کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



 



تنظیم هیجان نقش مهمی در سازگاری ما با وقایع استرس­زای زندگی دارد. یکی از راهبردهای نظم­جویی هیجان، تنظیم هیجان شناختی است، که دلالت بر شیوه شناختی دستکاری اطلاعات فراخواننده هیجان دارد. نتایج پژوهش­ها ­نشان می­دهند كه ظرفیت افراد در تنظیم مؤثر هیجان شناختی بر بهزیستی روانشناختی، جسمانی و بین­فردی تأثیر می­گذارد. از آنجایی که اثربخشی فردی در تنظیم هیجان شناختی و شناسایی عوامل زیربنایی مؤثر در آن امری اساسی به شمار می­رود و انسان موجودی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی است، در بررسی مسائل مربوط به او و دست­یابی به نتایج دقیق و جامع، نیازمند بررسی تک­تک این ابعاد بر مساله مورد بررسی و سپس برنامه­ریزی جهت ایجاد تغییر بهینه است. بنابراین در پژوهش حاضر می­خواهیم به بررسی رابطه تنظیم هیجان شناختی، هوش معنوی و عمل به باورهای دینی در زنان باردار بپردازیم زیرا بهداشت روانی زنان در این دوره اهمیت دوچندان می­یابد و در سلامت جسمانی و روانی مادر و جنین نقش بسزایی دارد. در این فصل به بیان مسئله، ضرورت و اهمیت پژوهش، هدف­ها و سؤالات پژوهش و تعریف نظری و عملیاتی متغییرها با هدف شناخت بیشتر موضوع خواهیم پرداخت.

توضیح به صورت عکس درباره بهداشت روانی

 

 

1-2- تعریف موضوع و بیان مسأله

 

تنظیم هیجان، مؤلفه­های تحولی و پیامدهای آن موضوعی است که به موازات توجه مجدد به هیجانات، اهمیت و تفسیر جدیدی پیدا کرده و در زمینه­های متعدد دیگری چون رشد شناخت بر خود، رشد شناخت و گویایی، و تکامل دستگاه عصبی– فیزیولوژیک گسترش یافته است. منظور از تنظیم هیجان گماشتن افکار و رفتارهایی است که به عملکرد هر چه بهتر در زندگی بینجامد (امین­آبادی، دهقانی و خداپناهی، 1390). در دیدگاه سازمانی، پاسخ­های هیجانی قابلیت انعطاف دارند و قالبی نیستند، حساس به موقعیت­هایند، با سرعت در برابر شرایط تغییر می­کنند، به نحوی که کنش­وری سازنده ارگانیسم زنده بتواند در سطح بالاتری تنظیم شود و فرآیندهای تنظیم­گر هیجانات­اند که می­توانند این امور را انجام دهند. فقدان توانایی تنظیم هیجان می­تواند منجر به برانگیختگی­های هیجانی زیان آور، ناسازگاری و عدم هدایت هیجان­ها شود و بدین ترتیب مانع از داشتن توانایی عملکردی سازش یافته و شایسته گردد (گرنفسکی و کریج، 2006).

 

هنگامی كه فرد با یك موقعیت هیجانی روبرو می­شود، احساس خوب و خوش بینی برای كنترل هیجان كافی نیست بلكه وی نیاز دارد كه در این موقعیت­ها بهترین كاركرد شناختی را نیز داشته باشد (رضوان، بهرامی و عبدی، 2006). در اصل در تنظیم هیجان به تعامل بهینه­ای از شناخت و هیجان جهت مقابله با شرایط منفی نیاز است (اکنر و گراس، 2005). زیرا انسان­ها با هر چه مواجه می­شوند آن را تفسیر می­كنند و تفسیرهای شناختی تعیین­كننده واكنش­های افراد است (عبدی، باباپور و فتحی، 1389).

 

پژوهش­ها نشان داده­اند كه طبقه قدرتمندی از تنظیم هیجان شامل راه­های شناختی اداره اطلاعات هیجانی تحریك­كننده است (اکنر و گراس، 2005). تغییر در هر كدام از بخش­های مختلف عملكرد سیستم­های شناختی، از قبیل؛ حافظه، توجه و هوشیاری موجب تغییر خلق می­شود. بنابراین نمی­توان نقش تنظیم هیجان شناختی را در سازگاری افراد با وقایع استرس­زای زندگی نادیده گرفت (گرنفسکی و کریج، 2006). تنظیم هیجان شناختی به تمام سبک­های شناختی اطلاق می­شود كه هر فردی از آن به منظور افزایش یا كاهش و یا حفظ هیجان خود استفاده می­كند (گراس، 2001).

 

تنظیم هیجان بوسیله شناخت به طرزی تفکیک ناپذیری با زندگی افراد رابطه دارد، تنظیم هیجان شناختی همراه همیشگی آدمی است كه به مدیریت یا تنظیم عواطف و هیجان­ها كمك می­كند و به انسان توان سازگاری بیشتر به خصوص بعد از تجارب هیجانی منفی را می­دهد (موریس، سیلک، استنبرگ، مایرز و رابینسون، 2007). از عواملی که می­تواند به تنظیم هیجان شناختی کمک کند بكارگیری الگوهای معنوی و دینی در زندگی روزمره بشر است که می­تواند احساس امنیت جسمانی، شناختی و هیجانی را فراهم آورد (پکوک و پولاما،1994) و موجب افزایش سازگاری و بهزیستی انسان شود (آمرام، 2007).

