در سالهای اخیر، رویکرد روانشناسی مثبت، با شعار توجه به استعدادها و توانمندی های انسان، مورد توجه پژوهشگران حوزه های مختلف روانشناسی قرار گرفته است. این رویکرد، هدف غایی خود را شناسایی سازه ها و شیوه هایی می داند که بهزیستی و شادکامی انسان را فراهم می کند. از اینرو عواملی که موجبات تطابق هر چه بیشتر آدمی با نیازها و تهدیدهای زندگی را سبب گردند، بنیادی ترین سازه های مورد پژوهش این رویکرد می باشند. در این میان، بهزیستی روانشناختی  جایگاه ویژه ای، مخصوصاً در حوزه های روانشناسی تحولی، روانشناسی خانواده و بهداشت روانی، به خود اختصاص داده است (کمپل، سیلس، کوهان و استین1، 2006).

توضیح به صورت عکس درباره بهداشت روانی

بهزیستی روانشناختی حق و نیاز اساسی  تمام انسانها است. در حال حاضر نیز توسعه یافتگی هر اجتماعی را از روی کیفیت سلامت و بهزیستی مردم آن اجتماع، میزان توزیع عادلانه سلامت در میان طیف های مختلف طبقات اجتماعی و نیز میزان محافظت از افراد محروم در مقابل عوامل آسیب رسان به سلامت آن اجتماع قضاوت می نمایند (لنکرانی، 1387). افزایش ثروت ملی به خودی خود سبب توسعه یافتگی نمی گردد، بلکه در این مسیر نیاز شدیدی به سلامت و بهزیستی نیز وجود دارد هر چند که در کل دنیا وضعیت سلامت بهبود یافته است اما هنوز بی عدالتی در بین و داخل کشورها وجود دارد (لنکرانی، 1387).

 

یکی از مهم ترین مدل هایی كه بهزیستی روان شناختی را مفهوم سازی و عملیاتی كرده، مدل چند بعدی ریف و همكاران(ریف، سینگر، لو و اسیکس[1]2، 1998) است. ریف و همكارانش الگویی از بهزیستی روانشناختی یا بهداشت روانی مثبت را ارائه كرده اند که براساس این الگوی بهزیستی روانشناختی از 6 عامل: پذیرش خود(داشتن نگرش مثبت نسبت به خود)، رابطه مثبت با دیگران(برقراری روابط گرم و صمیمی با دیگران و توانایی همدلی)، خودمختاری (احساس استقلال و توانایی ایستادگی در مقابل فشارهای اجتماعی)، زندگی هدفمند (داشتن هدف در زندگی و معنا دادن به آن)، رشد شخصی(احساس رشد مستمر) و تسلط بر محیط (توانایی فرد در مدیریت محیط) تشكیل شده است (ریف، 1989 ؛ ریف و كیز،1995).

 

گروهی از پژوهشگران حوزه سلامت روانی با الهام از روانشناسی مثبت نگر، رویكرد نظری و پژوهشی متفاوتی برای تبیین و مطالعه این مفهوم برگزیده اند. آنان سلامت روانی را معادل كاركرد مثبت روان شناختی، تلقی و آن را در قالب اصطلاح بهزیستی روان شناختی مفهوم سازی كرده اند. این گروه نداشتن بیماری را برای احساس سلامت كافی نمی دانند، بلكه معتقدند كه داشتن احساس رضایت از زندگی، پیشرفت بسنده، تعامل كارآمد و موثر با جهان، انرژی و خلق مثبت پیوند، رابطه مطلوب با جمع و اجتماع و پیشرفت مثبت از مشخصه های فرد سالم و بهزیستی روانی است(رایان و دکی، 2001 ). این امرمطالعه همه جانبه پیرامون عوامل تعیین کننده فردی و اجتماعی موثر بر سلامت جسمی و بهزیستی روانی را به یک ضرورت برای نظام مراقبتهای بهداشتی جوامع تبدیل کرده است. رویكرد روانشناسی مثبت گرا، با توجه به استعدادها و توانمندی های انسان(به جای پرداختن به نابهنجاری ها و اختلال ها) هدف نهایی خود را شناسایی سازه ها و شیوه هایی می داند كه بهزیستی و شادكامی انسان را به دنبال دارند. از این رو عواملی كه سبب سازگاری هر چه بیشتر آدمی با نیازها و تهدید های زندگی گردند، بنیادی ترین سازه های مورد پژوهش این رویكرد می باشند. در این میان، متغیرهای خودکنترلی و سبکهای فرزندپروری جایگاه ویژه ای در حوزه های روانشناسی تحولی، روانشناسی مثبت نگر، روانشناسی خانواده و بهداشت روانی یافته است، به طوری كه هر روز بر شمار پژوهش های مرتبط با این سازه افزوده می شود. بنابراین هدف پژوهش حاضر تبیین رابطه خودکنترلی و سبک­های فرزندپروری با بهزیستی روانشناختی می­باشد.

