قرن بیست و یکم به عصر اطلاعات شهرت یافته است(عبادی، 1384). در همین راستا پیشرفت های سخت افزاری و نرم افزاری شبکه های رایانه ای در امر اطلاع رسانی، بستری جدیدرا برای آموزش فراهم کرده است. نهضت فناوری اطلاعات[1] و ارتباطات[2]، مقارن با همگانی شدن بهره گیری از پست الکترونیکی[3]و به میان آمدن صفحات جهان گستر وب[4]، انقلاب عظیمی را در همه ارکان جامعه از جمله نظام آموزش و پروش سبب شده است. بحث جامعۀ اطلاعاتی[5] و رسالت آموزش وپرورش در تربیت افراد برای زندگی در این جامعه و اهمیت استفاده از این منابع در غنی سازی محتوا و شکل ارائه اطلاعات به دانش آموزان، توازن جدیدی میان اهداف آموزش جدید و قدیم را به کمک فناوری های جدید طلب می کند (پلگرام و لاو[6]، 2003). اضافه شدن وجه سومی به تعاملات معلم و دانش آموز نیاز به مفهوم سازی این تعاملات پیچیده را دو چندان می سازد. هیرومی[7] (2002) با ذکر سطوح تعاملات در سطح نظام آموزشی سنتی (شامل تعاملات دانش آموز-دانش آموز، دانش آموز-معلم و دانش آموز –محتوا) چارچوبی جدید از این تعاملات را در محیط یادگیری به کمک کامپیوتر ارائه می دهد. در آموزش جدید، هدف، بررسی محیط یادگیری به کمک کامپیوتر، با توجه به خصایص یادگیرنده در این محیط ها است. در محیط یادگیری سنتی، معلم قادر به بازبینی عملکرد دانش آموز و تغییر و تعدیل فنون یادگیری متناسب با موقعیت، توانمندی ها و دانش یادگیرنده است. اما در محیط های یادگیری جدید، بخشی از مهارت های معلم در تولید محتوای همخوان با خصایص دانش آموز و در یک بسته نرم افزاری خلاصه می شود، که انتظار می رود به پیشرفت تحصیلی بهتردانش آموز بینجامد.

نتیجه تصویری درباره فناوری اطلاعات

 

 

گفته شده که هر دانش آموز موفق، خود گردان[8] نیز هست(کافمن[9]، 2004). تغییر چارچوب تعاملات در محیط یادگیری به کمک کامپیوتر و انتظاراتی که از یک دانش آموز موفق در این محیط می رود، اهمیت خود-تنظیمی را به منزلۀ مشخصه یک دانش آموز موفق دو چندان می سازد.

 

در پاسخ به تغییرات کنونی در محیط های آموزشی، پگی و شانک (1994) خاطر نشان می سازند که محیط های غنی از اطلاعات کنونی، منبع عظیمی از اطلاعات هستند که می توانند به دانش آموزان در جستجوی اطلاعات از منابع گوناگون، تفکر منتقدانه نسبت  به آن چه یافته اند و انتخاب دانش همخوان، کمک کنند. این ویژ گی هر یادگیرندۀ خود گردان است که افکار خود تولید شده را به طور منظم برای رسیدن به اهداف مورد نظر به کار گیرد. توجه و علاقه به راهبردهای یادگیری نتیجه طبیعی تغییر یا دگرگونی در جهت گیری از نظریه های «رفتار نگری » به نظریه های «شناختی» است. خود تنظیمی[10] را روان شناسان و پژو هشگران شناختی اجتماعی از جمله بندورا[11] از دهه1960 مطرح کردند(کدیور،1380 ). از ویژگی های مشترک دیدگاه های گوناگون در این زمینه همپوشی نسبتاً زیاد این دیدگاه ها با همدیگر است. زیمرمن[12](1986) یکی از نظریه پردازان نظریه شناختی، اجتماعی راهبردهای یادگیری خود تنظیمی را نوعی از یادگیری تعریف کرد که در آن یادگیرندگان به جای آن که برای کسب دانش و مهارت بر معلمان، والدین و یا دیگر متولیان آموزشی تکیه کنند، شخصاَ کوشش های خود را شروع و هدایت می کنند. به عبارت دیگر وی خود تنظیمی در یادگیری را به مشارکت فعال یادگیرنده از نظر رفتاری[13]، انگیزشی[14]، شناختی[15] و فراشناختی[16] در فرایند یادگیری برای بیشینه نمودن یادگیری اطلاق نمود.

