انتخاب می‌تواند منجر به تغییر فراوانی آللی در جایگاه‌هایی شود که در مسیر انتخاب قرار دارند. بنابراین هرچه این غربالگری به نحو بهتری انجام شود پاسخ بیشتری قابل‌انتظار است. زیرا فراوانی آلل مفید و موثر در جمعیت بیشتر شده و میانگین عملکرد فنوتیپی صفت یا صفات را بیشتر تغییر می‌دهد. اما مهم‌ترین مسئله در اصلاح دام، شناسایی و تشخیص جایگاه‌های موثر و تعداد آلل و نوع اثرات این جایگاه‌ها و همچنین، شناسایی حیوانات حامل این آلل‌ها می‌باشد.

 

در روش‌های کلاسیک اصلاح دام، انتخاب برای صفات مهم اقتصادی با استفاده از اطلاعات شجره‌ای به همراه رکوردهای فنوتیپی خود فرد، آیندگان (فرزندان و نوه‌ها) و گذشتگان (والدین و سایر افراد خویشاوند نسل‌های قبل) انجام گرفته و بهترین پیش‌بینی نااریب خطی ارزش‌های اصلاحی فرد حاصل می‌شود. استفاده از معادلات مدل‌های مختلط منجر به ارزیابی‌های دقیق‌تری شد که پیشرفت‌های انکار ناپذیری را برای برخی از صفات مهم اقتصادی به همراه داشت (باچ، 2010). از محدودیت‌های این روش می‌توان به هزینه‌بر بودن فرایند رکوردبرداری، ارزیابی حیوانات جوان، ارزیابی برای صفات محدود به جنس و صفاتی که در مراحل پایانی زندگی یا حتی پس از کشتار رکوردگیری می‌شوند اشاره کرد. در این‌حالت، ارزش‌های اصلاحی پیش‌بینی شده تابعی از صحت و کیفیت شجره و اندازه رکوردهای فنوتیپی فرد و خویشاوندانش می‌باشد. (فروتنی فر و همکاران، 1391 و مِوویسِن، 2007).

اقتصاد

کشف و توسعه نشانگرهای مولکولی این امکان را فراهم کرد که در تعداد بسیار زیادی جایگاه بتوان ژنوم افراد را توصیف کرد. در واقع

 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

 دریچه‌ای را به سوی یافتن و داشتن پیش‌بینی‌های صحیح‌تری از ارزش‌های ژنتیکی در ابتدای زندگی حیوان برای اصلاحگران گشود (دِ لوس کامپوس و همکاران، 2013b). اولین تلاش‌ها برای همراه کردن اطلاعات نشانگری در پیش‌بینی‌ها، مبتنی بر استفاده از QTL های شناسایی شده در تکنیک انتخاب به کمک نشانگر بود؛ اما نتایج استفاده از این تکنیک کمتر از حد مورد انتظار بود (دِکرز و همکاران، 2004؛ بِرناردو، 2008؛ هِیز و همکاران، 2009). پیشرفت‌های تعیین ژنوتیپ در تعداد بسیار زیادی جایگاه ژنی و تکنولوژی توالی‌یابی، امکان کشف صدها هزار نشانگر ژنتیکی را در ژنوم انسان و چندین گونه حیوانی و گیاهی فراهم کرد. پانل‌های متراکم نشانگری، توانایی غربال کردن عدم تعادل لینکاژی چند جایگاهی بین QTL و مارکرهای سراسر ژنوم را برای محققین فراهم نمود. اگر چه مطالعات اولیه توسط نجاتی-جوارمی و همکاران (1997)، ویسچِر (1998) و ویتتاکر و همکاران (2000) در زمینه استفاده از اطلاعات ژنومی در ارزیابی‌های ژنتیکی انجام شده است اما شالوده انتخاب بر اساس کل ژنوم در مقاله پیشگامانه‌ای که توسط مِوویسِن و همکاران (2001) انتشار یافت، ارایه شده است. در این روش می‌توان ارزش‌های اصلاحی ژنومی تمام افراد را با استفاده از یک مدل خطی به‌صورت تابعیت فنوتیپ‌ها از تمام نشانگرهای متراکم که کل ژنوم را پوشش می‌دهند با صحت بالا برآورد کرد. مهم‌ترین مرحله آن برآورد اثرات آللی می‌باشد، زیرا هر چه اثرات QTL به نحو صحیح‌تری برآورد شوند، ارزش‌های اصلاحی پیش‌بینی شده بیشتر معرف ظرفیت ژنتیکی حیوان بوده و رتبه‌بندی حیوانات به‌طور صحیح‌تری انجام خواهد شد و درنتیجه پیشرفت ژنتیکی و پاسخ به انتخاب بیشتری مورد انتظار خواهد بود. عوامل مختلفی می‌توانند صحت ارزش‌های اصلاحی ژنومی و ارزیابی ژنومی را تحت تاثیر قرار دهند. این عوامل شامل مدل آماری مورد استفاده به‌منظور برآورد اثرات نشانگرها، توزیع اثرات QTL، مقدار LD، نوع و تراکم مارکرها، وراثت‌پذیری، نحوه رکوردگیری و نوع رکورد، تعداد داده‌های فنوتیپی در جمعیت مرجع، فاصله زمانی (تعداد نسل) بین جمعیت مرجع و جمعیت تایید می‌باشند (زرگریان و همکاران، 1389؛ فروتنی فر و همکاران، 1391؛ ژانگ و همکاران، 2009؛ بُوومان و همکاران، 2011؛ مُسِر و همکاران، 2009؛ مویر و همکاران، 2007؛ ویلامسِن و همکاران، 2009). مدل‌های آماری مورد استفاده برحسب ویژگی‌های برآورد کنندگی خود می‌توانند نتایج متفاوتی داشته باشند و علاوه برآن کارایی مدل‌های مختلف در برازش داده‌های ژنومی به شرایط آزمایش، نوع صفت، توزیع اثرات ژنی، خصوصیات جمعیت، ساختار ژنومی و … بستگی دارد. لذا شناسایی عوامل موثر در صحت برآورد ارزش‌های اصلاحی ضروری به نظر می‌رسد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...