دشواری دارد. زنان بیشتر از مردان برای زوج درمانی ومشاوره مراجعه می‌کنند، زنان بیشتری از ازدواجشان پشیمان هستند، زنان بیشتر به طلاق فکر می‌کنند، زنان هستند که در واقع روند طلاق را آغاز می‌کنند، و در نهایت اینکه زنان بیشتر از مردان دچار فرسودگی زناشویی می‌شوند.(فیض آبادی،۱۳۹۲)

 

پایینز دو علت اصلی را برای فرسودگی زنان بیان می‌کند :

 

    1. زنان با توقعاتی بیش از آنچه زندگی زناشویی می‌تواند به آن ها بدهد، ازدواج می‌کنند.

 

  1. استرس ها ومشکلاتی که زنان متأهل به عنوان همسر و مادر با آن روبرو می‌شوند به مراتب بیشتر از مشکلاتی است که مردها در نقش شوهر یا پدر دارند. (پاینز،۱۹۹۶،ترجمه ی شاداب،۱۳۸۱)

مطابق دیدگاه تکاملی وروان پویایی اگر عنصر اصلی تصورات عاشقانه زنان، وابستگی و ارتباط عاطفی است و اگر عنصر اصلی تصورات عاشقانه مردان روابط جنسی است، بدیهی است که هم برای زنان و هم برای مردان دشوار است که همزمان و از طریق یک رابطه تصورات عاشقانه شان را برآورده سازند. ‌بنابرین‏ تأثیرات تفاوت‌های جنسیتی در فرسودگی زناشویی بسیار آشکار است و فرسودگی معمولاً غیر قابل اجتناب است. در این میان چون زنان از یک طرف، ابراز خواسته های مختلف را منطقی می دانند و مطالبات متناقض و تعهدات خانوادگی را به عنوان مسئولیت می‌پذیرند و توقعات بیشتری از خود و رابطه زناشویی دارند، استرس بیشتری را تجربه می‌کنند. از طرف دیگر این انتظار که عملکردشان به اندازه انتظاری که از خود دارند نیست، سبب بروز احساس گناه و تقصیر در آن ها می شود. از نظر بسیاری از زنان زندگی ایده آل یعنی داشتن یک رابطه زناشویی عالی که احساسات مشترک درونی، اهداف مشترک، شناخت دو جانبه، قدرشناسی دو جانبه وخودشکوفایی را در خود جای داده است و وقتی احساس می‌کنند که در این راه شکست خورده اند ورابطه شان چیزی نیست که گمان می کرده‌اند دچار فرسودگی می‌شوند. (داورنیا،۱۳۹۲).

 

۶-۲-۲ تفاوت فرسودگی زناشویی و رکود زناشویی :

 

به نظر می‌رسد همه ی ازدواجها بعد از مدتی سیر نزولی پیدا می‌کنند، عشق اولیه بعد از مدتی فروکش می‌کند و هیجان های شدید به تدریج رو به اول می‌روند. این موضوع امری طبیعی است . در نوع بشر ماندگاری احساس اشتیاق به همسر و ترشح آدرنالین[۱۴] برای سال‌های طولانی بعد از ازدواج غیر ممکن است، ‌بنابرین‏ کم شدن شور ‌و اشتیاق به همسر نمی تواند فرسودگی تعریف شود، بلکه رکود زناشویی است. رکود زناشویی وقتی است که احساسات فرد به همسرش منفی نیست و فرد تنها شور و اشتیاق سابق را احساس نمی کند و هیچ گونه رنجش، خشم، حسد، تلخی وتعارض حل نشده نسبت به همسرش ندارد، در حالی که فرد دلزده از روابط زناشویی، نسبت به همسرش حس خوبی ندارد و با افراد دیگری غیر از ‌همسر خود روابط نزدیک دارد و ‌صحبت‌هایش را با فرد دیگری انجام می‌دهد، به طور خلاصه شخص دیگری را جایگزین همسرش می‌کند.(لی،۲۰۱۱، به نقل از فیض آبادی،۱۳۹۲).

