با ظهور سبک نیما یی در عرصه ی شعر فارسی ،زمینه ی حضورقوی تر سمبولیسم نیز درسرایش فارسی فراهم شد. با تولد این سبک ، استفاده از نمادها به سرعت در آثار شاعران گسترش پیدا کرد . زبان شعر بعد از پدید آمدن این سبک به زبان طبیعی نزدیک تر شد. اتفاقی که درسیر تطور وحیات شعر فارسی، نقطه ی عطف به شمار می رود. این گرایش درادبیات اروپایی ریشه داشت.«تا آنجاکه یکی ازخاستگاه ها وسرچشمه های مهم جریان شعری سمبولیسم اجتماعی فارسی ، مکتب سمبولیسم اروپایی قلمداد شده است.»(شمیسا ،1380 :29)

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

        زبان شعر نو نمادگرا وسمبولیک و دارای نوعی ابهام ونهفتگی است. خواننده با کشف این پنهانی ها ضمن کسب لذت ، با تعابیر متفاوت پدیده ها در زبان شعری آشنا  می شود. در سبک جدید سرایش شعرفارسی، کاربرد تشبیهات و بهره گیری از تخیل گسترده ترشد. «تصرف ذهنی شاعر در مفهوم طبیعت وانسان و کوشش ذهنی او برای برقراری نسبت میان انسان وطبیعت، خیال یا تصویر نامیده می شود.در تمام ادوار و درهمه ی زبان ها ، عنصر معنوی شعر ، همین خیال وشیوه ی تصرف ذهن شاعردرنشان دادن واقعیات مادی ومعنوی بوده است .درحقیقت زمینه وساختاراصلی شعر را ،صور گوناگون ، متنوع و بی کرانه ی این نوع تصرفات ذهنی تشکیل می دهد.»( شفیعی کدکنی،1370: 2) 

 

 

 

       شاعران این سبک ،توجه ویژه ای به طبیعت و بهره گیری از پدیده های آن در سروده های خود پیدا کردند. حضور پررنگ تر عناصر طبیعت درشعر نو و نگاه ساختارشکنانه ی نیما به آن ، موجب نگرش متفاوت پیروان او در کاربرد این عناصرگردید.

 

     نیما با ایجاد سبکی نوین در سرودن شعر،تحولی عظیم در شعر فارسی ایجاد کرد .این طرح ازنظر محتوایی تفاوت زیادی با شعر کلاسیک دارد. توجه به واقعیت های ملموس و پدیده های طبیعی در کنار نگرش عاطفی و شاعرانه به آنها از ویژگی های این سبک سرایش است.شعر نو از زبان رسمی شعر کلاسیک فاصله دارد.آثاری که به شیوه ی نیمایی سروده می شود ، رنگین، نمادگرا و عنصر محور است.به این معنی که حضور رنگ ها ازجمله سیاهی وسپیدی وعناصر طبیعت، از شاخصه های اصلی اشعار این سبک به شمار می رود. توجه به ویژگی های فیزیکی عناصر و تقابل آنها در شعر نو بسیار بارز وچشمگیر است. بهره گیری شاعران نو پرداز از نمادها در سروده های خود، نگاه خاص به روابط حاکم میان آنها و بینش ساختارشکنانه ی آنان، موجب پدید آمدن آثاری گردیده است که درک تفکر درونی حاکم بر آن را برای خواننده دشوارمی سازد. عناصر«آب» و«آتش »و«نور» و«ظلمت» ، پدیده هایی هستند که در نگاه نمادگرایانه ی شعرنو ، جایگاه 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

  پررنگ تری دارند. بهره گیری از این عناصر باتوجه به ویژگی ها ی آن ها در سرایش شعر، مرسوم ومتداول است. با هردید ونگاهی که از این عناصر در یک اثر استفاده شود، تضاد میان آنها نیز مورد عنایت وتوجه سراینده خواهد بود. اما مراد از ساختار شکنی در به کارگیری این عناصر، توافق وهمسویی آنها بایکدیگر است.

 

      درسروده های سبک نیمایی، حضور مناظر طبیعی صرفاً جنبه ی توصیفی ندارند، بلکه میان احساسات درونی شاعر و تأثیراتی که پدیده های طبیعی بر او می‌گذارد، رابطه‌ای متقابل و درونی وجود دارد.تعبیر شاعر از پدیده های طبیعی بازخورد احساسات درونی وی از ویژگی های ذاتی این عناصر است. «ویژگی بارز نماد، ابهام ، عدم صراحت ، غیر مشروح وغیر مستقیم بودن آن است ، به این معنا که درزبان سمبلیک ، مراد ومقصود ،ظاهر وصورت کلام نیست بلکه مفهومی است ورای ظاهر و فراتر وعمیق تر از آن.» ( شریفیان،1384 :2 )

 

      در آثار شعرای نوپرداز ، اثرات متقابل میان احساسات شخصی شاعر و عوامل طبیعت ، به شکل معناداری مشهود است. نیما ، شاملو ، سهراب وفروغ از جمله شاعران نوسرایی هستند که در نمادگرایی و بهره گیری از عناصر طبیعت به ویژه «آب»،«آتش»،«نور »و«ظلمت» ، هنرمندانه دست به سرودن شعر زده اند.«نماد دریک اثر ادبی، تمثیلی است برای چیزی وصف ناشدنی، چیزی که از آن به صراحت سخن نرفته باشد.»(گرین،1367 :149)

 

 درمیان سروده های این شاعران ،شعرهای طبیعت بسیاری با مضمون شب وجود دارد که در کنار جدال استعاری «صبح با شب» یا «نور با ظلمت» ،چهره ای رمزواره ومتفاوت از ارتباط میان این عناصر نشان داده شده است.این تفاوت ودوگانگی تعبیر، درباره ی« آب وآتش » نیز قابل طرح است. «آتش» دارای ویژگی سوزندگی و ویرانگری است و«آب» با ماهیت حیات بخشی وجاودانگی در مقابل آن قرار دارد. تخیل وسیع و تعبیرشاعرانه، دست مایه ی شعرای سبک نیمایی شده است تا بین جدال وتوافق میان «آب وآتش» ، گاه جدال وتناقض وگاه توافق وهمسویی را نشانه روند. آن چه که نگارنده را به بررسی تعابیر این پدیده ها درآثار این شاعران وتحلیل روابط متقابل میان آنها بر انگیخته است،نگاه متفاوت این  شاعران نامی به حضور عناصر در آثارشان است.

