ترجمه و مقدمه بر بخش اول کتاب Plotinus |
(مترجم)
- مکتب نو افلاطونی
عمدتاً فلوطین را پایه گذار مکتب نوافلاطونی میدانند. اصطلاح مکتب نوافلاطونی اولین بار در اوایل قرن نوزدهم به آخرین مرحله شکوفایی فلسفه در یونان باستان که از قرن سوم میلادی آغاز شد، اطلاق گردید. مکتب نوافلاطونی بیانگر مرحله جدیدی است که در آن فلوطین فلسفه افلاطونی را گسترش داد. این مکتب هر چند التقاطی از فلسفههای پیشین نیست اما میتوان گفت از همه آنها به ویژه فلسفه
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
فیثاغوری، مشائی و رواقی بهره برده است. مکتب نوافلاطونی خود دارای سه مرحله است. مرحله اول مربوط به فلسفه فلوطین و شاگردان بلافصل او در روم است. در مرحله دوم یامبلیکوس در حوزه سوریه و در مرحله سوم پروکلوس در حوزه آتن مکتب نوافلاطونی را بسط دادند.[1] این مکتب در سومین مرحلهاش به مجموعهای از شعائر رمزی تبدیل شد و به دست کسانی افتاد که اعمال جادویی را در کسب معرفت مؤثرتر از تأمل و تفکر میدانستند. در این مرحله تفکر نوافلاطونی اصالت خود را از دست داد. بنابراین، این مکتب فقط در مرحله اول یعنی مرحلهای که بیواسطه به فلوطین میرسد و شاید اندکی در مرحله دوم مورد توجه و شایسته مطالعه و بررسی است.
برای بیان وجه اشتراک و تمایز فلسفه نوافلاطونی از فلسفه یونان باید به تاریخچه کوتاهی از پیدایش این فلسفه اشاره کرد. فرهنگ یونانی، به واسطه لشکرکشیهای اسکندر، کشورهای مغلوب را احاطه نمود و پس از فروپاشی امپراطوری وی، سلطه خود را در آن مناطق حفظ کرد. اما در کنار آتن مراکز علمی و فلسفی دیگری مانند روم به وجود آمد. در این دوره فیلسوف خلاق و مبدعی که از نظر عمق فکری به درجه ارسطو و افلاطون برسد وجود نداشت. اما فلسفه از لحاظ گسترش و نفوذ، رشد بسیاری داشت و مکاتب زیادی از قبیل مکتب رواقیان و اپیکوریان و کلبیان و شکاکان و فیثاغوریان جدید و . . . پدید آمد. در روم مکتبی التقاطی به نمایندگی سیسرون به وجود آمد که از میان مکاتب مختلف آنچه را برای رومیانِِِِِِِِِِِِ عملگرا سودمند بود به هم پیوند میداد. در اسکندریه نیز فرهنگ یونانی با فرهنگ یهودی در هم آمیخت و مکتب التقاطی دیگری که نمایندهاش فیلون بود پدید آمد.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-05-16] [ 01:57:00 ق.ظ ]
|