 

برخی از افراد احساسات منفی نسبت به همسر خود را به خاطر بعضی تجارب بد یا بحثهایی که در گذشته بین آن ها پیش آمده، حفظ می‌کنند. آن ها انتخاب می‌کنند که این احساسات را برای آرامش رابطه فاش نکنند. اما حتی اگر فرد سعی کند از احساساتش چشم پوشی کند، آن ها روزی ظاهر خواهند شد. این یک علامت روشن فرسودگی از ازدواج است واین چیزی است که فرسودگی در ازدواج را از روند طبیعی ازدواج متفاوت می‌سازد. اعتدال ازدواج آنجایی است که همسرا ن با وجود اینکه احساسات عمیق عاطفی گذشته را ندارند هنوز هم بهترین دوستان برای هم هستند. از طر ف دیگر، دلزدگی یا فرسودگی زناشویی آنجایی اتفاق می افتد که روابط فرد با شخص یا اشخاص دیگر نسبت به همسر خودش صمیمی تر است، رازهای شخصی اش را با اشخاص دیگر(غیر از همسرش) تقسیم می‌کند، بیشتر کارها را با دیگران انجام می‌دهد ،بیشتر وقتش را با دیگران می گذراند، فرد گرایش دارد بیشتر به دیگران فکر کند تا به همسرش وحتی ممکن است ‌در مورد ازدواج با آن ها خیال پردازی کند، فرد از اشخاص دیگر حمایت می‌کند در حالی که انجام آن را برای همسرش متوقف ‌کرده‌است. در کل قرار گرفتن دیگری در جای همسر از پدیده ی فرسودگی زناشویی خبر می هد. در مقابل زوجی با ازدواج طولانی ممکن است در بیشتر اوقات احساس عشق به یکدیگر نداشته باشند اما گرایشاتشان به سمت یکدیگر بیشتر از آن عشق است. در فرسودگی یا فرسودگی زناشویی فرد یک احساس قوی تر عشق را برای شخص دیگری بجز همسرش تجربه می‌کند. اعتدال زناشویی در جایی است که عاملی که فرد را به همسرش متعد نگه می‌دارد بر طبق اصول اخلاقی درونی است تا شرایط بیرونی. مثال برای اصول اخلاقی درونی، وفاداری، آموزش‌های مذهبی، صداقت، حس مسئولیت پذیری ‌و دوست داشتن می‌تواند باشد. مثال شرایط بیرونی، توقعات وانتظارات افراد، یک تصویر که فرد نیاز دارد تأیید کند، نیازهای بچه ها و… می‌باشد. اگرچیزی که فرد را نسبت به همسرش متعهد نگه می‌دارد صرفأ بر طبق شرایط بیرونی باشد، وقتی این شرایط تغییر می‌کند (برای مثال زمانی که بچه ها رسد می‌کنند وخانه را ترک می‌کنند)، تعهد فرد به ازدواج به تدریج کاهش میابد. این مسئله یکی از علائم دلزدگی یا فرسودگی زناشویی است.(نیازپور،۱۳۸۸).

 

۷-۲-۲ مؤلفه‌ های فرسودگی زناشویی:

 

پاینز(۱۹۹۶)، برای فرسودگی زناشویی سه مؤلفه‌ مشخص کرد : خستگی جسمانی، تحلیل روانی، ازپا افتادن روانی :

 

۱-۷-۲-۲ ازپا افتادن جسمی :

 

فرسودگی بدنی ناشی از دلزدگی به صورت خستگی مزمن بروز می‌کند که با خواب رفع نمی شود. این افراد گرفتار کابوس شبانه می‌شوند. برای به خواب رفتن، از قرص خواب استفاده می‌کنند، بعد از بیدار شدن خسته وکسل و بی حالند و معمولاً سردرد شدید دارند، گاهی دچار دردهای شکمی یا کمر درد می‌شوند. مستعد ابتلا به انواع بیماری ها بوده و مرتباً دچار سرماخوردگی می‌شوند، ممکن است پرخوری یا کم خوری داشته باشند.

 

۲-۷-۲-۲ تحلیل عاطفی :

 

احساس تباه شدن می‌کنند و آزرده و دلسردند. علاقه ای به توضیح دادن چیزی ندارند و اقدامی برای مشکلاتشان نمی کنند. امیدی به بهبود روابطشان ندارند. زندگی برایشان تهی و بی معنا است، اغلب افسرده اند. احساس می‌کنند برای ایجاد هر نوع تغییری، بی یار و یاورند. انگیزه ای برای تغییر خودشان ندارند. احساس در دام افتادن می‌کنند. در موارد شدید، احساس یأس و بیهودگی می‌تواند منجر به آشفتگی عاطفی ویا انگیزه خودکشی شود.

 

۳-۷-۲-۲ از پا افتادن روانی :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...