فصل پنجم: در این فصل، نتیجه­گیری کلی ذکر شده است. بدین معنی که در پایان به این برآیند رسیده می­شود، که اصول رفتاری شخصیت­های این دو داستان، منطبق با چه نظراتی، و کدام یک از روان­شناسان بوده است، و هم­چنین فهرست منابع و مآخذ در این فصل قرار گرفته است.

 

 

 

 

 

1-2. مسئله­ی پژوهش:

 

به نظر بسیاری از محققان، داستان رستم و اسفندیار نوعی تراژدی است. شمیسا می­نویسد: «رستم و اسفندیار را معمولا حماسه خوانده­اند، به گمان من تراژدی خواندن آن شایسته­تر است». (شمیسا،224:1376). با بررسی قرائن موجود در داستان متوجه می­شویم که دلیل رخ دادن تراژدی مرگ اسفندیار به عوامل درونی محرک این دو پهلوان در رویارویی با یکدیگر و برخورد دو جهان­بینی برمی­گردد. تقابل رستم و اسفندیار که همیشه از آن با قید جنگ یاد شده به چیزی فراتر از یک نزاع یا یک جنگ است. این تقابل همان کشمکش­های درونی دو پهلوان است. غیر از عوامل درونی که باعث تراژدیک شدن این اثر می شده می­توان به غیاب پشوتن که در این داستان نماینده وجدان آگاه، عقل سلیم و ندای حق و راستی است اشاره کرد. زیرا حضور مؤثر پشوتن و درایت او می­توانست پایان دهنده این نبرد شوم باشد. در حالی ­که تراژدی حضور عقلانیت پشوتن را برنمی­تابد و میان تراژدی و خرد انسان تضادی آشکار وجود دارد.

 

داستان رستم و سهراب که نیز یکی از حزن انگیزترین داستان­های شاهنامه است یک اثر تراژدیک به حساب می­آید. در این تراژدی تقدیر و سرنوشت سهم مهمی بر عهده دارند. این سرنوشت تغییر ناپذیر که قدرت بشری نمی­تواند از وقوع آن جلوگیری کرده، بافت­های آدمیان را پنبه می­کند(خالقی مطلق،62:1372).

 

دست نیرومند تقدیر را در جریان شکل­گیری حوادث این داستان بارها می­توان مشاهده کرد:کشته شدن ژنده رزم- کسی که برای شناسایی رستم به همراه او آمده است- کتمان نام  رستم و امتناع از نشان دادن رستم به سهراب از سوی هجیر، تأثیر همین نیروی تقدیر است، که گویی خود فردوسی نیز کاملاً به شکست انسان در برابر سرنوشت باور دارد که بلافاصله بعد از طفره رفتن هجیر از نشان دادن رستم به سهراب؛ می­سراید:

 

تو گیتـی چـــه سازی که خــود ساختست             جهانـــــــدار از ایـــن کــــار پـــرداختست

 

زمـانـــه نبـشتـه دگـــرگـونــــه داشــت             چنـــان کــــــو گــــذارد ببایــــد گـذاشت

 

(فردوسی،188:1389،ب593-592 )

 

و تلخ­ترین بخش این داستان جایی است که انسان نیز دست ناتوان خویش را در دستان تقدیر گذاشته، و یاری دهنده­ی آن می­شود؛ رستم با پنهان کردن هویت خویش تکوین کننده فاجعه می­شود و آخرین امید سهراب را به باد می­دهد:­

 

چنــــین داد پـاســخ کــــــه رستـم نـیم            هــــــم از تخـــــمه ســام و نیـــــرم نــیم

 

کـــــه او پهــــلوان است مــــا کـــهتریم           نـــــه با تخـــت و گاهـــــم و با مغـــــفریم

 

(همان:191،ب692-691) 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

 

 

اسلامی ندوشن درباره رستم و سهراب می­­گوید: «تراژدی رستم و سهراب، تراژدی بی­­خبری است. دو پهلوان که پدر و پسر هستند به علت آن­که یکدیگر را نمی­شناسند به روی هم شمشیر می­کشند. تقدیر برای بی­­خبر نگه داشتن آن دو از هم، همه عوامل را به کار می­اندازد»(اسلامی ندوشن،۱۳91:۳۰۷). پژوهش حاضر در نظر دارد با توجه به اصول مکتب روان­شناسان برجسته و مهم (فروید و یونگ و….) داستان­های مذکور را تحلیل و بررسی نموده و عوامل روانی مؤثر در روند شکل­گیری ناگزیر این دو تراژدی را شناسایی و بازنمایی کند.

