تلفیق آموزش با هنر و علمی شدن هنرها |
:
“در روند آفرینش یك اثر هنری، هنرمند از طریق دریافت های حسی خود از جهان پیرامون، شكلی را برگزیده و آن را در مسیر جریانات تحلیلی ذهنی قرار می دهد و در اثر حالت های عناصر ذهنی هنرمند، شكل مورد نظر صورتی نمادین به خود می گیرد. سپس آن را در جریان مرحله آفرینش قرار داده و تبدیل به یك آفریده هنری می كند.
در مرحله آفرینش علاوه بر انتخاب مصالح و مواد و ابزار كار و تعیین سبكی هماهنگ، موضوع و محتوای اثر، هنرمند نیاز به درك و شناختی عمیق از عوامل و عناصری دارد، تا اشكال و صورت های برگزیده شده توسط ذهن به عرصه میان درآمده و پیام های ذهنی هنرمند را به دیگران انتقال دهد. ” (فلامكی، 1383، ص 30)
با توجه به اینكه هنر های تجسمی، جزء هنرهای زیبا محسوب شده و می تواند نیازهای روحی فرد را پاسخگو باشد و معانی متعالی را انتقال دهد، ضرورت طراحی فضایی جهت یادگیری و آفرینش این هنر و تشویق دانش آموزان برای گراییدن به رشته های هنری بیش از پیش آشكار می گردد.
در این بخش و در ابتدای مسیر شایسته است جهت روشن نمودن مسیر این مسأله، آشنایی با مبدأ مسیر، مقصد و چگونگی نزدیك شدن و رسیدن به مقصد مطالبی را ذكر كرده و در ادامه به بیان مسأله، روش تحقیق و مراحل انجام كا اشاره كرد.
1-2 طرح مسأله :
« یک کیفیت محوری وجود دارد که مبنای اصلی حیات و روح هر انسان ، شهر ، بنا یا طبیعت بکر است. این کیفیت عینی و دقیق است اما نمیتوان نامی برآن گذاشت. تلاش ما برای یافتن این کیفیت در زندگی خودمان چیزی است که همه انسان ها به دنبال آناند و موضوع اصلی در ماجرای زندگی هرکسی است. این تلاش همان طلب اوقات و حالاتی است که در آن زندهتریم.»[1] همانطور که در بالا آمده است غایت هر معماری کیفیت بخشی به فضا و ارتقای زندگی
انسان ها است.
توجه به این کیفیتهای گوناگون در فضا از مضامین رساله پیش روست.
دستمایه این تمرین فضای آموزشی هنرستان میباشد.امروزه مدارس هنری کمتر توانسته اند متناسب با نیازها و توقعات نوجوانان هنرآموز بوده و انگیزه لازم را برای ورود به رشته های هنری به وجود آورند.در واقع معمولا ساختمان هنر های تجسمی نتیجه تغییر کاربری بناهای دیگر بوده که برای این هدف طراحی نشده اند و یا از طرح های بدون کیفیت برخوردار هستند که کمتر توجهی به مخاطب چند ساله آنها نشده است. این در حالیست که دوران نوجوانی تاثیر بسزایی در شکل گیری هویت آنها داشته و نقش مکان در این فرایند غیر قابل انکار است.
نیاز به دلبستگی و تعلق برای هنرجویی که باید روزانه ساعاتی را در کلاس بنشیند و الفبای هنر بیاموزد ضروریست.
نوجوان باید بتواند با حس آشنا بودن مکان و بدون چالش با محیط اطراف در مدرسه رشد کرده ، آموزش ببیند و با گذراندن این دوران با خاطراتی شیرین آماده مراحل بعدی در زندگی گردد.
بنابراین در طراحی سعی بر آن است که با استفاده از دستاوردهای علم روانشناسی محیط پیرامون مقوله دلبستگی به مکان به طرحی
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
مناسب دست یافت که تا حد امکان بتواند به واسطه ویژگی های کالبدی خود به ارتقاء تعامل مثبت هنرآموزان با مکان کمک کند.
هر چند که معماری شرط کافی در ایجاد دلبستگی به مکان نبوده و عوامل مداخله گر بسیاری در شکل گیری این حس دخیل اند، اما از آنجا که بخشی از نابسامانی مدارس مربوط به کالبد آنهاست ،رسیدگی به این بعد از دلبستگی اهمیت ویژه ای دارد.