 

دین حقیقتی است كه در جنبه­ها و ابعاد گوناگون زندگی انسان حضور جدی و قابل توجهی دارد. تحقیق در باب دین یا دین­پژوهی نیز عرصه­ها و شاخه­های متعددی یافته است. به گونه­ای كه رشته­های علمی بسیاری در زمینه­های مختلف معارف بشری تدوین و تكوین پیدا كرده­اند كه در این بین می­توان به روان­شناسی دین اشاره كرد. وقتی از مفهوم روان­شناسی دین استفاده می­شود مراد تحقق و بروز و ظهور دین در رفتار بشر است، به سخن دیگر تدین و دینداری مورد نظر است نه چیز دیگر (آذربایجانی و موسوی اصل، 1385).

 

كیم و دیگران (2004) به این نتیجه دست یافتند كه عمل به باورهای دینی با هیجانات و عواطف مثبت مانند خوش­خلقی، شادكامی، مهربانی، اعتمادبه­نفس، توجه و آرامش رابطه مثبت دارد. مک­نلتی و دیگران(2004) نشان دادند كه دین تأثیر قابل توجهی در سازگاری دارد. عمل به باورهای دینی به معنای به کار بردن دین در جنبه سه­گانه اعتقادات، عبادات و اخلاقیات می­باشد (شاه نظری 1385). منظور از اعتقادات بخشی از شناخت و دانش دینی است. عبادات همان شعائر دینی است و اخلاقیات هم بخشی از تعالیم اسلام است که رفتارهای پسندیده و ناپسند را مشخص می­کند.

 

این پژوهش بر روی زنان باردار انجام شد به این علت که بارداری یك دوره حاد در زندگی زنان است كه در طی آن تغییرات هیجانی، جسمانی و اجتماعی زیادی رخ می­دهد (لارا، لی، لتچیپیا و هاچهوزن، 2008).  حدود %90 از زنان دست كم یك مرتبه در طول زندگی باردار می­شوند؛ بارداری رویدادی است كه بسیاری از دیدگاه­های زندگی یك زن را تغییر می­دهد و ظرفیت مهمی است كه در سلامتی، خوشبختی و نقش­های اجتماعی یك زن تأثیر می­گذارد (هیوزینک، مولدر، مدینا و بیتکلار، 2004). دوران حاملگی یکی از پر استرس­ترین دوران زندگی زن می­باشد و حتی استرس ناشی از تولد اولین فرزند در جداول استرس روانی- اجتماعی، جزء استرس­های شدید طبقه­بندی می­شود، در این دوران امكان بروز حالت­هایی مانند نوروز، افسردگی، اضطراب، ترس مرضیو اختلال وسواسزیاد است (فروزنده، 1377). و ضرورت تنظیم هیجان شناختی هر چه بیشتر در این دوران اهمیت پیدا می­کند و انجام پژوهش­های بیشتر برای تعیین عوامل مؤثر در کنترل هیجان ضرورت دارد.

 

حاملگی تجربه جسمی، روانی مهمی است كه سبب ایجاد تغییرات زیادی در زنان می­شود كه می­تواند زمینه­ساز بروز اضطراب زیادی در زنان گردد (رفیعی، اکبرزاده، اسدی و زارع، 1392). اغلب زنان نسبت به تولد و نگهداری فرزند احساس دوگانه دارند و از زایمان و به دنیا آوردن كودك نابهنجار و از اینكه نتوانند مادر خوبی باشند ترس دارند (هریس، لاوت، اسمیت و رید، 1996). تأثیر فرایندهای روان­شناختی مادر بر رشد و سلامتی جنین بسیار گسترده و فراگیر است، چرا كه فضای درون رحمی پیوسته از هیجان­ها و وضعیت روانی مادر تأثیر می­پذیرد (مولاوی، موهدی و بنگر، 2002). در صورتی كه زنان در مدت حاملگی دچار استرس هیجانی شدید شوند، كودكان آنها در معرض انواع مشكلات قرار می­گیرند. افسردگی شدید با میزان سقط زودرس، كم وزنی هنگام تولد و بیماری تنفسی نوزاد ارتباط دارد (فروزنده،1377).