 

1-3. پیشینه­­ی علمی پژوهش:

 

تاکنون درباره­ی نقد روان­کاوانه­ی برخی از شخصیت­های شاهنامه پژوهش­های مختلفی صورت گرفته است. در بررسی­های انجام شده، موضوعی منطبق با موضوع تحقیق حاضر یافت نشد، اما در امتداد آن می­توان به پژوهش­هایی مرتبط با تحقیق؛ از جمله موارد زیر اشاره کرد:

 

١- کاظمی، محمد رضا (١۳۸۳). ویژگی­های خلقی قهرمانان در شاهنامه.

 

این پایان­نامه به بررسی زندگی و حیات قهرمانان حماسی، ویژگی­های ظاهری و جسمی و ویژگی­های روحی و روانی آن­ها پرداخته است.

 

۲- حق­گویان جهرمی، لیدا ( ١۳۸۸). ساختارشناسی پهلوانان ایران باستان در شاهنامه فردوسی.

 

این پایان­نامه به ساختار­شناسی پهلوانان ایران باستان و ویژگی­های اخلاقی آن­ها از نظر اعتقادی، ملی، بزمی و ویژگی­های ظاهری آن­ها و سجایای پهلوانی پرداخته است.

 

۳- قشقایی، سعید‐ رضایی، محمد هادی (١۳۸۸). تحلیل روان­کاوانه­ی شخصیت گردآفرید. فصلنامه علمی پژوهشی.

 

در این مقاله سعی شده است شخصیت ­گردآفرید بر اساس دو مکتب روان­کاوی یونگ و فروید و آرتمیس بررسی شود. در بخش اول این مقاله؛ تمامیت روان گردآفرید طبق نظریه­ی عقده­ی اختگی فروید روان­كاوی، و در بخش دوم اشاره­ی مختصر از روان گردآفرید بر طبق دیدگاه یونگ شده است اما  به طور کامل و به همراه شاهد مثال، به این موضوع پرداخته نشده است لذا در این جستار، سعی شده است که شخصیت گردآفرید به گونه­ای بارزتر، از دیدگاه این روان­شناس-یونگ- بررسی و تحلیل شود.

 

­4­-­ اَتونی، بهروز(1390). نقد اسطوره شناختی ژرفا، بر بنیاد کهن­نمونه­ی مادینه روان. فصلنامه ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی.

 

این مقاله نیز به گزارش و تحلیل کهن نمونه‌ی مادینه روان برخی از شخصیت­های اسطوره­ای پراخته است. که برای فهم بهتر مطالب­ها در این پایان­نامه از آن استفاده شده است.

 

5­-  هوشنگی، مجید(1388). نقد و بررسی روان­كاوانه­ی شخصیت زال از نگاه آلفرد آدلر. فصلنامة نقد ادبی.

 

در این مقاله سعی شده است شخصیت زال در شاهنامه، از نگاه روان­شناسی مورد نقد و بررسی قرار گیرد. ویژگی روانی این شخصیت در چارچوب نظریه­ی عقده­ی حقارت و برتری­جویی آلفرد آدلر در این مقاله تحلیل و بررسی شده است. اما به ویژگی روانی این شخصیت از دیدگاه یونگ که در این پژوهش به آن پرداخته شده است؛ اشاره­ای نشده است. این مقاله برگرفته از پایان­نامه­ی کارشناسی ارشد از دانشگاه تربیت مدرس است که نویسنده در آن به بررسی شخصیت­هایی چون: زال، رستم، و تهمینه پرداخته است. اما با مطالعه­ی این پژوهش به این نتیجه رسیدیم که وی در تحلیل شخصیت رستم به نتیجه منطقی نرسیده، و به فرضیه­ها و نتایجی دست یافته­، که نگارنده در فصل چهارم این پایان­نامه در بخش تحلیل شخصیت رستم از دیدگاه فروید؛ دلایلی را در رد آن­ها ارائه داده است.

