بررسی تاریخچه اختلال‌های روانی نشان می‌دهد كه همواره این اختلال‌ها همراه و همزاد بشر بوده و هست و انسان‌ها جهت پیشگیری و درمان آن‌ها به شیوه‌های مناسب و نامناسب متوّسل می‌شوند (احمدزاده     1384،25).

 

با توجه به اهمیتی كه جوامع امروزی برای تداوم و بقا سلامت و بهداشت روانی افراد جامعه قائل است بررسی و شناخت عواملی كه به پایداری و موفقیّت در تحقق سلامت روان منجر می‌گردد ضروری به نظر می‌رسد. نكته دیگری كه پرداختن به آن در مطالعات مربوط به بهداشت و سلامت روانی حائز اهمیت است نقش والدین و خانواده است. پدر و مادر ما زمینه ساز بهداشت و سلامت روانی فرد، جامعه و نسل آینده است. افراد خانواده به ویژه پدر و مادر می‌توانند عمیق‌ترین تجربه‌های عشق و علاقه و صمیمیّت و آرامش را در محیط گرم خانواده بیابند و در عین حال می‌توانند عمیق‌ترین نفرت‌ها و بی‌علاقگی‌ها و انواع ضربه‌های جسمانی و روانی را در خانواده متحمل شوند. دستیابی به جامعه سالم، آشكارا در گرو سلامت خانواده است و تحقق خانواده سالم، مشروط به برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطه‌های مطلوب با یكدیگر است. از این رو، سالم‌سازی اعضای خانواده، پدر و مادر و رابطه‌هایشان بی‌گمان آثار مثبتی را در جامعه به دنبال خواهد داشت (پورعابدی 1380 ،67).

توضیح به صورت عکس درباره بهداشت روانی

رابطة پدر و مادر با فرزندان یكی از قوی‌ترین رابطه‌های انسانی است كه كیفیت آن پیامدهای گوناگونی برای فرزندان و دیگر اعضای خانواده و در نهایت جامعه دارد. هر چه تعامل میان والدین بیشتر باشد و این تعامل‌ها توأم با محبت و صمیمیت بیشتری باشد نه تنها موجب استحكام پیوند خانواده خواهد شد، بلكه سلامت و آرامش روحی و روانی اعضای خانواده نیز تضمین می‌شود (احمدزاده  1384 ،87).

 

بنابراین با توجه به این كه یكی از عوامل مؤثر بر سلامت روانی والدین است، در این پژوهش قصد بر این است كه رابطه بین ویژگیهای شخصیتی، سبکهای مقابله ای و میزان استرس والدین نوجوانان دارای اختلال سلوک با والدین نوجوانان عادی بررسی می شود.

 

1-2 بیان مساله

 

یكی از بارزترین خصوصیات انسان تعامل و ارتباط با یكدیگر است. اصلی‌ترین منبع ارتباطی انسان‌ها والدین هستند و این تعاملات نقش 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

  اساسی در شكل‌دهی ابعاد شخصیتی فرد دارند. بل   معتقد است كه مادر اوّلین پایگاه شكل‌گیری افكار و عقاید كودك در مورد خود و محیط ساختارهای ذهنی، سلامت روانی و شخصیتی آنان محسوب می‌شود.

 

به طور كلی زمینه‌ای كه رشد فرد در دوره‌های مختلف زندگی در آن اتفاق می‌افتد تا حدود زیادی می‌تواند سلامت روانی را تعیین كند. یكی از مدل‌های مطرح شده در این زمینه متعلّق به  برافن برنر ( جاودان   1385،23-20) است. طرز تفّكرها و شیوه زندگی در خانواده پایه‌ریزی می‌شود و سپس توسط مربیان مهدكودك، آموزگاران، دبیران مدارس و دیگر افراد مهّم شكل می‌گیرد. در صورتی كه پایه این روابط و تعاملات به نحو شایسته و مبتنی بر احترام و حقوق متقابل صورت گیرد، می‌توان انتظار داشت افرادی سالم و دارای رفتارهای سنجیده پرورش یابند.

 

والدین و مربیان نا آگاه به مسائل روانی و تربیتی در بسیاری از موارد با طرد كردن كودكان و نوجوانان اعمال فشار و بی‌توجهی باعث بروز رفتارهای نابهنجار، احساس خصومت، كینه و خشم می‌گردند.

 

ارتباط مؤثر، سنگ زیربنای خانواده سالم است. به عبارت دیگر، وقتی خانواده‌ای از الگوهای ارتباط مؤثر استفاده می‌كند، انتقال و درك روشنی از محتوا و قصد هر پیامی را دارد و مسئولیت اجتماعی كردن فرزندان و دستیابی به نیازهای روانی اعضای خانواده را به خوبی انجام می‌دهد (ابراهیمی 1385،128). بررسی‌های انجام شده دربارة خانواده عمدتاً بر این فرض استوار بودند كه بیماری هر عضو یك خانواده علامت بیماری خانواده (پدر و مادر) است، و در مورد اختلال‌های روانی شدید می‌توان آنها را به بیماری روانی و اختلالات غیر قابل انكار والدین نسبت داد.