 

رایگان شلمانی، خداكرمی، حسن­زاده خوانساری و اکبرزاده باغبان (1391) در پژوهش خود نقل می­کنند: دوران بارداری، یکی از مهم­ترین مراحل زندگی یک زن است، این دوره اگرچه برای بیشتر زنان، دوره­ای مسرت­بخش تلقی می­شود، اما اغلب، یک دوره پر استرس همراه با تغیرات فیزیولوژیکی و روانی به حساب می­آید (بنت و برون، 2005). در این دوره تغییرات بیوشیمیایی، فیزیولوژیک و آناتومیک زیادی در بدن زن رخ می­دهد (کنینگهام، کننس و هوث، 2005). وضعیت روحی زن در بارداری تحت تاثیر تغییرات هورمونی قرار می­گیرد و برای زنانی که بارداری را یک عمل بیولوژیک کامل­کننده می­دانند، این امر بسیار مسرت­بخش و خشنودکننده است، اما بسیاری از زنان دوره­ای از اضطراب را در این دوران سپری می­نمایند، زیرا طی دوره بارداری، فرد دستخوش بزرگ­ترین تغییرات در شیوه زندگی خود می­شود و باید در تصویر شخصیتی خود دست به تغییر بزند و به حالت مادری درآید (کنینگهام، کننس و هوث، 2010).

 

با وجود یافته­های فوق، از آنجا كه زنان در دوران بارداری تغییرات روانی زیادی را تحمل می­كنند و تأثیرپذیری آنان نسبت به استرس­های متفاوت زندگی در این دوره افزایش می­یابد، این دوران از نظر روانی اهمیت پیدا می­كند و لزوم تنظیم هیجان شناختی کارآمد ضرورت می­یابد. از آنجایی كه مفهوم سبک­های تنظیم هیجان شناختی در حال حاضر تازه در عرصه ارائه پژوهش­های روان­شناختی وارد شده است و درباره رابطه آن با هوش معنوی و عمل به باور­های دینی مطالعه­ای انجام نشده، به همین لحاظ، در تحقیق حاضر سعی شده است به بررسی این موضوع پرداخته شود که هوش معنوی و عمل به باورهای دینی با توجه به نقش آن­ها در سازگاری، انطباق پذیری و بهزیستی هر چه بیشتر در زندگی بشر، می­توانند به زنان باردار در تنظیم هیجان شناختی­شان کمک کند؟  آیا هوش معنوی بالاتر، تنظیم هیجان شناختی بهتری را در زنان باردار پیشگویی می­کند؟  آیا رابطه­ای بین هوش معنوی و عمل به باورهای دینی وجود دارد؟ و آیا بین عمل به باورهای دینی و تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار رابطه­ای مشاهده خواهد شد؟

 

 

 

1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش

 

شیوع بیماری­های غیرواگیر متأثر از صنعتی شدن و سبک زندگی مدرن به سرعت در حال گسترش است که بی­توجهی و عدم برنامه­ریزی جهت کنترل آن می­تواند عواقب غیر قابل جبرانی را به دنبال داشته باشد (حسینی، 2010، و کیولاس، 2010). یکی از مسائل بسیار مهم و ضروری، تشخیص عوامل مؤثر بر بهداشت روانی و تنظیم هیجان است. مذهب یک عامل اصلی در زندگی بسیاری از انسان­ها است و می­توان میزان دینداری و معنویت فرد و تعهد او به آداب و تعالیم دینی و مذهبی را یکی از عوامل بسیار مهم و تأثیرگذار بر تنظیم هیجان و بهداشت روانی او دانست (اسپین­دلا، ویل و بیلو، 2010). در طول تاریخ بشر، دین همواره یكی از دغدغه­های مهم انسان بوده و آدمی هرگز خود را بی­نیاز از آن ندانسته است. در عصر حاضر كه بشر پس از فراز و فرودهای بسیار، به مرحله­ای رسیده كه ضرورت گرایش به دین و معنویت حاصل از دینداری را برای خود با تمام وجود احساس می­کند، برای رهایی از پریشانی و دستیابی به آرامش و تنظیم هیجان در جستجوی پناهگاهی است.

 

ازدیدگاه یونگ، دین یك حالت خاص روح انسانی است كه بر طبق معنای اصلی كلمة دین در زبان لاتین می­توان آن را چنین تعریف كرد: دین، یك حالت مراقبت، تذكر و توجه دقیق به بعضی از عوامل مؤثر است كه بشر نام «قدرت قاهره» را به آن اطلاق می­کند (کویینگ، 1380). در واقع، دین و دینداری حقیقتی است كه پیوسته با بشر بوده و شالوده زندگی وی را تشكیل می­دهد. راش، پدر روان­پزشكی آمریكا اظهار نموده، مذهب آن قدر برای پرورش سلامت روان آدمی اهمیت دارد كه هوا برای تنفس (شهبازی، 1375). ویلیام­جیمز(1359) نیز بیان می­کند که ایمان یكی از قوایی است که بشر به كمك آن زندگی می­كند و نبودن آن در حكم سقوط بشر است. وی همچنین بیان داشته است كه مؤثرترین داروی شفابخش نگرانی­ها، ایمان و باور دینی و معنویت است و می­تواند به انسان در اداره و تنظیم هیجانات کمک کند. اهمیت معنویت و رشد معنوی در انسان، در چند دهه گذشته به صورتی روز افزون توجه روانشناسان و متخصصان بهداشت روانی را به خود جلب کرده، هوش معنوی یکی از این مفاهیم است که مورد توجه و علاقه جهانی روان­شناسان قرار گرفته است. پیشرفت علم روان­شناسی از یک سو و ماهیت پویا و پیچیده جوامع نوین از سوی دیگر، باعث شده است، نیازهای معنوی بشر در برابر خواسته­ها و نیازهای مادی قدعلم کنند و اهمیت بیشتری بیابند. چنین به نظر می­رسد که مردم جهان، بیش از پیش به معنویت و مسائل معنوی گرایش دارند و روان­شناسان و روان­پزشکان نیز به طور روز افزون در می­یابند که استفاده از روش­های سنتی و ساده، برای تنظیم هیجان و درمان اختلالات روانی کافی نیست (وست، 1999؛ شهیدی و شیر افکن،1383). هوش معنوی در مورد چگونگی رفتار و تصمیم­گیری عملی ماست و آنچه در دنیای پر استرس امروز در تعامل با افراد و شرایط سخت انجام می­دهیم، هوش معنوی ما را در به کار بردن منابع عمیق درونی که از قابلیت مراقبت و قدرت تحمل و تطبیق حاصل می­شود یاری می­رساند. هوش معنوی برای فهمیدن معنای رویدادها و شرایط و ساختن معنا برای کارها و تنظیم هیجان از طریق شناخت ضروری است (آمرام، 2007).