1-3 ضرورت انجام پروژه:
الف) کیفیت فضا :
« میدانیم که مدرسه پرشمارترین نمونه معماری دولتی در کشور است و حسن یا عیب آن تأثیر اجتماعی وسیعی دارد.»[2]
مدرسه غیر از آن که یک محیط آموزشی است ؛ محیطی برای زندگی و نیایش دانش آموزان است. اخیراً بلکه به نظر کارشناسان تعلیم و تربیت فضاهایی تلطیف شده ، پویا و زنده برای جلب نظر افراد نیستند و در یک نگاه کلی و عمومی بسیاری از مدارس ، فضایی یکنواخت سرد و بی روح دارند که محیط آنها امکان مناسبی برای تعاملات و کنشهای ذهنی و رفتاری فراهم نمیآورد.
همانطور که در گفته شد ، آموزش و یادگیری همواره تحت تأثیر کیفیتهای فضاست که باید با توجه به نیازهای اساسی از جمله سن ، جنسیت و مهمتر از همه مکان ، طراحی شود و این فضا باید خالق آرامش ، آموزنده و کارا باشد و در یک جمله ، کیفیتهایی داشته باشد که بتواند حاصل تفکر محسوب شود .
ب) هویت فضاهای آموزش :
در این باره ، نکته دیگر ، بیهویتی مدارس در سطح کشور است . در تحلیل اینکه چه عواملی سازنده هویت در معماری است، نشانهها و پدیدههای مختلفی مطرح میشود ، از جمله سازه، اقلیم، محیط، کارکردها، عناصر زیبایی شناختی و …
درواقع عدم توجه به هویت مکانی مهمترین علت میباشد. در این باره، نازلترین مرتبه توجه به مختصات طبیعی و مرحله بعد ، توجه به مختصات اجتماعی و سپس دقت به مختصات فرهنگی (فرهنگ به معنای تفاوتهایی که موجب تمایز مثلاً یزدیها با گیلانیها می شود)
دلیل دیگر این بیهویتی طراحی و ساخت مدارس غیربومی در جای جای کشور است. عدم توجه به مختصات اقلیمی منطقه، مصالح موجود جهت ساخت و ساز ، تناسبات و حتی تزئینات معماری یک منطقه راهی جز رسیدن به آنچه امروز شاهد آن هستیم ندارد.
در حقیقت در معماری بسیاری از فضاهای آموزشی همانند بسیاری از بناهای مسکونی و اداری نه از زیبایی اثری هست ، نه کارایی لازم در آنها مشاهده میشود و نه حتی این بناها از پایداری مورد انتظار برخوردارند. طبیعی است که در غیاب این سه ویژگی نمیتوان سخنی از ماندگاری به میان آورد و انتظار داشت این بناها ، ظرفیت خدمات رسانی را طی چند دهه داشته باشند و بتوانند پس از پایان عمر ، به میراث فرهنگی و فضاهای تمثیلی تبدیل شوند .
تصویر 1-1 مدرسه ایرانشهر یزد |
درواقع زمانی که اصول با بوم یک ناحیه عجین میشود ، نتیجه منطقی این برخورد ، گونههای متفاوتی از معماری است : مانند مدسه ایرانشهر که توسط معماری فرانسوی و به سبک مدرن طراحی شده و بدون شک سرشار از فضاهای ایرانی است و روحی متعلق به یزد و فرهنگ آن دارد و این در حالی است که ساخت و سازهای زمان ما خالی از تعلق به فرهنگ و بوم منطقه ای است که در آن بنا میشود.
ج)عدم رابطه با طبیعت :
رابطه کمرنگ معماری مدارس با طبیعت ، نکته قابل توجه دیگر است. در گذشته در حیاط مدارس دینی ، حوض آب قرار داشت و حجرهها رو به حوض قرار داشتند ؛ محصلان از کنار آن عبور میکردند تا وارد کلاس شوند. اگر مدرسه در کویر هم بنا میشد ، حوض آب و حداقل تک درختی در میان حیاط دیده میشد . حرکت خورشید و حرکت سایه و آفتاب رواقها را همه میتوانستند دنبال کنند و هیچگاه پنجرههای بلند و کشیده ، مانع مشاهده منظره حیاط نمیشدند.
د) وابستگی به تکنولوژی
به علت وابستگی به تأسیسات الکتریکی و مکانیکی به ندرت معماری مدارس ، معماری کاملی است و حتی گاهی در طول روز هم لازم است از روشنایی مصنوعی بهره برد و همین بیتوجهی طبیعت و اقلیم سبب اتکای شدید ساختمان مدارس به تأسیسات الکتریکی و مکانیکی گشته است.
اتکای انسان به تکنولوژی باعث شد که معماری هویت مکانیاش را تغییر بدهد. تکنولوژی فرهنگ ساز است . همواره فرهنگش را با خودش هرکجا که وارد میشود میبرد .تکنولوژی ما را ملزم به توجه به مسائل اقلیمی نمیکند.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-05-15] [ 06:37:00 ب.ظ ]
|