 

اكثر محققان كه تأثیر تعارضات خانوادگی در بروز مشكلات فرزندان را مورد بررسی قرار داده‌اند، بر دگرگونی نحوه ارتباط – والد فرزند توجه داشته، و در تبیین نقش تعارضات پدر و مادر در بروز مشكلات رفتاری، كنش‌های متقابل اعضای خانواده را دارای اهمیت بسیار یافته‌اند. یافته‌های مرتبط با تأثیر خانواده بر سلامت فرزندان مبتنی بر نظریه یادگیری اجتماعی است (سعادت‌مند  1384،45)

 

مطالعات مربوط به فرزندان با والدین دارای آسیب‌های روانی و فرزندان والدین دارای آسیب‌های روانی كمتر و مقایسه آن‌ها باهم تفاوت معنا‌داری را نشان می‌دهد. اگر روابط اعضای خانواده و كانون خانواده دچار عدم تعادل گردد و به عبارت دیگر خود تبدیل به یك دنیای بیمارگونه شود، می‌تواند زمینه‌ساز اختلال‌ها و نابسامانی‌های روانی فراوان در فرزندان گردد (اسماعیلی 1383،70-65). علاوه بر این سیزر  نشان می‌دهد كه پذیرش بیش از حد مجاز در خانه با رفتار پرخاشگرانه و ضد اجتماعی فرزندان همبستگی دارد .

 

سینگر  و وینر  به تأثیر فضای حاكم بر خانواده و سلامت روان فرزندان معتقدند. این پژوهشگران از تحقیقات خود به این نتیجه رسیده‌اند كه معمولاً رابطه بین دو فرزند سالم از نظر روانی، تا اندازه‌ای هدفدار و باثبات است. امّا والدینی كه دارای اختلالات عاطفی – روانی هستند، به علّت عدم توانایی در تمركز و داشتن افكار منقطع و تضاد عاطفی دارای ارتباط نامشخص، بی‌سازمان و غیر متمركز با فرزندانشان هستند، به گونه‌ای كه این فرزندان از داشتن ارتباطی معین، روشن، هدفدار و با دوام محروم هستند (سعادت‌مند  1384،56)

 

تمامی این تحقیقات نشان می‌دهد یكی از منابع مهّم و مؤثر بر سلامت روان فرزندان محیط خانواده است. اگر منابع خانواده برای سازگاری با فشارهای روانی ناكافی باشد، خانواده مجبور به تحمل بار سنگین می‌شود. تغییرات و فشارها در زندگی خانواده به ظرفیت واحد خانوار فشار می‌آورد. بنابراین، می‌توان بعضی از نتایج منفی مثل بیماری را در اعضای خانواده پیش‌بینی كرد.

 

امكان ابتلا به اختلال‌های روانی برای همه افراد جامعه وجود دارد و هیچ انسانی از فشارهای روانی و اجتماعی مصون نیست، این پدیده خطری است كه مرتباً نسل فعلی و آینده را تهدید می‌كند و زیان‌های فردی و اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی و اقتصادی زیادی در بر خواهد گرفت.

 

کودکان و نوجوانانی که قوانین اجتماعی را زیر پا می گذارندو با رفتارهای آزار گرانه وگرایش های پرخاشگرانه مانند سرقت، خرابکاری، آتش سوزی عمدی، دروغگویی، ولگردی و فرار که مستلزم شکستن سنت ها، ارزش ها و قوانین اجتماعی است و همچنین  رفتارهایی که کنش های روانی و اجتماعی فرد را در منزل، مدرسه و گروه های اجتماعی دچار مشکل می سازد، دچار اختلال سلوک هستند‌(مفیت  و دیگران  2001). کودکان دارای رفتارهای بزهکارانه در یک سیستم مجرمانه قضاوتی و حقوقی به کودکانی گفته می شود که قوانین را زیر پا می گذارند و آنها را نادیده می گیرند(لوبر  2005،121). این رفتارها دامنه ای از رفتن به سینما بدون بلیط تا دگر کشی را شامل می شود(هین شا  2008 ؛ 28).

 

نتایج تحقیقات نشان داده است که گونه های خاصی از اختلالهای رفتاری مانند اختلال سلوک و اختلال نافرمانی مقابله ای  در بین دیگر اختلالات روانی دوران مدرسه از فراوانی بالایی برخوردار است. اینگونه رفتارهای اغتشاش گر در موقعیت های مدرسه به صورت درگیریهای مکرر و تعارض آمیز با همسالان، معلمان و دیگران خود را نشان می دهد(لطفی کاشانی و وزیری  1389،78).

 

این تحقیق ضمن تاکید بر  چند عاملی بودن این اختلال از زاویه خانواده، ویژگیهای والدین،‌ سبکهای مقابله ای  و استرس والدین مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. بدیهی است مطالعه رشد و تحول کودکان بدون در نظر گرفتن الگوهای تربیتی و شرایط حاکم بر محیط خانواده،  امری نارسا و ناقص است.

 

وبستر-استراسون و داهل (1995) نشان می دهند که والدین کودکان با اختلال رفتار، اغلب مهارتهای تربیتی مهم را ندارند. این والدین در استفاده از مقررات، خشن و خرده گیر، ناسازگار، دمدمی و مسامحه کار اند، احتمال کمی وجود دارد که فرزندان خود را هدایت کنند و اغلب رفتارهای اجتماعی کودکشان را تنبیه و رفتارهای منفی را تقویت می کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...