:

 

طرح مسأله:

 

اما راه کار معتقدان به تجربه­ی دینی خصوصا شلایرماخر چیز دیگری بود. شلایرماخر[3] می­پذیرفت که ایمان و دین امری غیرمعقول است اما در عوض هسته­ی دین نوعی تجربه است که امری غیر شناختی است. هسته­ی مرکزی همه­ی ادیان تجربه دینی است و تجربه­ی دینی نوعی احساس و عاطفه است که صاحب تجربه در مسیر تجربه امر متعالی کسب می­نماید.[4]

 

همین مطلب از گذشته­های دور در میان متفکران اسلامی هم وجود داشت. این سؤال همیشه مطرح بوده است که آیا دین دارای هسته و مرکز است؟ و اگر هست این مرکز چیست؟ آیا معارف دینی قابل تبیین عقلانی هستند یا خیر؟ و آیا درک خداوند همراه نوعی شناخت و ادراک هست یا خیر؟ اصولا نسبت انسان با عالم قدس و عالم غیب چگونه است؟ آیا انسان توانایی ارتباط با عوالم دیگر را دارد یاخیر. اگر دارد چه روشی وجود دارد، و آیا همه کس به هر شیوه­ای چنین توانایی را دارند یا اینکه شرایط خاصی برای چنین امر مهمی وجود دارد؟ دانشمندان مسلمان برای کشف این حقیقت تلاش­های بسیاری نموده­اند و در این باره کتابهای مختلفی نوشته­اند. اما این نوشته­ها به صورت متمرکز و آنهم به صورت بحث منسجم با روش شناسی جدید نبوده است.

 

همه­ی دانشمندان و علمای اسلامی اعتراف دارند که قرآن کامل­ترین، جامع­ترین، سودمندترین کتاب در میان بشر و همچنین مرجع نهایی در فهم و داوری مسائل دینی است. لذا باید مهمترین نیازهای بشر را جوابگو باشد. ولیکن تلاش­ها برای دست­یابی به موضع قرآن در این موضوع کافی نبوده است. در تمام جستجوهای انجام شده از کتب ومقالات معتبر، تحقیقی جامع با محوریت قرآن در این موضوع نیافتیم. نوشته­های پراکنده و بعضا غیر منطبق با اصول اسلامی، قرآنی، ما را بر آن می­دارد که نوشته­ای نسبتاً جامع در این باره تهیه نمائیم تا دیدگاه‌های مختلف علمای مسلمان در علوم و کتابهای مختلف، حول محور قرآن جمع­آوری شود و مورد نقد وکنکاش قرار گیرد.

 

خصوصا لازم است که این تلاش­ها با روش و متد جدید و با نگاهی به علم جدید و کلام جدید در حوزه­ی غرب صورت بگیرد تا نقصان­های احتمالی برطرف گردد.

 

چنین امری با استفاده از فلسفه، کلام قدیم، کلام جدید، فلسفه دین، فلسفه غرب، تفسیر، عرفان و سایر علوم و معارف مرتبط بدست می­آید. در حقیقت در یک فرآیند تطبیقی باید تمام علوم مرتبط را به کار گرفت و همه را حول محور قرآن قرار داد تا بتوانیم نتیجه­ی مطلوب را بدست آوردیم.

 

جایگاه این مبحث:

 

این موضوع از جهات مختلفی قابل بررسی است که با یکدیگر شباهت­ها و تفاوت­هایی دارند. یکی از آن جهات، جهت تفسیری این مسأله است. زیرا این موضوع براساس قرآن قابل تبیین و نقد و بررسی است قرآن کریم نسبت به این موضوع مهم بی­تفاوت نبوده است. جهت دوم مسأله بحث کلامی آن است. علم کلام جدید و قدیم و همچنین فلسفه­ی دین به روشنی به این مسأله پرداخته­اند و آنرا مورد بررسی قرار داده­اند، به گونه­ای که در بسیاری از مباحث نقش کلیدی را ایفاء می­کند. جهت سوم مسأله وجهه­ی فلسفی مسأله است. این مسأله براساس 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

  فلسفه­های مختلف خصوصا فلسفه­ی صدرایی قابل بررسی است. فلسفه­ی صدرا به این بحث اهمیت ویژه­ای داده است و در کتب مختلف به این مسأله پرداخته است. از آنجا که روش صدرا جمع بین قرآن و برهان و عرفان است، این موضوع باعث رشد و شکوفایی این مسأله گردیده و بسیاری از شبهات ومعضلات مختلف توسط صدرا برطرف شده است. ملاصدرا هدف فلسفه را شناخت خدا و تشبه به او قرار داده است و لذا شناخت خدا که ارتباط مستقیمی با مبحث ما دارد کاملا با فلسفه هم جوشی دارد. جهت چهارم این بحث در معارف قرآن است. معارف قرآن به سلسله مباحث و موضوعات و علوم داخل قرآن اطلاق می­شود. یکی از این معارف، مسأله­ تجربه­ی دینی است.

