یادگیری[1] را به جرات می­توان فرایندی دانست که در نتیجه آن موجودی درمانده و ناتوان در طی زمان و در تعامل و رشد جسمی به فرد تحول یافته­ای تبدیل می­شود که توانایی­های شناختی و قدرت اندیشه وی حد و مرز نمی­شناسد (رستم اوغلی و خشنودی نیا، 1392). نیاز به یادگیری به طور طبیعی در نهاد بشر وجود دارد. انسان از اوایل دوران كودكی این نیاز را در خود احساس می­كند و می­خواهد به اسرار دنیای اطراف خود پی ببرد تا در این روند از كیفیت وجود خود آگاه شود. او یاد می­گیرد كه باید حركت كند، راه برود، گوش بدهد، بیندیشد، سخن بگوید، بخواند و بنویسد (اکبری، 1391). در واقع، یادگیری تنها آموختن مهارتی خاص با مطالب درسی نیست، بلکه در رشد هیجانی، رشد شخصیتی، و تعامل اجتماعی انسان دخالت دارد. انسان یاد می­گیرد که از چه چیزی بترسد، چه چیزی را دوست بدارد و کجا چگونه رفتار کند. در واقع نوزاد از همان لحظه تولد درگیر فرایند یادگیری می­شود و این توانایی است که باعث پیشرفت و تفاوت روزانه او با انسان­های یک نسل از انسان­های قبل از خودشان می­شود. هیلگارد روانشناس آمریکایی در یک تعریف جامع یادگیری را این گونه تعریف می­کند: یادگیری یعنی تغییر نسبتا پایدار در رفتار که بر اثر تجربه در توانایی­های بالقوه فرد به وجود می­آید (هیلگارد؛ ترجمه رفیعی، 1383).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

  

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

 

 

بیان مساله

 

همان طوری که ذکر شد یكی از این نوع ناتوانی­ها، اختلال در یادگیری ریاضیات است (خدامی و همکاران، 1390). ناتوانی یادگیری ریاضی به منزله یک اختلال در سومین نسخة راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی از سال 1980 میلادی مطرح شد و عبارت است از «ناتوانی در انجام دادن مهارت­های حساب با توجه به ظرفیت هوش و سطح آموزشی مورد انتظار از كودك كه این مهارت­ها باید به كمك آزمون­های میزان شدة فردی اندازه­گیری شده باشند» (عابدی و همکاران، 1389). مهم­ترین ویژگی كودكان دارای ناتوانی یادگیری ریاضی اشكال در فراگیری و یادآوری مفاهیم ریاضی و ویژگی دوم آنها دشواری در انجام محاسبات، راهبردهای نارسا در حل مسأله، زمان طولانی در كشف راه حل و میزان بالای خطا در انجام محاسبات ریاضی است (خدامی و همکاران، 1390). تحقیقاتی كه توسط محققان مختلف صورت گرفته است، نشان می­دهد اختلال ویژه در یادگیری ریاضی به تنهایی در حدود 6 درصد دانش آموزان را شامل می­شود (سادوک و سادوک؛ ترجمه پور افکاری، 1385). نتایج یک بررسی دیگر نشان داد كه دو سوم دانش آموزانی كه به برنامه­های آموزشی مخصوص كودكان مبتلا به اختلالات یادگیری ارجاع داده می­شوند، دچار اختلال ویژه در یادگیری ریاضی هستند. مشكلات این دانش آموزان تنها با افت تحصیلی و اتلاف بودجه و امكانات پایان نمی­پذیرد، بلكه به سرزنش و تحقیر دانش آموزان، شکل گیری خودپنداره ضعیف و كاهش عزت نفس آنان می­انجامد و سلامت روان آنها را به مخاطره می­اندازد و چه بسا آنان را به سازوكارهای دفاعی ناموفق بكشاند (یاوری و همکاران، 1385). ناتوانی یادگیری ریاضی دربر گیرنده چهار گروه اختلال است: مهارت­های زبانی (درك اصطلاح­های ریاضی و تبدیل مسائل نوشتاری به نمادهای ریاضی)؛ مهارت­های ادراكی (شناسایی و درك نمادها و مرتب­سازی مجموعه اعداد)؛ مهارت­های ریاضی (توانایی انجام چهار عمل اصلی)؛ و مهارت­های توجه (كپی كردن درست اشكال و مشاهده درست نمادهای عملیاتی) (علی­پور و همکاران، 1391).

