مقایسه همبستگی خانوادگی، سلامت روانی و جهت گیری مذهبی در دختران فراری و عادی شهر … |
طبق دیدگاه سیستمی، خانواده مجموعه ای از عناصر به شمار می رود که در این مجموعه هر یک از عناصر دارای نقش های تعریف شده و در عین حال پویا هستند. السون[4] (1999) با نگاه سیستمی به ارایه مدلی پیرامون ارتباطات خانواده پرداخته که این مدل مشتمل بر سه بعد انسجام خانواده، انعطاف پذیری خانواده و ارتباط در خانواده است. انسجام یا همبستگی در این مدل نشان دهنده پیوند عاطفی میان فرزندان و والدین است و شامل مؤلفه های رابطه عاطفی، تعامل خانوادگی، روابط زناشویی، روابط والدین و فرزند، میزان تعامل به لحاظ زمان و مکان، نوع دوست و علایق و نهایتاً نحوه گذراندن اوقات فراغت می باشد (سعیدی و حسن زاده، 1385).
یكی از محورهای ارزیابی سلامتی جوامع مختلف، بهداشت روانی آن جامعه است. بی شك سلامت روان، نقش مهمی در تضمین پویایی و كارآمدی هر جامعه ایفا می كند. از آنجا كه دانشجویان از اقشار مستعد، برگزیده جامعه و سازندگان فردای هر كشور می باشند، بنابراین سلامت روانی آنان از اهمیت لازم و ویژه ای در یادگیری و افزایش آگاهی علمی برخوردار است (ابراهیمی، 1384).
سلامت روان مفهومی است که درباره آن دیدگاه های متفاوتی وجود داشته و هر دیدگاه از زاویه ای خاص به تعریف و تبیین ویژگی های آن پرداخته است. در دیدگاه روانکاوی پیوستار سلامت و بیماری بر اساس سطوح ناهشیاری قابل تحلیل است. روانکاوان در جریان واکاوی سلامت روانشناختی بر نقش تعارض های درون فردی از جمله تکانه ها، اضطراب ها و دفاع های ناخودآگاه تأکید دارند. در نگاه روانکاوی نوین بر نقش خود و خودآگاهی در سلامت روانشناختی تأکید زیادی شده است. در دیدگاه انسان گرایی بر عکس روانکاوی سلامت روان تنها در محدوده انسان های به غایت سالم مطالعه شده است. به اعتقاد صاحبنظران حوزه انسان گرایی بیماری روانی و سلامت روان را نباید دو سوی یک پیوستار دانست بلکه باید بین آنها تفاوت قائل شد. افراد سالم و رشد یافته لزوماً محصول پالایش ها و واکاوی های حوزه آسیب شناسی روانی نیستند. به همین دلیل انسان گرایان معتقدند اگر قرار باشد که اشخاص درمانده، نابالغ و ناسالم بررسی شوند آنچه در آنان مشاهده خواهد شد فقط جنبه های منفی انسانی است و نه جنبه های مثبت. بنابراین سلامت روان به معنای ارتقاء دادن جنبه های مثبت در انسان ها است. در دیدگاه شناختی نیز همانند انسان گرایان بر جنبه های مثبت انسانی در سلامت روان تأکید شده است (پیرخائفی، 1391).
بر پایه رویکرد سازمان بهداشت جهانی، سلامتی به معنای رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی است و نه فقدان بیماری و ناتوانی. سلامت روان در سایۀ اینکه فرد چه احساسی نسبت به دنیای پیرامون، محل زندگی، اطرافیان، میزان درآمد و موقعیت مکانی و زمانی خویش دارد، شکل می گیرد (نوابی نژاد، 1373).
