مثبت نگری حاصل تعامل آرام و بدون مشکل با محیط اجتماعی است که پیامد آن مجموعه ای از تمایلات مبتنی بر رضایت مندی، خوش بینی، امید، اعتماد و اطمینان خاطر در فرد است. نقطه مقابل آن وجود بیزاری، ترس، عصبانیت، ناامیدی و نگرانی خواهد بود. مثبت نگری زمانی بوجود می آید که افراد احساس نمایند درکشان از خودشان تأیید شده است. مثبت نگری نوعی خیر عمومی است که پیامد و حاصل آن را باید در تشریک مساعی، طراوت اجتماعی، وفاق اجتماعی، عواطف مثبت، زندگی انجمنی و مشارکت اجتماعی جستجو کرد. مثبت نگری نوعی سرمایه عاطفی است که هزینه های کنترل و نظارت رسمی را کاهش می دهد و افراد را متقاعد به رفتار مطابق با ارزش ها و هنجارهای اجتماعی پذیرفته شده می نماید. سرمایه ای که به واسطه استفاده از آن زایش تازه ای پیدا می کند، زیرا وقتی افراد از عواطف مثبتی که دیگران ابراز می دارند استفاده می کنند به نوعی عواطف مثبت تازه ای را تولید می کنند. مهمترین تأثیر مثبت نگری بر زندگی عادی یا روزمره این است که در صورت وجود مثبت نگری زندگی روزمره معطوف به آینده خواهد بود و افراد جامعه از گذشته نگری منفی و داشتن کنش های آنی و لحظه ای رهایی پیدا خواهند کرد. آنها پذیرای برنامه داشتن و کنش های عقلانی معطوف به هدف خواهند شد؛ کنش هایی که آنها را وادار به تلاش و کوشش مضاعف و نیل به اهداف متعالی تر می نماید به گونه ای که نوعی آینده گرایی و آینده اندیشی را در افراد جامعه تقویت می نماید که خود می تواند پیامدهای مثبت متعددی را به دنبال داشته باشد.
مارتین سلیگمن، (پدر روانشناسی مثبت) میگوید: این روانشناسی، روانشناسی قرن بیست و یکم است؛ علمی که به جای توجه به ناتوانیها و ضعفهای بشری، متمرکز شده است روی تواناییهای آدمها؛ تواناییهایی از قبیل شاد زیستن، لذت بردن، قدرت حل مسأله و خوشبینی .
مازلو هم در سلسله مراتبی که برای نیازها در نظر گرفته بود «نیاز به خودشکوفایی» را در بالاترین مرتبه قرار داده بود. او میگفت افراد در مرحله خودشکوفایی، یک حس شادی را تجربه میکند، توأم با آرامش.
حتی قبل از انسانگراها، یک روانشناس آمریکایی به نام ویلیام جیمز، نگرانی اصلی روانشناسی را «شادی و بهزیستی انسانها»
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
میدانست. «مارتین سلیگمن» بنیانگذار جنبش روانشناسی مثبت در دهه قبل می گوید؛ «تصور کنید دارویی کشف شده است که می تواند طول عمر شما را هشت الی ۹ سال بیشتر کند. احساس خوشبختی همان دارو است.»
محققان در زمینه خوشبختی به پشتوانه هزاران تحقیق در این مورد می گویند «خوشبختی ساختنی است».(دینر، 1984).
اغلب مردم آنچه را که در رابطه با زندگیشان اتفاق میافتد خوب یا بد ارزیابی میکنند و طبیعتا آنها قادر به قضاوت در مورد زندگی خود هستند.آنها تقریبا همیشه هیجانات و خلقیاتی را تجربه میکنند که یا مؤلفهای خوشایند دارد که منجر به یک واکنش مثبت میشود و یا مؤلفهای ناخوشایند دارد و واکنشی منفی را میطلبد. بنابراین همواره سطحی از شادمانی ذهنی بر زندگی مردم حاکم است، حتی اگر به طور هشیارانه به آن نپردازند.
1-2- بیان مسئله
درسال های اخیر رویکرد روانشناسی مثبت با شعار توجه به استعدادها و توانمندی های انسان مورد توجه پژوهشگران حوزه های مختلف روانشناسی قرار گرفته است. این رویکرد بر شناسایی سازه ها و پرورش توانمندیهایی تأکید می کند که ارتقاء سلامت و شادکامی انسان را فراهم می کند. تاب آوری مهمترین راهبردی است که در این رویکرد مورد توجه پژوهشگران است(کیانی دهکردی، 1383).