 

1-2- بیان مساله

 

مدل ریف بهزیستی روانشناختی را تلاش فرد برای تحقق توانایی های بالقوه واقعی خود می داند. این مدل از طریق ادغام نظریه های مختلف 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

  رشد فردی(مانند نظریه خود شكوفایی مزلو و شخص كامل راجرز) و عملكرد سازگارانه (مانند نظریه ی سلامت روانی مثبت جاهودا) شكل گرفته و گسترش یافته است. ریف بر پایه مرور دقیق ادبیات پژوهشی و انسجام نظریه های رشدی، سلامت روانی و بالینی خاطر نشان ساخت كه این دیدگاه ها در بر دارنده ی ملاك های مشابه و مكمل بهزیستی روانشناختی مثبت هستند(ریف، 1989). ویسینگ و وان ادن(1997)، یك عامل بهزیستی روانشناختی كلی را شناسایی كرده اند و آن را به صورت  تركیبی از كیفیت های ویژه، از قبیل احساس انسجام، رضایت از زندگی، تعادل عاطفه و نگرش كلی نسبت به خوش بینی یا جهت گیری مثبت نسبت به زندگی توصیف كرده اند. بهزیستی روانشناختی یك مفهوم چند بعدی است كه علاوه بر عدم بیماری و ناتوان نبودن، احساس شادكامی و امید را نیز در برمی گیرد(لارسن،1991؛ به نقل از اپدناكر و همكاران، 2008).  ابعاد نظری بهزیستی روانشناختی مثبت در دیدگاه اخیر شامل، استقلال، تسلط محیطی، رشد فردی، روابط مثبت با دیگران، هدفمندی در زندگی و پذیرش خود است. الگوی مزبور در سراسر جهان به طور گسترده و وسیعی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است(ریف و سینگر، 1998 ؛ آنتولی و کاکونی، 1998 ؛ کاشلو و کاسترو، 2001).

 

از سوی دیگر بهزیستی روانی علاوه بر بدن سالم با عوامل فردی، محیط و شرایط زندگی سالم نیز مرتبط می باشد. اینکه محیط و عوامل مختلف چگونه بر ساختار بهزیستی روانی انسان تاثیر می گذارد و با چه شیوه ای با کشمکش های محیطی مبارزه می کنند موضوعی است که در رویکردهای مختلف روانشناختی مطرح است و هر کدام با توجه به دیدگاه های اختصاصی خود پیرامون ماهیت انسان و نیروی انگیزش وی، بهزیستی روانی انسان را به شیوه ای خاص تبیین می کند. در این میان دو عامل که در تبیین بهزیستی روانشناختی افراد مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است خودکنترلی و نوع سبک فرزند پروری والدین می باشد.

 

به عبارت دیگر بررسی ها نشان داده است، یكی از مهمترین مهارت ها كه مشخصه بهزیستی روانی افراد است، برخورداری آنها از صفت خودكنترلی(خودنظارتی) است. افرادی كه می توانند هدف های واقع گرایانه را اولویت بندی كنند و در زمان تصمیم گیری میان عواطف و عقل تعادل برقرار كنند خود كنترل هستند. خودكنترلی بیانگر میزان مطابقت ویژگی های رفتاری خود با شرایط و موقعیت موجود است(كریتنر و کینیکی، 2007). مفهوم خودكنترلی كه در سال1974 توسط اشنایدر گسترش یافت، به این معنی است كه یك شخص در موقعیت خود چه قدر انعطاف پذیر یا چه قدر پایدار است(كاشال وكوانتس، 2006). چندین مطالعه اثر خودكنترلی را در محل كار بررسی كرده و به این نتیجه رسیده اند كه افراد با خودكنترلی بالا بیشترین مهارت اجتماعی را دارند و از بهزیستی روانشناختی مطلوبی برخوردارند(دای و کلیدوف، 2003). ازطرفی نارسایی خودکنترلی با مفهوم تکانشگری و اضطراب رابطه دارد و نشانگر ناتوانی در تفکر در مورد پیامد رفتار است. بنابراین شناخت و شناسایی تاثیر این متغیر مهم  بر بهزیستی روانشناختی لازم بنظر می رسد.