 

نقش مهم تنظیم هیجان در سازش با مسائل تنیدگی­زا موضوعی است که اهمیت آن را پژوهش­های متعددی که در این حوزه صورت گرفته، نشان می­دهد (گرانقسکی و کریج، 2006). تنظیم هیجان موفق همراه با دستاوردهای مثبت می­باشد، دستاوردهایی چون رشد صلاحیت­های اجتماعی (آیزنبرگ، 2000) و سلامتی به كارگیرنده تنظیم هیجان و در مقابل، هیجان تنظیم نشده با اشكال برجسته آسیب­های روانی همراه است، مثلا گفته شده كه عدم تنظیم هیجان می­تواند منادی رفتارهای مشكل آفرینی همچون خشونت باشد (دیلون، ریچی، جانسون و لابار، 2007). تنظیم هیجان نقش برجسته­ای در تحول و حفظ اختلالات هیجانی دارد و حیطه گسترده­ای از هوشیار و ناهوشیار، فیزیولوژیكی و رفتاری و فرایندهای شناختی را شامل می­شود (گراس و مونز، 1995). فرایندهای شناختی می­توانند به ما كمك كنند تا بتوانیم مدیریت یا تنظیم هیجان­ها و یا عواطف را بر عهده بگیریم تا از این طریق بر مهار هیجان­ها بعد از وقایع اضطراب­آور و تنیدگی­زا توانا باشیم (گرانقسکی، کریج و اسپین هاون، 2001).

 

[1] Garnefski, N.

 

[2] Kraaij, V.

 

[3] Gross, J. J.

 

[4] Oschner, K. N.

 

[5] Morris, A .S.

 

[6] Silk, J. S.

 

[7] Steinberg, L.

 

[8] Mayors, S.

 

[9] Robinson, L. R.

 

[10] Peacok, J. R.

 

[11] Poloma, M. M.

 

[12] Amaram, Y.

 

[13]  Psychology of religion

 

[14] Halama, P.

 

[15]  Strizence, M.

 

[16] King, D.B.

 

[17] Zohar, D.

 

[18]  Marshall, I.

 

[19] Seligman, M.

 

[20]Kim, Y.M. & Others

 

[21]Mcnulty, K. & Others

 

[22] Lara, M.A. 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

 

 

[23] Le, H.N.

 

[24] Letechipia, G.

 

[25] Hochhausen, L.

 

[26] Huizink, A.C.

 

[27] Mulder, E.

 

[28] Medina, P.G.

 

[29]Buitclaar, G. H.

 

[30] Nevrose

 

[31] Depression

 

[32] Anxiety

 

[33] Phobia

 

[34] Obssessive-compulsive

 

[35]Harris, B.

 

[36] Lovett, L.

 

[37] Smith, J.

 

[38] Read G.

 

[39] Molavi, H.

 

[40] Movahedi, M.

 

[41] Bengr, M.

 

[42] Bennett, R.

 

[43]  Brown, L.

 

[44] Cunningham, F.

 

[45] Kenneth, J.

 

[46] Hauth, C.

 

[47] Kioulos, K.

 

[48] Espindula, J.A.

 

[49] Valle, E.R.

 

[50] Bello, A.A.

 

[51] Jung

 

[52] Koeing

 

[53] Rush

 

[54]William  James

 

[55] West, E. W.

 

[56] Eisenberg, N.

 

[57] Dillon, D. G.

 

[58] Ritchey, M.

 

[59] Johnson, B.D.

 

[60] La-Bar, K.S.

 

[61] Gross, J. J.

 

[62] Munoz, R. F.

 

[63] Bonari, L.

 

[64] Pinto, N.

 

[65] Ahn, E.

 

[66] Einarson, A & others

 

[67] Read, J.

 

[68] Solchany, J.E.

 

[69] Green, J.M.

 

[70] Kafetsios, K.

 

[71] Statham, H.E.