 

علیرغم تنوع و تعدد الگوهای مفهومی«خود نظم دهی»صاحب نظران در حیطه اتفاق نظر دارند که یادگیری فرایندی فعال و سازنده است. و فراگیران ، بالقوه قادر به مهار و تنظیم فرایند یادگیری هستند(ولترز، پینتریچ و کارابنیک،  2003). آنان می توانند بر جنبه های متفاوت شناخت، انگیزش و رفتار و نیز محیط پیرامون خود، نظارت، نظم دهی و مهار را اعمال نمایند(ولترز،1999). تأکید الگوهای خود نظم دهی بر این مفروضه، بدان معنا نیست که اشخاص، همواره و در هر بافت و موقعیتی، شناخت، انگیزش یارفتار خود را مورد نظارت، تنظیم و مهار قرار می دهند، بلکه تأکید بر امکان چنین نظارت، تنظیم ومهارتهایی است و فراگیران بالقوه، توانایی آن را دارند. به همین دلیل تمامی الگوهای خود نظم دهی، تفاوت های زیست شناختی، رشدی، بافتی و فردی را مورد توجه قرار می دهند و تأکید می ورزند که هریک از این عوامل می تواندفرایند خود نظم دهی را تسهیل و تسریع نماید یا آن را با موانع مواجه سازد(ولترز و همکاران،2003). پژوهش های متعدد نشان از آن داشته است که فراگیران با مهارت های بیشتر در خود نظم دهی، تجارب یادگیری خود را فعالانه و از راههایی بسیار متنوع هدایت می نمایند(شانک و زیمرمن،1994).آنان از راهبردهای نظارتی مناسبی سود می جویند و در هر زمان که ضرورت داشته باشد، راهبردهای یادگیری مورد استفاده را در پاسخ به ملزومات خود، ویژگی های تکلیف و شرایط محیط تغییر می دهند (بالتر و واین، 1995؛ زیمرمن،1989 ). تحقیقاتی که در سال های اخیر انجام شده اند بیانگر اهمیت راهبردهای یادگیری در تسهیل فرایند یادگیری، یادسپاری و یادآوری است و نقش تحول شناختی در استفاده از راهبردهای یادگیری را نشان می دهد (انصاری،1376 ). اگر چه استفاده از راهبردهای یادگیری خود تنظیم ویژگی است که می تواند در کلیۀ موقعیت یادگیری به یادگیرنده کمک کند تا بهتر و بیشتر بیاموزد؛ ولی به نظر می رسد که آموزش الکترونیکی این ویژگی را بیشتر می طلبد. این موضوع مبتنی بر این حقیقت است که یادگیری الکترونیکی بیش از آموزش سنتی مبتنی بر کلاس درس نیازمند کنترل یادگیرنده بر فراید یادگیری و خود جهت دهی او در این فرایند است و به عبارتی قدرت انتخاب 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

  بیشتری به یادگیرنده داده می شود(شانک و زیمرمن،1994 ). مطالعۀ حاضر نیز با هدف بررسی راهبردهای یادگیری خود تنظیم آموزش الکترونیکی بر پیشرفت درس علوم پایه سوم ابتدایی طرح ریزی شده است.

 

 

 

1-2)بیان مسئله:

 

مطالعه عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی، طی سه دهه اخیر، بیش از بیش مورد توجه ی متخصصان تعلیم و تربیت قرار گرفته است. حساسیت تعلیم و تربیت از یک سو، پیچیدگی جهان امروز از سوی دیگر مدیران معلمان آگاه تری را طلب می کند تا زمینه رشد جمعی را فراهم نمایند. امروزه تمرکز آموزش بجای ارائه برنامه های آموزشی یا مدیریت رفتار کلاسی به پرورش دانش آموزان با انگیزه و راهبردی تغییر کرده است(پاریس ووینوگراد[17]،2001).

 

پیشرفت تحصیلی از این جهت اهمیت دارد که پیشرفت آموزشگاهی در یادگیری اثر داشته و یادگیری آموزشگاهی پیشرفت تحصیلی را تحت تاثیر قرار می دهد و معلم برای افزایش سطح انگیزش دانش آموزان نسبت به یادگیری موضوع های مختلف درسی باید سعی کند تا شرایط یادگیری را بهبود بخشد و کیفیت روش آموزش را افزایش دهد تا از این طریق دانش آموزان به موفقیت دست یابند و نسبت به توانایی خود در یادگیری اعتماد به نفس کسب کنند(بلوم،1982به نقل از سیف،1379).