 

انسانها(کودکان)در بدو تولد مانند کاغذ سفیدی هستند که هنوز چیزی بر روی آن نوشته نشده است هر آنچه که ما بر روی آن بنویسیم در آینده همان را خواهیم خواند. به عبارت دیگر، شخصیت اجتماعی و فرهنگی فرزندان توسط خانواده، مدرسه رسانه ها و محیط های اجتماعی دیگر ساخته می شود.یعنی، قاعدتا شکل فرم و محتوی هر کدام از این منابع ،نسبتاً مشابه شکل فرم و محتوی شخصیت روانی ،اجتماعی و هویت فرهنگی جوانان خواهد بود.در مواقعی که خانواده بتواند با روایط آموزشی صحیح ،فرزند را به سمت خود جذب کند تاثیر نیروهای دیگر حتی در صورتی که مخالف با فرهنگ رایج خانواده باشد به حداقل خواهند رسید.و در صورت موافقت نیز تشدید خواهد شد.در صورتی که خانواده با روابط نا صحیح خود نقش دافعه را نسبت به فرزند داشته باشد،، طبیعتاً منابع دیگری که رابطه بهتر و آرامشی بهتر از خانواده ایجاد کنند ،می توانند بر روی چگونگی شخصیت روانی ،اجتماعی و فرهنگی فرزندان اثر بسزایی داشته باشند .از منظر دیگر در صورتی که رابطه خانواده رابطه ای بر اساس دموکراسی و آزادی باشد اولاً فرزند بیشتر به سمت خانواده تمایل نشان خواهد داد، ثانیاً جنبه اجتماعی شدن او بیشتر تقویت شده و وی نقش فعالتری را در جامعه ایفا می کند. در غیر این صورت غالباً دیده شد که فرد منزوی بوده و با محیط اطراف خود منفعلانه برخورد خواهد کرد. این منابع بطور یکسان عمل نکرده و تاثیر یکسانی بر روی افراد جامعه ندارند. در بعضی از افراد خانواده و در افراد دیگر، مدرسه و در تعدادی دیگر ممکن است رسانه ها بیشترین تاثیر را داشته باشند. اما، همانطوری که تحقیقات نشان می دهند، بیشترین تاثیر در روند جامعه پذیری و فرهنگ پذیری انسان ،در نتیجه، شخصیت روانی و فرهنگی او تا قبل از 6 سال پایه ریزی می شود و این زمان را انسان بیشتر در خانواده می گذراند .(دادسون، 1972).

 

به دیگر سخن، چون خانواده که کانون تولد و زایش فرزند است پیش از روی شکل گرفته است تا مرحله ای که فرزند به آگاهی و شعور کافی برسد خواه ناخواه در تعیین سرنوشت او تاثیر فراوان دارد (احدی و محسنی، 1380).

 

بنابراین با توجه به مطالعات انجام شده و اهمیت نقش متغیرهای خودکنترلی و سبک های فرزند پروری در تبیین بهزیستی روانشناختی، مساله اساسی در پژوهش حاضر این است که آیا خودکنترلی و سبک های فرزندپروری قادر به پیش بینی بهزیستی روانشناختی دانش آموزان می باشد؟

 

1- Campbell- Sills, Cohan & Stein

 

2 – Ryff, Singer, Love and Essex

 

[2] – Ryan and  Deci

 

[3] – World Health Organization a

 

[4] – Jacelon

 

[5] – Ryff

 

[6] – Wissing and Van Eeden

 

[7] – Larsen

 

[8] – Epdencker

 

[9] – Seinger

 

[10] – Antonelli and Cucconi

 

[11] – Cusullo and Castro

 

[12] – Krietner and Kinicki

 

[13] – Snyder

 

[14] – Kaushal and Kwantes

 

[15] – Day and Kilduff

 

[16] – Diathesis- stress model

 

[17] – Harris and Curtin

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...