 

[72] Snowdon, C.M

 

[73] Brouwers, E.P.M.

 

[74] Van, A.L.

 

[75] Baar, V.J.M.

 

[76] Berking, M.

 

[77] Orth, U.

 

[78]Wupperman, P.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-05-15] [ 04:12:00 ب.ظ ]




 

 

سوختگی یکی از مشکلات اصلی و رایج سلامت در کل جهان به ویژه در کشورهای در حال توسعه است. سالانه هزاران نفر اعم از کودک و بزرگسال در ایالات متحده گرفتار سوختگی می­شوند(1). در ایران نیز صدمات سوختگی شیوع و مرگ و میر بالایی دارند به طوری که روزانه حداقل 8 نفر به دلیل سوختگی فوت می­کنند و بعد از حوادث رانندگی و تروما،  سوختگی­ها سومین عامل مرگ و میر هستند. درکشور ما سالیانه قریب به 724 هزار مورد سوختگی پیش می­آید که 335 هزار نفر از آنان با خود درمانی بهبود می­یابند، 348 هزار نفر با مراجعه به مراکز بهداشتی درمانی و گرفتن خدمات سرپائی بهبود می­یابند، 38200  نفر در بیمارستان بستری می­شوند و 2920 نفر نیز می­میرند(2).

 

شدت آسیب­های حاصل از سوختگی از یک زخم سطحی پوست تا جراحات عمیق تهدید­کننده زندگی متفاوت است، مشکلات روانشناختی و تغییرات بدشکلی جسمی شامل بافت جوشگاه، جمع شدگی و قطع عضو اغلب پیامد این سوختگی­ها می­باشند(3) و  به همین جهت از نظر اقتصادی نیز سوختگی از پرهزینه­ترین آسیب­ها است. در ایران نیز هزینه­ی درمان برای هر بیمار سوخته در سال 1381 به طور متوسط 20 میلیون تومان برآورده شده است(2). این افراد به دلیل عوارض به جای مانده از سوختگی به درمان­های دارویی، جراحی، توانبخشی و غیره نیاز دارند. بنابراین لحظه­ها، ساعت­ها و روزهایی از زندگی فرد سوخته که می­تواند مثمر ثمر باشد از دست رفته، به جای آن صرف چنین هزینه­هایی شده وعدم کارایی باعث خسارات فراوان به فرد و جامعه می­گردد(4). کوهن بیان می­کند: هزینه­ای که برای جامعه به دلیل از دست رفتن طولانی مدت عملکرد جسمی یا آسیب­های روانی و نقایص زیبایی پس از سوختگی ایجاد می­شود بسیار زیاد بوده و قابل محاسبه نیست(5).

اقتصاد

با پیشرفت­های اخیر در درمان سوختگی و بهبود روشهای احیاء مایعات، مراقبت از زخم و شیوه­های گوناگون جراحی برای پوشاندن سریعتر زخم­ها، هر روز بر شانس زنده ماندن بیماران مبتلا به سوختگی افزوده می­شود، این در حالی است که با افزایش شانس زنده ماندن بیماران سوخته و تعداد نجات یافتگان از سوختگی، تعداد افراد دارای عوارض سوختگی افزایش می­یابد(6).

 

بیماران مبتلا به سوختگی هنگام حادثه وقایع بسیار ترسناکی را تجربه می­کنند و تجارب درمان­های دردناک بیمارستان نیز بر ترس آنها می­افزاید. بیمار و خانواده ممکن است احساس خشم، گناه و ناامیدی شدیدی را تجربه کنند. کابوس­های شبانه و یادآوری حادثه منجر به سوختگی اغلب باعث آزار آنها شده و همین امر باعث می­شود که هریک از بیماران تجارب ناراحت کننده و متفاوتی را تحمل نمایند که روی سلامت ذهنی و آمادگی آنها برای شرکت در برنامه درمانی شان موثر است(7). نکته قابل توجه این­که قربانیان سوختگی با وجود همه­ی آسیب­های تخریب­کننده باید به نقش­ها و مسئولیت­های قبلی خود باز گردند. بازگشت مجدد این افراد به جامعه درحالی است که بار داغ حاصل از سوختگی را با خود حمل می­کنند و به همین سبب است که تاکید زیادی بر نوتوانی این بیماران شده است(1).

 

پرستاران بخش­های سوختگی روزانه از تعداد زیادی بیمار بطور همزمان مراقبت می­کنند، این درحالی است که تجارب ناراحت کننده و متفاوت این بیماران  نیاز به یک برنامه مراقبت فردی دارد(7). در این راستا اعضای درمانی و متخصص مراقبت­های سوختگی، اگرچه  برای 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

  کمک به سازگاری این بیماران با جراحات بسیار وسیع و کسب مجدد حداکثر عملکرد­ها، تلاش مستمری از خود نشان می­دهند، با این وجود این سوال همیشه باقی است که چطور زندگی این افراد در بازگشت به جامعه تحت تاثیر قرار خواهد گرفت(8). بویژه  تیم مراقبت کننده از بیماران سوختگی نگران این مسئله هستند که جراحات فوق چه تاثیراتی بر شکل­گیری رشد و تکامل آنها در سال­های آتی دارد(9).