 

طی دو دهه اخیر متخصصان تعلیم و تربیت به مطالعه عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی به ویژه ((شناخت )) و ((انگیزش)) بیش از بیش توجه کرده اند. یکی از نظریه هایی که این پژوهشگران در قالب آن مطالعه می کردند نظریه خودتنظیمی است. چهارچوب اصلی این نظریه براین اساس استوار است که دانش آموزان چگونه از نظر باورهای فراشناختی ، انگیزشی و رفتاری یادگیری خود را سازماندهی می کنند(لنینبرک و پنتریچ:2002).

 

نظریه شناخت اجتماعی بندروا(1986) برای رشد مدل یادگیری خود تنظیمی چهارچوب نظری مناسبی فراهم کرد بر اساس آن در هر فرد عامل های بافتی و رفتارها فرصت لازم را برای کنترل یادگیری دانش آموزان فراهم می کند(نیکوس و جرج:2005).

 

اگر چه استفاده از راهبردهای یادگیری خودتنظیم ویژگی است که می تواند در کلیه موقعیت یادگیری به یادگیرنده کمک کند تا بهتر و بیشتر بیاموزد؛ ولی به نظر می رسد که آموزش الکترونیکی این ویژگی را بیشتر می طلبد. این موضوع مبتنی بر این حقیقت است که یادگیری الکترونیکی بیش از آموزش سنتی مبتنی بر کلاس درس، نیازمند کنترل یادگیرنده بر فرایند یادگیری و خود جهت دهی او در این فرایند است.

 

وینستاین و مه یر [21] (1986) معتقدند که راهبردهای یادگیری مناسب برای یک نوع موقعیت یادگیری ممکن است مناسب موقعیت دیگر نباشد. بنابراین، توسعه تحقیقات در مورد یادگیری خود تنظیم به حوزه یادگیری الکترونیکی، از آنجا که در این محیط قدرت انتخاب بیشتری به یادگیرنده داده می شود، بسیار مناسب است(شانک و زیمرمن، 1994).

 

لذا با توجه به ابعاد گسترده آموزش الکترونیکی و تأثیرات فراوان آن بر فرایند یادگیری و اهمیت و گسترش هر جه بیشتر آن در مدارس این مسأله روشن است که در کشور عزیزمان استفاده از این نوع آموزش و توأم کردن آن با راهبردهای خودتنظیمی به ندرت صورت می گیرد و برای گسترش آن باید اقدامات و پژوهشهای بیشتری صورت گیرد با توجه به مطالب گفته شده ما در این  پژوهش  به دنبال پاسخگویی به این سؤال هستیم که آیا راهبردهای یادگیری خودتنظیم آموزش الکترونیکی بر پیشرفت درسی دانش آموزان پایه سوم ابتدایی تأثیر دارد؟

 

 

 

1-3) اهمیت و ضرورت تحقیق:

 

با پیشرفت روزافزون دانش و فناوری و جریان گسترده اطلاعات، امروزه جامعه نیازمند آموزش مهارت‌هایی است که با کمک آن بتواند همگام با توسعه علم و فناوری به پیش برود. هدف باید پرورش انسان‌هایی باشد که بتوانند با مغزی خلاق با مشکلات روبرو شده و به حل آن‌ها بپردازند. به گونه‏ای که انسان‌ها بتوانند به خوبی با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و با بهره گیری از دانش جمعی و تولید افکار نو مشکلات را از میان بردارند. امروزه مردم ما نیازمند آموزش خلاقیت هستند که با خلق افکار نو به سوی یک جامعه سعادتمند قدم بردارند (بابایی اربوسرا و همکاران، 1390، ص 27).