 

اما به طور کلی درباره­ی نقد روان­کاوانه­ی شخصیت­های اصلی این دو داستان-رستم و سهراب و رستم و اسفندیار- بر اساس دیدگاه روان­شناسان (کارل گوستاو یونگ، زیگموند فروید، آلفرد آدلر و…) کار پژوهشی صورت نگرفته است. و این پژوهش از این جهت کاملاً بدیع و نو است.

 

1-4. اهداف و اهمیت پژوهش:

 

با توجه به این­که بسیاری از موضوعات متنوع متون ادبی ریشه در اصول روان­شناسی دارد، بررسی روان­کاوانه­ی این دو داستان و تبیین اصول روان­شناسی مرتبط با موضوع و شخصیت­های داستان، از اهداف اصلی این پژوهش است. سخن ‌گفتن درباره­ی شخصیت، پیش از هر چیز مستلزم شناخت ماهیت انسان و فرضیه­های اساسی مربوط به آن است. و با توجه به این­كه هدف اصلی این پژوهش فراهم‌ كردن زمینه برای ارائه نظریه‌ شخصیت با رویکرد روان­شناختی است؛ اتخاذ موضعی مشخص درباره­ی مفروضه‌های مربوط به ماهیت انسان، نه تنها لازم و ضروری، بلكه امری اجتناب‌ناپذیر است.

 

تحقیقات میان رشته­ای در دنیای امروزی رونق زیادی یافته و نتایج مفید و ارزنده­ای به دست می­دهد. در حوزه­ی ادبیات، رابطه­ی روان­كاوی و ادبیات و بررسی متون ادبی از دیدگاه روان­كاوی؛ در گشودن بسیاری از راز و رمزها مفید است و نتایجی شگفت به دست می­دهد. روان­كاوی خود حوزه­ی وسیعی است كه صاحب نظران متعدد با دیدگاه­های مختلف و حتّی گاهی متضاد به آن پرداخته­اند. بنابراین بررسی آثار ادبی ایران از دیدگاه روان­كاوی می­تواند ما را به جنبه­هایی از رمزشناسی این آثار و درك ژرفای روانی آن­ها برساند. این نوع پژوهش­های روان­کاوی كمك می­كند، تا جنبه‌های نمادین و رمزی، در بسیاری از اسطوره­ها، داستان­ها، حوادث و افسانه­ها و مانند آن روشن، و معانی پنهان درون آن آشكار گردد. و شاهنامه اثری ملی و محصول ناخودآگاه جمعی ایرانی در طول قرن­هاست، که این اثر به خصوص در بخش اسطوره­ای و حماسی، دارای داستان­های نمادین و معانی ژرف و عمیقی است كه از دیدگاه فوق قابل تحلیل است.

 

 

 

 

 

1-5. پرسش پژوهش:

 

١­- آیا داستان­های رستم و سهراب و رستم واسفندیار جنبه­ی تراژدیک دارند؟

 

۲- آیا می­توان داستان رستم و سهراب، رستم و اسفندیار را بر اساس اصول روان­شناسی، نقد روان­کاوانه کرد؟

 

 

 

 

 

1-6. فرضیه­ی پژوهش

 

با بررسی دقیق سیر و روند حوادث داستان­ها و فرجامی که در پایان داستان برای شخصیت­های اصلی آن پیش آمده است، و هم­چنین با توجه به دلایلی که در فصل دو به آن اشاره شده است؛ جنبه­های تراژدیک هر دو داستان بسیار پر رنگ و قوی است. و با توجه به رفتار، گفتار و منش شخصیت­های داستان، بررسی آنان از دیدگاه روان­شناسان برجسته ضرورت دارد، تا در کنار رو ساخت داستان، لایه­های ژرف­ساخت این داستان­ها کشف گردد.

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...