بدیهی است آنچه می‌تواند انسان را ملتزم به پذیرش و عمل ‌به این انقیاد کند؛ تربیت انسانی و هدایت وی به صراط‌المستقیم است. تربیتی بر مبنای تعالی انسانی که منجر به رسیدن به جامعه‌ای عاری از خشونت، تجاوز، ظلم و ستم می‌شود.

 

از نظر فرهنگ اسلامی[۹۰] افراد انسانی دو دسته‌اند؛ کسانی که متعلقات دنیایی هستند و عامل قهر و ظلم و جنگ و کسانی که ارزش الهی را در خود بارور کرده و به تهذیب نفس پرداخته‌اند. جنگ‌طلبی مرتبط با قوای باطنی و عدم تهذیب انسانی و غلبه قوای غضبیه و اشتغال آن است. از نظر اسلامی روابط بین‌الملل تحت تأثیر مهم‌ترین کارگزار خود یعنی انسان است. ثبات و آرامش یا منازعه، جنگ و خشونت بسته ‌به این است که قدرت و سیاست در دست کدام انسان باشد.

 

در خاتمه می‌توان گفت نگرش اسلام به انسان و اینکه انسان به عنوان نایب و خلیفه‌ی خداوند به‌شمار می‌رود، زمینه‌ساز این مهم است که چون خداوند حق است، هرگز اراده ظلم نمی‌کند و… پس انسان مخلوق و خلیفه‌ی او نیز حق ندارد ظلم کند و نمی‌تواند غیرعدالت را در رفتار خود ملاک قرار دهد و تنها کسی ظلم می‌کند که خدایی بودن خود را فراموش کرده و ‌بر اساس احکام الهی عمل نمی‌کند.

 

بند دوم : ترویج فرهنگ صلح

 

مطالب پیشین بیانگر اصل نفی جنگ از منظر اسلام و منبع وحی بود. آنچه باید در تکمیل بحث به آن اشاره شود، موضوع صلح و دیدگاه اسلام در خصوص آن است.

 

در حقوق بین‌الملل «صلح را دیپلماسی ادامه‌ جنگ می‌گویند و عبارت است از خاتمه بخشیدن به درگیری‌ها و حل و فصل ادعاهای جدال برانگیز از راه مصالحه یا چشم‌پوشی و برقراری نظم جدید که صرف‌نظر از درست یا نادرست بودن آن، تأمین کننده‌ ثبات، امنیت، آرامش و فراغ خاطر باشد».[۹۱]

 

واژه جنگ و صلح همواره با یکدیگر در فرهنگ روابط اجتماعی مطرح شده‌اند و همچنان که عده‌ای معتقد به درونی بودن عامل جنگ در انسان هستند و غرایز انسانی و قوای غضبیه و … را در بروز جنگ و ستیزه‌گری مؤثر می‌دانند، گروهی هم به فطری بودن صلح‌گرایی انسان اعتقاد دارند و بیان می‌کنند که رشد و تعالی انسان‌ها و گرایش انسان به حق در بستر صلح محقق می‌شود و به همین دلیل اسلام پرچمدار صلح است و گواه این ادعا را موارد زیر برشمرده‌اند.

 

واژه اسلام از ریشه سلم است که یک معنای آن برکنار بودن از آفات و بیماری‌های باطنی و ظاهری است ‌و معنای دیگر آن صلح و سازش است.

 

شعار و درود اسلامی، سلام است[۹۲] و به زیبایی تفسیر شده که «سلام به عنوان شعار صلح تنها در برابر انسان‌‌های طالب صلح گفته نمی‌شود، بلکه در مقابل کسانی که با برخورد جاهلانه صلح را به مخاطره می‌اندازند هم سلام گفته می‌شود.[۹۳] و قرآن در برابر کسانی که شعار سلام را بر زبان آورند درشتی و ناباوری و بدگمانی را نمی‌پذیرند.[۹۴] توصیه اسلام به بر زبان راندن سلام و محسوب کردن سلام به عنوان یکی از اسماء الهی، دلیلی بر ترویج فرهنگ صلح و سازش در اسلام است.