 

روبرو شدن با دنیایی که هر راه حلی، کوتاه مدت است خردمندترین  پاسخی را که در ما ایجاد می کند این است که بر فرایندی مسلط شویم که به ما اجازه دهد به طور مداوم راه حل های حدیدی را خلق کنیم، راه حل هایی بر اساس آینده و نه بر اساس گذشته، راه حل های ما قدرتمند نخواهد بود که ما را محافظت کنند، بلکه امنیت و کامیابی ما توانایی تسلط اثر بخش بر یک فرایند مداوم خلق راه حل های جدید را افزایش می دهد. به همین دلیل امروزه هدف اصلی بسیاری از مراکز آموزشی در سراسر جهان ایحاد انگیزه و توانایی یادگیری فعال و خودجوش در دانش آموزان است دانش آموزانی که توانایی کنترل یادگیری خود را دارند و همچنین راه های بهتر یاد گرفتن را می شناسد و در زمینه ی یادگیری دارای انگیزه هستند، در هر محیط و شرایطی برای یادگیری خود برنامه ریزی می کنند و از منابع موجود به نحو احسن استفاده می کنند. یکی از ویژگی های عمده که پایه و اساس یادگیری خود ساخته به حساب می آید برخورداری از راهبردهای یادگیری خودتنظیمی است.

 

طی دهه های اخیر شواهد تحقیقاتی حاکی از آن بوده است که فراگیران خود نظم یافته علاوه بر آگاهی از راهبردهای یادگیری و بکارگیری اثر بخش آنها از توانایی حفظ ارتقاء سطح انگیزش خود برای انجام رساندین و ظایف تحصیلی حتّی در شرایطی که با تکلیف پیچیده و دشوار و یکنواخت و کسل کننده

 

 

 

مواجه می گردند برخوردار است. شایان ذکر است که انگیرش در طول انجام تکلیف می تواند دستخوش تغییر گردد. رقابت و فعالیت های جالب و جذاب تر ناکامی در به انجام رساندن نکالیف دشوار و احساس خستگی و دلزدگی از انجام تکالیف بسیار ساده و یکنواخت هریک می تواند به نوعی فراگیر را از ادامه فعالیت برای اتمام رسانیدن تکالیف تحصیلی باز دارد و یا منجر به کاهش انگیزش او گردد. فراگیرانی که بهتر قادرند انگیزش خود را به ادامه کار و به خاتمه رسانیدن وظایف خود در چنین شرایطی حفظ نمایند در امر تحصیل از موفقیت بیشتری برخوردار خواهند شد(ولترز،1999).

 

لموس(1999) می گوید خود تنظیمی شامل توانایی فرد در سازماندهی و خود مدیریتی رفتارهایش برای رسیدن به اهداف گوناگون یادگیری است دانش آموزان خودنظم ده، فراشناختی هستند و از روش های مطالعه و یادگیری خود، آگاهی دارند.

 

دانش آموزی که بر فرایند یادگیری و عوامل مؤثر و موانع یادگیری خود نظارت می کند، در واقع، از فراشناخت استفاده کرده است. از آن جا که دانش آموزان از لحاظ نظارت شخص در یک سطح نیستند، معلمان برای فراشناختی تر شدن دانش آموزان لازم است این باور را در دانش آموزان ایجاد کنند، زیرا یادگیری، عملی هشیارانه، هدفمند و مستلزم تلاش و کوشش فراوان است(ولترز،1999).

 

آموزش الکترونیکی واژه چند وجهی است که چنین تعریف می شود: آموزش و یادگیری به کمک رایانه، معمولاً با اتصال به شبکه حهانی، فراهم آوردن فرصت یادگیری بدون محدودیت زمانی و مکانی(فراگستر). به عبارتی آموزش و یادگیری الکترونیک شباهتی به سایر روش های آموزشی ندارد اما همگان معتقدند که این روش آموزش دارای همان ارزش و کیفیت حتی بیش از تجربه های کلاس درسی است. آموزش و یادگیری الکترونیکی به دلیل ویژگی های برجسته، تجربه ای است که به دریافت و کسب مهارت ها و دانش های جدید بر خلاف شیوه های جاری منجر می شود. در کلاس های ارتباط مستقیم (آنلاین) یادگیری به صورت غیر فعالانه با خواندن متون، گوش کردن به قطعات شنیداری، دیدن بخش های ترسیمی را خواهیم داشت، حال آن که یادگیری فعالانه یعنی «تعامل کلامی» در این روش جای خود را به نوشتن ، فرستادن ای میل و گفتگو کردن داده است. اغلب فراگیران در این روش آموزشی، ارتباط مستقیم، در امر یادگیری مستقل و خودگردان هستند و معمولاً در زمینه های خود خواسته و برای برآوردن نیازهایی از قبیل اطلاعات و دانش در زمینه کاری که به آن ها محول شده است، حتی سرگرمی یا تأمین نیازهای درون خانواده به این روش روآورند(اکبری،1389).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...