 

در پاسخ به این نگرانی، مطالعات زیادی با رویکرد کمی در خصوص بررسی مسائل و مشکلات جسمی و روانشناختی بیماران بخش­های سوختگی صورت گرفته است. این مطالعات نشان می­دهد که مشکلات حاصل از جمع­شدگی مفاصل و سایر عوارض به­جا مانده اثرات قابل ملاحظه­ای در عملکرد فیزیکی و نیروی حیاتی بدن داشته و با ایجاد چالش­های جسمی، عاطفی، اجتماعی و شغلی باعث کاهش کیفیت زندگی این بیماران می­شود(10). همچنین مشکلات ناشی از اضطراب، افسردگی، اختلال خواب و تغییر در تصویر ذهنی بازگشت این بیماران را به سطح قابل قبولی از کیفیت زندگی تحت تاثیر قرار می­دهد(11).

 

پژوهش­های دیگری نیز با استفاده از ابزارهای کمی نظیرمقیاس کوتاه شده سلامت ویژه سوختگی[1] و پرسشنامه تطابق با سوختگی[2] به بررسی پیامد­های طولانی مدت سوختگی و ارتباط آن با استراتژی­های تطابقی پرداخته­اند. نتایج حاصل از این مطالعات نشان داده­اند که راهبرد­های تطابقی با پیامد­ها در زیر گروه­هایی که مشکلات سلامتی  بیشتری داشته­اند ارتباط محکمی داشته است(12).

 

اغلب این مطالعات که البته با شرکت بیماران بستری در بیمارستان و بیماران سرپایی صورت گرفته است، اگرچه می­تواند اطلاعات زیادی در مورد مراحل حاد سوختگی و روشهای مقابله با آن در روزهای اولیه­ی بدشکلی فراهم سازد، اما اطلاعات مهمی در خصوص اثرات طولانی مدت بدشکلی ارائه نمی­کند(13).

 

انجام مطالعاتی با رویکرد کیفی که به بررسی مسائل بازماندگان سوختگی  به پردازد نیز اندک است (14)و غالباً اطلاعاتی را در خصوص آنچه که بازماندگان بعد از سوختگی تجربه می­کنند؛ نظیر فقدان­های مرتبط با محدودیت­های فیزیکی، نقش­ها، وابستگی، ارتباطات و اعتماد به نفس(15) ؛ استرس­های قابل ملاحظه خویشاوندان؛ ازدست دادن روابط بین فردی بویژه با اعضای غیر فامیل(16) ،فراهم می­سازد(17). شواهد بدست آمده در ایران ،نیز نشان می­دهد، مقاومت افراد در برابر بدشکلی ناشی از سوختگی، عدم پذیرش آن و در نتیجه وضعیت روحی نامساعد آنان و پایداری علیرغم سودمندی اولیه، در طولانی مدت به کیفیت زندگی فرد لطمه وارد می­سازد (18). در مطالعه دیگری در ایران در خصوص مشکلات روانی اجتماعی بیماران سوختگی یافته­ها نشان داده است که صد درصد از  بیماران مشکلات روانی و اجتماعی را در سطوح مختلف تجربه کرده­اند به طوری که احساس غم و اندوه زشت و غیر جذاب بودن آن­ها را آزار می­دهد و اکثریت آنها در زمینه صحبت کردن در مورد نقص عضو خود با دیگران؛ احساس بیزاری و نفرت از وجود خود و در معرض دید بودن عضو مبتلا در بعد روانی دچار مشکل بوده­اند. همچنین نقص عضو باعث مجادله و کشمکش در زندگی، کنجکاوی دیگران، توجه بیش از حد خانواده، مشکلات اقتصادی، طعنه زدن، ممانعت از ازدواج، کاهش ارتباط، کاهش فعالیت­های اجتماعی و شغلی در زندگی آنها شده است و در نهایت انزوای تدریجی فرد از اجتماع را به دنبال داشته است(19).

 

مروری کلی بر متون نشان می­دهد، اگرچه پیشرفت علم و تکنولوژی باعث افزایش تعداد بازماندگان سوختگی شده است، اما  مشکلات متعدد اجتماعی، اقتصادی و روانشناختی که این بیماران با آن دست به­گریبان هستند ودر نهایت به انزوای اجتماعی آنها منجر می­گردد، حل نشده باقی مانده است و لذا دانش پرستاری باید به دنبال راه هایی برای پاسخ به این نیاز سلامت جامعه باشد(6).

 

درمطالعات کمی انجام شده در این زمینه که از ابزار­های متعدد برای بررسی متغییر­های مختلف استفاده شده، اطلاعات مفید امّا گسسته­ای در خصوص پیامد­های سوختگی فراهم آمده که گاهی به دلیل محدودیت­های پژوهش نمی­تواند رابطه­ی بین تعاملات اجتماعی بیماران، مهارت مراقبت از خود و بازگشت آنها به نقش و شغل قبلی را به صورت فرایندی روشن بیان کند(18).