از نظر تاریخی در علوم رفتاری و اجتماعی از یک رویکرد مشکل مدار[1] برای مطالعه رشد انسان و جامعه پیروی می کردند. این رویکرد آسیب شناختی، بر مشکلات، بیماریها و اختلالات، ناسازگاری ها، کجروی و عدم شایستگی تمرکز داشت. تأکید این رویکرد بر شناسایی عوامل خطر مربوط به اختلالات گوناگون مثل بیماریهای روانی، بزهکاری، الکلیسم و سوء مصرف مواد بوده است. در مطالعات طولی که در چارچوب این رویکرد در جمعیت های پرخطر انجام گرفته، درصدی از افراد در معرض خطر به مشکلات و آسیبهایی مبتلا می شدند، اما درصد بیشتری نیز سالم می ماندند. محققان برای این افراد که در شرایط ناگوار و پرخطر، پیامدهای نامطلوب را نشان نمی دادند، اصطلاحات گوناگونی مثل آسیب ناپذیر، مقاوم در برابر استرس، سرسخت و شادکام به کار بردند. اخیراً نیز اکثر محققان واژه تاب آور در برابر شرایط پرخطر و ناگوار را به کار می برند(بنارد[2] ، 1991)
گارمزی و ماستن[3] (1991، نقل از محمدی، 1384) تاب آوری[4] را فرایند یا توانایی سازگاری موفقیت آمیز به رغم شرایط چالش انگیز و تهدید کننده تعریف کرده اند.
هوش هیجانی شامل درک، فهم و استدلال و اداره هیجان در خود و دیگران است ( سالوی و همکاران، 2000 ) و مجموعه ای از تواناییها، کفایت ها و مهارتهای غیرشناختی است که توانایی فرد برای کسب موفقیت در مقابله با اقتضائات محیطی را تحت تأثیر قرار می دهدوباعث فائق آمدن فردبر فشارها و نیازهای محیط می گردد (بار- اون، 1997).
رابطه هوش هیجانی و تاب آوری به وسیله جوکار( 1386 )، زارعان، اسدالله پور و بخشی پور(1387)، شاکری نیا و محمد پور (1389)، خدایاری(1389)، انگلبرگ و سجوبرگ (2004)، (سالوی، بدل، دیتویلر و مایر، 2000) مورد بررسی قرار گرفته است.
همچنین رابطه استرس و تاب آوری نیز توسط میچل کریپل و دونا هندرسون یکنگ (2010)، کوترل (2001)، گیللسپی ، والش، وینفیلد، استاف و دئوا (2001)، جکسون و روت من (2006)، تافت (1989) و … مورد بررسی قرار گرفته است.
کانت ، شادی را ارضای تمامی امیال می داند (آیزنک[14] ،1990،نقل از فیروز بخت و بیگی ، 1375 ). به اعتقاد لاما [15]مهمترین هدف زندگی ما رسیدن به شادی است ، چه انسان معتقد به اصول مذهبی باشد، چه نباشد. حرکت وفعالیت انسان در هر مذهبی که باشد برای دست یافتن به شادی است (لاما و کاتلر[16]، نقل از انوشیروانی ،1382).شادی نه تنها به سطح بالایی از عاطفه یا هیجان مثبت بستگی دارد بلکه به سنجش عمیق تر رضایت کلی از زندگی نیز وابسته است.
رجبی و شیرعلی پور( 1388 )، شریعتی و رمضانی( 1388 )، کاظمی، نیک منش و میناخانی ( 1388 )، پورزارعی( 1382 ) گالاگر و ولا – برودیک( 2008 )، جوده (2007)، فورنهام و کریستفور (2007) به بررسی رابطه بین هوش هیجانی و شادکامی پرداخته اند.
با توجه به مطالب ذکر شده هدف اصلی پژوهش این است که چه رابطه ای بین هوش هیجانی و استرس شغلی با تاب آوری و شادکامی وجود دارد؟
[1] – problem-focued approach
[2] – Benard
[3] – Garmezy & Mosten
[4] – resilience
[5] – Friborg.O., Barloug.D.,Martinussen. M., Rosenvinge. J.H. & Hjemdal.O
[6] – emotional entelligence
[7] – Salovey.P
[8] – Mayer
[9] -Frese
[10] -Zapf
[11] -Coyle
[12] -Bakker
[13] -Gueriltault-Chalvin