 

فقدان مهارت­های توجه یكی از شایع­ترین مشكلات در میان كودكان است كه موجب كاهش كارایی آنان در مدرسه می­گردد. توجه به یك سری عملیات ذهنی پیچیده گفته می­شود كه شامل تمركز یا درگیر شدن بر هدف، نگه داشتن یا تحمل كردن و گوش به زنگ بودن در زمان طولانی، رمزگردانی ویژگی­های محرك و تغییر تمركز از یك هدف به هدف دیگر است (سیدمن[3]، 2006). توجه برای عملكرد شناختی، ذهن و رفتار اهمیت زیادی دارد؛ زیرا حتی كم توجهی­های كوچك هم بر یادگیری تأثیر می­گذارند (عابدی، 1391). نتایج بررسی­ها نشان می­دهند که مهارت­های توجه از جمله توجه شنیداری برای یادگیری ضروری و پیش نیاز یادگیری ادراکی است. از آنجایی که توانایی توجه همراه با تمرکز مهارتی است همه افراد به ویژه دانش آموزان برای یادگیری به آن نیاز دارند، این کودکان برای دریافت آموزش مناسب باید قادر باشند که به دستورالعمل­ها توجه و بر روی جزئیات تمرکز نمایند و یاد بگیرند که تنها محرک هدف را انتخاب کرده و از محرک­های دیگر چشم­پوشی نمایند (امیریانی و همکاران، 1390). بی توجهی و اختلال دقت و تمرکز حواس موجب اختلال­هایی در ادراک، به خاطر آوردن تشخیص درست، یادگیری و شکل دادن به مفاهیم می­گردد که این نیز موجب عملکرد ضعیف در دانش آموزان در مدرسه می­شود (اهرمی، 1390). دانش آموزان با مشكلات نقص توجه /بیش فعالی (ADHD) به دلیل بی توجهی (اغلب در تمام كارهایی كه شروع كرده­اند باشكست مواجه می­شوند، غالبا به نظر می­رسد كه گوش نمی­كنند، به آسانی برآشفته می­شوند، در تمركز نمودن روی كارهای مدرسه یا سایر وظایفی كه نیاز به توجه طولانی دارد دچار اشكال هستند) و انگیختگی ناگهانی (اغلب پیش از فكر كردن عمل می­كنند، به طور افراطی از یك فعالیت به فعالیت دیگر می­روند، از لحاظ نظم در كارها دچار اشكال هستند، نیاز به مراقبت زیاد دارند، مرتبا در كلاس فریاد می­زنند، در موقعیت­های گروهی و بازی­ها رعایت نوبت نمی­كنند) و بیش فعالی (مرتبا در اطراف می­دوند و از در و دیوار بالا می­روند، در آرام نشستن دچار اشكال بوده و دائما وول می­خورند و تحمل نشستن درجایی را نداشته و از این حیث دچار اشكال هستند، همیشه در حال رفتن و عمل كردن هستند، چنان كه توسط یك موتور تحریك می­شوند) نمی­توانند مطالب ارائه شده در كلاس را به خوبی فرا بگیرند. بنابراین احتمال ابتلا این دانش آموزان به ناتوانی­های یادگیری بیشتر از سایر كودكان است (یوسفی و همکاران، 1392). با این حال، یک کودک دچار ناتوانی یادگیری با مشکلات زیادی نه تنها در حوزه یادگیری، بلکه در زمینه روابط اجتماعی، ادراک حسی، و ادراک حرکتی مواجه است (حقیقت زاده، 2012).

 

[1] – learning

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...