 

با توجه به ماهیت مفاهیم مربوط به شرایط زندگی پس از سوختگی، مطالعات کیفی برای کشف مقولات این زمینه و درک عمیق تر مسائل و مشکلات بیماران سوختگی مفید­تر به نظر می­رسند(15). این مطالعات اگرچه به تعداد محدودی انجام شده است، با این وجود مقولات تازه­ای را در خصوص کیفیت زندگی پس از سوختگی و نحوه سازگاری با عوارض به­جامانده مطرح ساخته­اند، که پژوهشگران را به بررسی عمیق­تر موضوع با توجه به باورهای اجتماعی- فرهنگی و مذهبی موجود تشویق می­نماید(20).

 

لذا با توجه به اهمیت بازتوانی در این بیماران(8) و در پاسخ به خلاء مطالعاتی موجود در زمینه فرایند بازگشت این بیماران به جامعه(13) و نادیده گرفتن جنبه­های عاطفی مثبت (15) در جامعه پذیر شدن این گروه از بیماران که بنابر توصیف بعضی دچار مرگ اجتماعی شده­اند(21) و درنهایت عدم وجود مطالعه­ای در این زمینه در کشور(18)؛ برآن شدیم با توجه به ماهیت مطالعات کیفی، به ویژه گراندد تئوری و این دیدگاه که فرآیند بازگشت به جامعه متاثر از تعاملات اجتماعی است و ارزشهای اعتقادی و فرهنگی نقش بسازیی در آن  دارد(13)، چگونگی بازگشت مجدد به جامعه را در بیماران بعد از سوختگی مورد کنکاش عمیق قراردهیم و ابعاد مختلف این پدیده را از دیدگاه افرادی که با این مسئله مواجه هستند در بافت اجتماعی کشورمان بررسی نماییم. وضوح ابعاد مختلف فرآیند بازگشت بیماران و توسعه مفاهیم و نظریه در طی این مطالعه، به ارائه مدل مناسب مراقبتی برای این بیماران کمک خواهد نمود، که این مهم بخشی از اهداف پژوهش حاضر است.

 

 

 

اهداف پژوهش

 

الف) هدف كلی پژوهش

 

کشف فرآیند بازگشت بیماران سوختگی به جامعه و ارائه یک مدل

 

ب)اهداف اختصاص

 

    1. تبیین نظری چگونگی بازگشت بیماران مبتلا به سوختگی به جامعه

 

  1. طراحی و ارائه مدل پرستاری برای بازگشت بیماران مبتلا به سوختگی به جامعه

ج)سوالات پژوهش

 

    1. بیماران مبتلا به سوختگی چگونه به زندگی دوباره خود در جامعه باز می­گردند؟

 

  1. اجزا و عناصر سازنده مدل پرستاری برای بازگشت بیماران مبتلا به سوختگی به جامعه چیست؟
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:11:00 ب.ظ ]




پیش بینی های اخیر بیان می کنند که نزدیک به 45 میلیون نفر در سراسر جهان بر طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت (WHO) نابینا هستند و 135 میلیون نفر از لحاظ بینایی ناتوان بوده و نیازمند کمک های اجتماعی، روانشناختی و اقتصادی می باشند(تیلفورس و همکاران، 1999 ؛ آتبو[8] و همکاران، 1996). بیش از 90 درصد کل افرادی که از لحاظ بینایی ناتوان و یا نابینا هستند در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند(تابارا و همکاران، 2005 ؛ یانکسو، 2002). سازمان جهانی بهداشت اعلام نموده که در صورت ادامه روند کنونی هر ساله حدود 1 تا 2 میلیون نفر به جمعیت نابینایان دنیا افزوده خواهد شد، به­طوری که تا سال 2020 تعداد نابینایان به دو برابر افزایش خواهد یافت(تابارا، 2001). افراد با آسیب بینایی مشكلاتی را در ارتباط با دنیای بیرون تجربه می كنند كه باعث ایجاد محدودیت در برقراری ارتباط و تعامل با دیگران می شود. آسیب بینایی در افراد به ویژه دركودكان موجب عدم توازن شناختی، عاطفی، زبانی، اجتماعی و حركتی می شود. تاخیر در مهارت های مذكور، منجر به تاخیر در تحول اجتماعی می شود و امكان تعامل سالم با دیگران را از فرد آسیب دیده بینایی می گیرد (کریمی درمنی، 1385).