سلامت روانی یکی از مباحث مهمی است که در رشد و بالندگی خانواده و جامعه مؤثر است. به طور کلی، بهداشت روانی، ایجاد سلامت روان به وسیلۀ پیشگیری از ابتلا به بیماری های روانی، کنترل عوامل مؤثر بر بروز آن، تشخیص زودرس، پیشگیری از عوامل ناشی از برگشت بیماری های روانی و ایجاد محیطی سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است (میلانی فرد، 1382). سلامت روان عبارت است از سازگاری مداوم با شرایط متغیر و تلاش برای تحقق اعتدال بین تقاضاهای درونی و الزامات محیط در حال تغییر (گلدنبرگ و همکاران، 1997). برخوردار نبودن از سلامت روانی از پیشرفت فرد و جامعه جلوگیری می کند؛ زیرا در چنین شرایطی فرد توانایی اجرای صحیح وظایف محوله و ایفای نقش های اجتماعی را ندارد؛ بنابراین، هم فرد و هم جامعه رو به تحلیل می روند. تعریفی دیگر، بهداشت روانی را عبارت از سلامت
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
فکر دانسته و بیان می کند که بهداشت روانی نشان دهنده وضع مثبت سلامتی روان فردی است که می تواند برای ایجاد سیستم ارزشی در مورد ایجاد تحرك، پیشرفت و تکامل در حد فردی، ملی و بین المللی اقدام کند (خسروی و آقاجانی، 1382).
بر همین اساس انگیزه محقق نیز در این پژوهش، مقایسه همبستگی خانوادگی، سلامت روانی و جهت گیری مذهبی[8] در دختران فراری و عادی شهر تهران می باشد.
1-2- بیان مسأله
فرار از خانه پدیده ای است که میزان آن در سال های اخیر رشد کرده به طوری که تدریجاً به یک نگرانی و معضل اجتماعی تبدیل شده است. فرار از خانه به معنای دوری از خانه بدون اجازه والدین یا سرپرست قانونی است، موقعیتی که در آن یک نوجوان از خانه و یا محل سکونتش برای حداقل یک شب بدون اجازه غیبت کند. بر اساس برآورد بخش خدمات انسانی و سلامت ایالات متحده، سالانه 1 میلیون جوان از خانه فرار می کنند. در سال های بین 2002- 1999 پلیس رسمی سنگاپور 2433 مورد فرار از خانه در سنین زیر 16 سال را گزارش کرده است که به طور متوسط سالانه 600 مورد را در بر می گیرد که 60% این موارد مربوط به دختران بوده است (خانگ[9]، 2009).
منظور از انسجام خانواده، احساس همبستگی، پیوند و تعهد عاطفی است که اعضای یک خانواده نسبت به همدیگر دارند (اولسون، 1999). لینگرن[10] (2003) انسجام را به صورت احساس نزدیکی عاطفی با دیگر افراد خانواده تعریف می کند. از نظر او دو کیفیت مربوط به انسجام در خانواده، مشتمل بر تعهد و وقت گذارندن با هم است. منظور از تعهد، میل به صرف وقت و انرژی در فعالیتهای خانواده و همچنین ممانعت از تأثیر منفی عواملی چون مسائل شغلی در آن می باشد. بُعد دیگر انسجام از نظر لینگرن (2003) وقت گذاشتن و با هم بودن در بین اعضای خانواده است. خانواده های که در این زمینه قوی هستند، بطور مرتب برنامه ها و زمان های برای فعالیت گروهی در نظر می گیرند (زارع، 1387).
اصطلاح سلامت روان برای توصیف سطح بهزیستی، شناختی، هیجانی و نشان دادن عدم ابتلا به اختلالات روانی به كار می رود كه به نوعی وجود قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی، حل تعارضات و تمایلات شخصی به طور منطقی و سازگاری مداوم با شرایط متغیر و تلاش برای تحقق اعتدال بین تقاضاهای درونی و الزامات محیط در حال تغییر، اطلاق می شود. در واقع عدم برخورداری از سلامت روان، پیشرفت فرد و همچنین توانایی او را در انجام وظایف محوله دچار اختلال نموده و این امر منجر به عدم پیشرفت جامعه و عواقب ناشی از آن خواهد شد (برگ[11]، 2009).