 

اهداف تحقیق:

 

درهر مبحث علمی شناخت اهداف آن مبحث بسیار مهم است. و اهداف هر بحثی بسته به نقش آن بحث و تأثیرگذاری آن در مباحث دیگر و مسائل روز، مشخص می­شود. شناخت تحولات جدید در حوزه­ی تجربه­ی دینی بر ما روشن می­سازد که این موضوع چه اهدافی را دنبال می­کند. این بحث در گذشته دارای ارزش چندانی نبود وکسی به اهمیت آن پی نبرده بود. اما با ورود علوم جدید ومسائل جدید به داخل کشور، این بحث آهسته آهسته اهمیت خود را نشان داد، به گونه­ای که در دوره­ای از زمان به محوری­ترین مباحث کلامی تفسیری تبدیل شد. براساس همین بحث­ها و مقالات و کتابهای مختلفی در کشور ما مطرح شد که هریک به نوبه­ی خود دارای ارزش ویژه­ای است.

 

بحث تجربه دینی کلیدی­ترین مباحث الهیاتی را هدف قرار داده است و آنها را مورد بررسی قرار می‌دهد و در صورت کم توجهی به این مسائل، اساس الهیات را متزلزل می­سازد. و لذا هدف این تحقیق بررسی جنبه­های مختلف بحث تجربه­ی دینی، خصوصا جنبه­ی ادراکی و شناختی آن است. تجربه­ی دینی در درون خود مسائل بسیار زیادی را دارا می­باشد که توجه به هرکدام از آنها درخور اهمیت است. یکی از مباحث مطرح شده در تجربه دینی گوهر دین است. تجربه دینی به این پرسش پاسخ می­دهد که اساس و محور هر دینی چیست؟ آیا دین دارای هسته­ای است و اگر دین به این شکل ترسیم شود، محور دین چیست؟ برخی بر این عقیده­اند که محور دین امری معنوی است و ما می­توانیم با استدلال و تفکر به این محور دست یابیم.

 

برخی هم بر این عقیده­اند که محور دین امری معقول نیست، بلکه امری احساسی است و با استدلال عقلی نمی­توانیم به مرکز دین برسیم. در مکاتب فکری و فلسفی درباره­ی محور دین اظهار نظرهای مختلفی شده است و هرکس به اندازه­ی توان خود به این پرسش پاسخ داده است. تجربه­ی دینی محور دین را از جنس امور معنوی می­داند. گوهر دین نزد این تفکر همان تجربه دینی است. اما ماهیت وچگونگی این تجربه اختلاف برانگیز بوده است و نحله­های مختلفی درباره­ی محور این تجربه به وجود آمده است. شلایرماخر تجربه دینی را امری احساسی و غیر ادراکی می­دانست،[5] اما عده­ای هم از ادراکی بودن این تجربه سخن گفته­اند. دسترسی به پاسخ این مسأله خصوصا از زبان قرآن نیازمند غور در قرآن و تفاسیر و روایات است. بنابراین درک درست از تجربه دینی می­تواند در نوع تفکر ما و جهان­بینی ما نقش اساسی ایفا کند.

 

نکته­ی مهم دیگری که در بحث تجربه دینی به آن پاسخ داده می­شود این است که آیا بر فرض وجود چنین تجارب و مکاشفات و مشاهداتی، آیا ارزش معرفت شناختی این باورها تا چه حد است؟ آیا چنین مشاهداتی ما را در راه رسیدن به باور صادق موجه همراهی می­کند یا نه؟ و آیا این امور می‌تواند اعتقادات ما را توجیه کند یا اینکه صرفا به اندازه­ی تاییدی برای باورهای ما به شمار می­رود. اگر ارزش معرفت شناسی این تجارب اثبات شود نقش خود را در نظام اعتقادی ما به خوبی نشان خواهد داد. و ما به صورت موجهی می­توانیم در نظام باورهای خود از این امور استفاده نمائیم.

 

به علاوه کنکاش در این تجارب به ما می­فهماند که شروط، اسباب، و موانع یک تجربه­ی موفق چه چیزهایی هستند. آیا رسیدن به چنین تجربه­ای با چه خطرات و موانعی مواجه است و آیا همگان می‌توانند به چنین تجاربی دست پیدا کنند یا خیر. اگر این راه اختصاصی نیست، شرایط رسیدن به این هدف چگونه­ است؟ از آنجا که بسیاری از مباحث فلسفی، کلامی، تفسیری، عرفانی مبتنی بر این بحث است و در کشور ما هم این مسأله مناقشه برانگیز بوده است، لذا به نظر می­رسد که تلاش هر چه بیشتر ما در این راه، کمک شایانی به سایر مباحث از این دست می­نماید.

 

– Kierkegaard وی متکلم مشهور دانمارکی است که تأثیر بسزایی در علم کلام جدید گذاشته است. (1855-1813).

 

– کاپلستون فردریک، تاریخ فلسفه، ج7، ص334، انتشارات سروش 1387.

 

پترسون مایکل، و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمة احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ناشر طرح نو 1379، ص79.

 

– schleiermacher.

 

– کاپلستون فردریک ، پیشین، ج7، ص157.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...