 

۳- واژه‌ صلح در لغت به معنای مسالمت، سازش و از بین بردن نفرت میان مردم است و آیات متعددی در قرآن، مسلمانان و مؤمنان را به صلح‌گرایی و برقراری صلح توصیه و ترغیب می‌کند، از جمله:

 

بین مردم صلح برقرار نمایید (بقره، ۲۴۴)- ای مؤمنان همه در صلح و سازش داخل شوید (بقره، ۲۰۸)- تقوای الهی پیشه کنید و در میان خود صلح برقرار کنید.[۹۵]– صلح و سازش بهتر است، منتهی مردم بخیل و تنگ‌نظر راضی به برقراری صلح نیستند.[۹۶]

 

قرآن به مسلمانان دستور می‌دهد: «اگر آن ها از در ستیز و جنگ وارد نشدند و با تو نجنگیدند و از در صلح درآمدند، خداوند به شما اجازه‌ سلطه‌جویی نسبت به آن ها را نمی‌دهد».[۹۷]

 

ترویج فرهنگ صلح را در سیره و سنت پیامبر به عینه می‌توان مشاهده کرد و به گفته‌ تاریخ اسلام در دوران حکومت اسلامی پیامبر داعیه‌ی صلح‌طلبی رادر موارد زیادی به اثبات رساند؛ از جمله با صلح حدیبیه و از همه مهم‌تر در فتح مکه، فرمان عفو و امان صادر می‌کند، مسلمان را انتقام‌جویی، مقابله به مثل، قتل و غارت نهی می‌کند و می‌فرماید امروز روز رحمت است و …. .

 

و نیز حضرت علی (ع) به فرمانده‌ی لشکر خود، مالک اشتر، فرمان می‌دهد: «هرگز پیشنهاد صلح و آشتی دشمن را رد نکن؛ زیرا صلح موجب آسایش و آرامش سپاهیان است و تو را از اضطراب درونی راحت می‌کند و امنیت بر شهرهای تو حاکم می‌شود».[۹۸]

 

‌بنابرین‏ شاید بتوان موارد صلح طلبی اسلام رادر مراحل زیر برشمرد:

 

– قبل از بروز جنگ، اسلام در برخورد با سایر افرادودولت‌ها مبنا را بر دعوت به وحدت کلمه و حکم مشترک[۹۹] میان مسلمانان و آنان گذارده و همزیستی مسالمت آمیز را ملاک ارتباط و تعامل با سایر انسان‌ها می‌داند.

 

– در هنگام بروز جنگ، توصیه، سفارش و تأکید قرآن[۱۰۰]، پیامبر و پیروان راه وی، پذیرش پیشنهاد صلح است.

 

– پس از جنگ، راهبرد اسلام تلاش برای حفظ صلح و وفای به عهد است. [۱۰۱]

 

بند سوم : اصول و قواعد فقهی

 

علاوه بر تصریح قرآن کریم بر نفی جنگ و نهی از آغازگری جنگ و درگیری و توصیه به مدارا و همزیستی مسالمت آمیز و ترویج صلح و دوستی، اصول کلی و مبانی عملی هم به طور مستقیم و غیرمستقیم خشونت و درگیری میان انسان‌ها را نفی می‌کنند.

 

اندیشمندانی که درباره‌ حقوق بشردوستانه در اسلام به تحقیق و مطالعه پرداخته‌اند، اصول متعددی را برشمرده‌اند؛ از جمله: اصل صلح و همزیستی مسالمت آمیز، اصل نفی سلطه‌گری و سلطه‌پذیری، اصل امنیت، اصل برابری و تساوی انسان‌ها، اصل تفاهم، اصل رحمت، اصل مودّت و دوستی، اصل وفای به عهد و از همه مهم‌تر اصل عدالت.

 

شاید بتوان گفت که ریشه همه‌ این اصول، به فلسفه هستی انسان و خلیفه‌‌الهی او برمی‌گردد که مبنای تمام رفتارهای انسانی محسوب می‌شود. مبنایی که چارچوب قواعد و رعایت حقوق انسانی را در تمامی زمینه‌ها و زمان‌ها از جمله در جنگ به روشنی ترسیم و بیان می‌کند.

 

رعایت اصل عدالت با توجه به مفهوم آن، می‌تواند تا حد زیادی ما را از پرداختن به سایر اصول بی‌نیاز کند.

 

قرآن کریم می‌فرماید: خداوند شما را به عدل و احسان فرمان می‌دهد.[۱۰۲]

 

خداوند به انسان دستور می‌دهد که به عدالت رفتار و احسان پیشه کند و عدالت پیشگی را به پرهیزکاری و تقوی نزدیک می‌داند.[۱۰۳] علاوه بر این، حکم کلی عدالت در جنگ را نیز مورد توجه قرار داده و به صراحت دستور می‌دهد:

 

«دشمنی با قومی، شما را وادار نکند که از جاده‌ی عدالت خارج شوید و عدالت را رعایت نکنید».[۱۰۴]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...