از جمله عواملی که می تواند در پیشگیری و کاهش اختلالات روانی و همچنین مشکلات ناشی از آن مانند خودکشی، اعتیاد به مواد مخدر، افسردگی و اضطراب نقش مؤثری داشته باشد، داشتن اعتقادات مذهبی است. تقویت باورهای مذهبی در تمام مراحل زندگی یک اقدام پیشگیری کننده برای کاهش اختلالات روانی است. آلپورت[12] (1968) در گستره شخصیت و روان شناسی اجتماعی بر حسب جهت گیری دینی افراد، آنها را به دو نوع جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی تقسیم کرده است. از نظر آلپورت (1968) افراد دارای جهت گیری مذهبی بیرونی، به لحاظ نظری دارای باورهای مذهبی هستند. در دیدگاه جهت گیری مذهبی بیرونی، مذهب ابزار ارضای نیازهای اولیه فرد خواهد بود. از دیدگاه آلپورت (1968) افراد دارای جهت گیری مذهبی درونی ضمن درون سازی ارزش های دینی، مذهب را به مثابه هدف در نظر می گیرند. در این جهت گیری، دین دارای کنش وری خود مختاری و مستقلی و به انگیزه برتر مبدل می شود (محمد ابراهیم، 1390).
روان شناسان مشهوری مانند جیمز[13] (1902) و آلپورت (1950) از تجربه دینی و مطالعه این تجربه ها سخن گفته اند، با این حال برای مدت های طولانی مطالعه دین و معنویت، در روان شناختی مورد توجه چندانی قرار نگرفته بود. پارگامنت و ساندرز[14] (2007) دلیل این مسئله را چنین مطرح می کنند، اول اینکه بعضی از روان شناسان معتقدند که روان شناسی یک علم است و از روش های علمی دقیق استفاده می کند اما علوم دینی بیشتر جنبه فلسفی دارد، دوم اینکه در قرن بیستم روان کاوی و رفتارگرایی دو رویکرد غالب در روان شناسی بودند و این دو دیدگاه نیز تجربه دینی را نادیده می گرفتند، بنابراین مطالعه معنویت کمتر مورد توجه روان شناسی قرار گرفته بود (شریفی، 1388).
ابراهیمی قوام و خطیب زاده (1392) در تحقیقی نتیجه گرفتند که؛ عدم توجه و بی احترامی، آزار و اذیت و انواع سوء استفاده از آنان، محدودیت و محرومیت شدید، سردی روابط و کم محبتی، تبعیض قائل شدن و آشفتگی خانواده از عوامل فرار دختران بود. همچنین کونگ[15] (2013) در تحقیقی در زمینه پدیده فرار نوجوانان و جوانان در سنگاپور نتیجه گرفت که؛ مهمترین عامل در خانه، خانواده و محیط و گاهی نگرش و هویت یابی فرد در برخورد با مشکلاتی نظیر خشونت بود.
بنابراین عوامل مختلفی در شکل گیری فرار دختران مطرح است و پژوهش های مختلفی در این زمینه صورت گرفته است. از جمله این عوامل می توان به ویژگی های روانی و شخصیتی دختران، وضعیت خانوادگی (از لحاظ صمیمت و ارتباط با یکدیگر) آنان و میزان پایبندی به مباحث دینی در بین افراد خانواده دختران فراری اشاره کرد.
با توجه به آنچه گفته شد در این پژوهش هم این سؤال مطرح است که آیا همبستگی خانواده، سلامت روانی و جهت گیری مذهبی در بین دختران فراری و عادی شهر تهران تفاوتی دارد؟
1- Runing Away
[2] -Tyler & Cauce
[3] -Family Cohesion
[4]- Olson
[5] -Mental Health
[6]- Spirituality
[7] -Argyl
[8]- Religious Orientation
[9] – Khong
[10]- Lingern
[11] -Berk
[12]- Allport
[13]- William James
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-05-16] [ 10:44:00 ق.ظ ]
|