میزان عرفان نظری بردو قسم است: یکی میزان دینی که بر گزاره‌های نقلی تکیه دارد و دیگری میزان عقلی که بر گزاره‌های عقلی مبتنی است و هر یک از این دو میزان دارای دو گونه معیارهای پایه و غیرپایه هستند. معیارهای پایه معیارهای ضروری، واقعی و یقینی هستند که به نحو مطلق صادق هستند و لذا خطاناپذیر، خلاف‌ناپذیر، انکارناپذیر و ابطال‌ناپذیرند. اما معیارهای غیرپایه معیارهای محدود، تدریجی الحصول و نظری هستند که به نحو مشروط صادق می‌باشند؛ هر چند در عین احتمال صدق، امکان خطا، انکار و ابطال در آنها وجود دارد.

 

معیارهای پایه در میزان دینی احتجاجات نام دارند که ادله پیشااجتهادی، ادله مثبته، مدارک کافی، منشأ قطع بالمعنی الاخص و مدارک ثابت و معیارهای غیرپایه در این میزان تنجیزات نام دارند که ادله اجتهادی، ادله منجزه، مدارک مشروط، منشأ قطع بالمعنی الاعم و مدارک متغیر هستند. اما معیارهای پایه در میزان عقلی ضروریات نام دارند که اصول عام و همگانی، پیشاتجربی و پیشا استدلالی و ضروری الصدق هستند و معیارهای غیرپایه همان نظریات هستند که اصول غیرهمگانی، استدلالی اما پیشاتجربی و ممکن الصدق و الخطا هستند.

 

میزان دینی یک دستگاه نظارتی بر گزاره‌های عرفان نظری است که بر پایه ادله دینی به سنجش آن گزاره‌ها می‌پردازد و این سنجش نخست با احتجاجات صورت می‌گیرد که به صرف استخراج و عرضه مستقیم گزاره‌ها به آنها کافی است؛ اما اگر چنین معیاری به دست نیامد، به سراغ تنجیزات باید رفت که پس از استخراج منجّزات و استنباط اجتهادی دلیل متناسب سنجش صورت می‌گیرد. اما میزان عقلی یک 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

  دستگاه سنجشگر ناظر بر عرفان نظری است که بر اساس اصول عقلی به سنجش گزاره‌های عرفانی می‌پردازد. این سنجش نخست با ضروریات صورت می‌گیرد که به صرف استخراج و عرضه مستقیم گزاره‌ها به آنها انجام می‌گیرد و اگر چنین معیاری به دست نیامد، سنجش با معیارهای غیرپایه یعنی همان نظریات متناسب که به روش استدلالی محض به دست می‌آیند، صورت می‌گیرد.

 

کلید واژه

 

گزاره عرفانی، سنجش‌پذیری، میزان دینی، میزان عقلی، احتجاجات، تنجیزات، ضروریات و نظریات.

 

کلیات

 

تببین موضوع تحقیق

 

   عرفان اسلامی به گونه علمی در دو شاخه تجسد پیدا کرده است؛ یکی عرفان عملی به نام علم سلوک و دیگری عرفان علمی و نظری به نام علم مشاهده و مکاشفه. هر یک از این دو یک ساختار مستقل همراه با موضوع و مسائل منحاز دارند و مجموعه‌ای از گزاره‌های عرفانی می‌باشند.

 

پیش از پاسخ، باید بر این نکته توجه داد که این تحقیق و سنجش بر آن است تا معیاری عام برای همه عرفان پژوهان نشان دهد؛ چه آنان که اهل شهود نیستند، اما با قدر دانستن ارزش شناختاری گزاره‌های عرفانی، به دنبال حقیقت با عنصر یقین هستند تا صواب را دریابند و از خطا درگذرند و چه آنان که اهل شهودند و از مشاهداتشان گزارش داده‌اند. زیرا امکان خطا در گزارششان وجود دارد؛ برای نمونه چه بسا تحت تأثیر پیش فرض‌ها و باورهایشان بوده‌ باشند و در هنگام گزارش از آن تأثیر پذیرفته‌ باشند و توصیف‌شان را رنگ خورده  باشد. لذا به معیاری برای شناخت صواب و خطای گزارش خویش نیاز دارند.

 

بر این اساس این تحقیق این پرسش‌ها را فرا روی خود دارد: به راستی آیا عارف واقع را دریافته و متن واقع و واقعیت را آن گونه که در واقع است، دریافته و مشاهده کرده و به همان گونه گزارش داده است؛ یا نه، شهود واقع بر پایه باورهای پیشین بوده و گزاره‌ها بر اساس آن باورها بوده است و یا اگر به فرض اصل واقعیت را به همان گونه که در واقع است، ادراک کرده، آیا نوع واقعیت را دریافته و آن را به صواب توصیف کرده و حکمی مطابق با واقع داده‌ است و یا نه، فقط اصل واقعیت را دیده و در تشخیص نوع واقعیت به اشتباه رفته‌ و در مقام توصیف و حکم به خطا رفته و به جای واقعیت از شبهه واقعیت گزارش کرده است؟ معیار و میزان تمایز صواب از خطا چیست؟

 

از باب تشبیه معقول به محسوس می‌توان این مثال را ذکر نمود: کسی چوبی را که نیمی از آن در آب فرو رفته، دیده و در مقام گزارش حکم داده چوب از نیمه شکسته است؛ ولی دیگری از حکم به شکستگی چوب پرهیز کرده و گزارش شکستگی چوب را تکذیب کرده است. کدام یک به صواب گزارش داده‌اند و حکمی صادق صادر کرده‌اند؟ آیا هر دو واقع را دیده‌اند؟ یا واقعا اصل شکستگی را دیده‌اند، ولی در حکم به نوع شکستگی اختلاف کرده‌اند؟ کدام یک به صواب حکم داده و کدام یک به خطا؟ ترازوی سنجش چیست؟ در اینجا معیار تمایز صواب از خطا قانون شکست نور در فیزیک است. اولی با آن که در رؤیت خطا نکرده و واقعا نیز شکستگی را رؤیت کرده، لیکن در توصیف و حکم به خطا رفته و به جای حکم به شکستگی نور در نقطه تلاقی چوب و آب، حکم به شکستگی چوب داده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...