 

1-2 بیان مسأله

 

       آن چه یک اثر ادبی به ویژه شعررا از سایرآثارمکتوب، متمایز می سازد بهره گیری از عنصرخیال و برخورداری ازقوای تخیل است.شعرفضای متفاوتی ازذهنیات وتصورات شاعر را به نمایش می گذارد. تصوراتی که ماحصل تصرف ذهنی شاعر درمفاهیم پیرامون اوست. 

 

       شاعر در این تصرفات برای بیان واقعیات درونی ، واقعیات زندگی وتخیلات ذهنی خود از رمزهایی بهره می جوید که نماد یاسمبل (symbol) نامیده می شود.نماد یا سمبل درحقیقت نمایه ای است که علاوه بر معنی قراردادی و آشکار خود، دارای معنای دیگر وگاه متناقض باشد .این که شاعر بتواند مفهوم مهربانی وبخشندگی را با نمادی چون خورشید ویا استواری وصلابت را با نماد کوه به نمایش بگذارد، این که عشق را سرخ و فراق را زرد رنگ آمیزی کند، برتوانایی او برای جلب عواطف وبرانگیختن احساسات مخاطب می افزاید. استفاده از تعابیر متفاوت برای بیان رویدادها وحقایق پیرامون از مهمترین ویژگی های شعر فارسی است.

 

     نمادگرایی واستفاده از سمبل ها نه تنها در شعر کلاسیک به خصوص ادبیات صوفیه رواج داشت، بلکه با تولد شیوه ی نوین شعر فارسی و باوجود بروز تغییرات اساسی در شیوه ی سرودن شعر فارسی، تقویت گردید .نخستین بارقه ی تغییر در سبک سرایش فارسی ، در شعر نیما یوشیج بروزکرد. گرایش شدید نیما به سمبولیسم یا نمادگرایی که تحت تأثیر سمبولیست های اروپایی ایجاد شده بود موجب ایجاد تغییر در سرودن شعر وخلق سبکی نوین توسط اوشد.از مهمترین ویژگی های این تغییر، رها شدن از برخی قیود موجود در شعر کلاسیک و ایجاد تحول درآن بود .این تحول در دو قالب فرم و محتوای شعر کلاسیک فارسی به وجودآمد.

 

      ابتکار نیما صرفاًدر محدوده ی خروج از وزن وقافیه ی سنتی وایجاد قالب جدیدی از شعر که مبتنی بر عدم تساوی طولی مصرع هاست خلاصه نمی شود، بلکه در جهان بینی ونگرش اونیز حضور دارد. شعر نو، نه تنهابه لحاظ محتوا و جریان‌های ادبی حاکم بر آن با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است ، بلکه از نظر فرم و تکنیک نیز ممکن است همانند شعر کلاسیک، موزون ویا غیرموزون بوده و یا وزن آن عروضی کامل یا ناقص باشد. استفاده ی آزاد از قافیه در شعر نو از معروف ترین ویژگی های این سبک شعر فارسی است.ازنگاه شاعران این سبک شعروموسیقی یکسان است.بنابراین شاخصه ی موسیقی شعر، آهنگ درونی آن است.

 

      بعداز نیما یوشیج، فروغ فرخزاد ، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر هستند.دراین میان نمونه‌های برجسته و اوج شعر نوی فارسی را می توان در آثار فروغ و شاملو یافت.آن چه که در شعر به سبک نو به وضوح دیده می شود، چهارچوب گریزی است.شعرنو ساختارشکن است و با توجه به این ویژگی که به خصوص دربه کارگیری وزن وقافیه دیده می شود، به نظر می رسد بسیاری از مفاهیم که در ذات خود در تقابل وتضاد با یکدیگر هستند نیز می توانند در اشعار این شاعران دیگرگونه و با نگاهی ساختارشکنانه به کارگرفته شوند. عناصری همچون «آب وآتش» و«نور وظلمت»، به دلیل اهمیتی که در جهان هستی وزندگی انسانها داشته اند، همواره در آثار ادبی مورد توجه       بوده اند .

 

      اصطلاحات«نور،ظلمت،آب،آتش» از دیر باز در ادبیات به ویژه در اشعار شاعران کهن در چهارچوب ویژگی های ذاتی خود به کار گرفته شده اند. چنانکه در بیت زیر:

 

شتابیدی  و جنگ را ساختی       /        به کردارآتش همی تاختی( فردوسی ، بیت1793)

 

 فردوسی به ویژگی  سوزندگی و ویرانگری آتش اشاره دارد و یا در بیت:

 

از هلیله قبض شد اطلاق رفت    /      آب آتش را مدد شد همچو نفت (مولانا ، بیت54)

 

    مولانا سیالی آب و چگالی آن را مددی برای ویرانگری وشعله ور شدن آتش می داند.

 

  اما سهراب در قطعه ی زیر از تاریکی که مظهر نا امیدی،شک وتنهایی است، امید را         می سراید :

 

 من دراین تاریکی

 

درگشودم به چمن های قدیم

 

به طلایی هایی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...