اقتصاداقتصاد

خودكنترلی بیانگر میزان مطابقت ویژگی های رفتاری خود با شرایط و موقعیت موجود است. مفهوم خودكنترلی كه در سال1974 توسط اشنایدر گسترش یافت، به این معنی است كه یك شخص در موقعیت خود چه قدر انعطاف پذیر یا چه قدر پایدار است(كاشال و كوانتس، 2006). چندین مطالعه اثر خودكنترلی را در محل كار بررسی كرده و به این نتیجه رسیده اند كه افراد با خودكنترلی بالا بیشترین مهارت اجتماعی را دارند(دای و کلیدوف، 2003). ظرفیت انسان برای اِعمال خودکنترلی،  به طور بحث انگیزی یکى از قدرتمندترین توانایی‌ها و موجب سازگاری سودمند در روان انسانى است. افراد وقتى بتوانند  بین خود و محیطشان هماهنگی و سازگاری مطلوبی ایجاد کنند، شاداب‌ترین و سالم‌ترین شرایط را خواهند داشت و سازگاری مى‌تواند اساساً با تغییر دادن خود در جهت تطابق با جهان پیرامون، بهبود یابد(راث بلوم[15] و همکاران، 1986). علاوه بر این، توانایی خودکنترلی برای اجتناب از تکانه‌های ضداجتماعى و همنوا شدن با نیازهای زندگى گروهى که از نشانه زندگى متمدن است را فراهم مى‌کند. حتی امروزه به نظر می‌رسد، بسیاری از مشکلات عمده فردی و اجتماعی، ناشی از نقص در خودکنترلی باشد (بامیستر[16] و همکاران، 1994).

 

 

 

1-2  بیان مسأله

 

تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان دادند كه مردان نسبت به زنان خودكنترلی بالاتری دارند (اشنایدر، 1974). یكی از مهمترین مهارت ها كه مشخصه سلامت و بهزیستی روانی افراد است، برخورداری آنها از صفت خودكنترلی است. افرادی كه می توانند هدف های واقع گرایانه را اولویت بندی كنند و در زمان تصمیم گیری میان عواطف و عقل تعادل برقرار كنند، خود كنترل هستند(آقایار و شریفی درآمدی، 1385). ساسمن[24] و همکاران (2003) در پژوهش خود كه با یك نمونه1050 نفری انجام گرفت نشان دادند، كه بین مصرف سیگار، الكل، ماری جوانا و دیگر مواد با خودكنترلی پایین رابطه منفی معنی دار وجود دارد.

 

آدابرادوتیر و رافنسون[25] (2002) نیز در مطالعه ای طولی نشان دادند، افرادی كه رفتارهای ضد اجتماعی بیشتری دارند در مقایسه با افراد عادی، سطح خودكنترلی كمتری دارند و در خطر بیشتری برای مواجهه و سوء مصرف مواد و الکل قرار دارند. در واقع خودکنترلی یكی از مشكلات اصلی افراد با اختلال روانشناختی و نقایص جسمانی است. به بیان دیگر، می توان گفت كه افراد با اختلال روانشناختی (مانند كاستی توجه- بیش فعالی) و نقایص جسمانی(مانند نابینایی) همانند افراد دیگر هستند، با این تفاوت كه افراد دیگر می توانند رفتار خودشان را با توجه به شرایط و موقعیت های زمانی و مكانی تنظیم و كنترل كنند، اما افراد با اختلال روانشناختی- جسمانی قادر به مهار رفتار خود و پیش بینی عواقب رفتار خود نیستند و یا در کنترل رفتار خود از ضعف قابل توجه ای برخوردارند. به طور کلی افراد با مشکلات روانشناختی و جسمانی در کنترل خود مشکل دارند و در مقایسه با فراد عادی از خودکنترلی پایین تری برخوردارند. همچنین نتایج مطالعات متعدد نشان می دهد با آموزش مهارت های کنترل خود می توان بسیاری از مشکلات آنان را کاهش داد(به پژوه و همکاران، 2000).

 

از طرفی چندین دهه است که صاحبنظران تلاش کرده اند تا برای تبیین سبب شناسی حالت های روانشناختی نظیر اضطراب نظریه یا الگویی ارائه دهند یکی از الگوهای ارائه شده سیستم بازداری و فعال ساز رفتاری است، دو سیستم بازداری و فعال ساز رفتاری بخشی از اسانس نوروبیولوژیکال رفتار و عاطفه هستند و اساس انگیزشی پایه ای برای تفاوت های فردی در رفتار، خلق و عاطفه فراهم می سازند. صفات انعکاس دهنده سیستم فعال ساز صفات تکانشوری و صفات انعکاس دهنده سیستم بازداری صفات اضطرابی هستند. سیستم فعال ساز به نشانه های پاداش بدون تنبیه و فرار از تنبیه حساس است و سیستم فعال ساز به عواطف مثبت و هیجان های مثبت(امید، سرخوشی، شادکامی) رابطه دارد (ویلسون و همکاران[26]، 2000). به اعتقاد بارکلی (1997) بازداری رفتاری، فرآیندی عصب-  شناختی است که به افراد کمک می کند تا پاسخ درنگیده بدهند. بازداری رفتاری سه فرآیند به هم پیوسته را دربر می گیرد.:1- بازداری پاسخ یا رویداد غالبی2- توقف پاسخ جاری و ایجاد فرصت درنگ در تصمیم گیری برای پاسخ دادن یا ادامه پاسخ 3- حفظ دوره درنگ و پاسخ خود فرمان که اتفاق می افتد.

 

حساسیت نظامهای بازداری و فعال ساز رفتاری درنظریه گری به نقل از کارور و  وایت منعكس كننده تفاوتهای فردی از حساسیت نظام عصب شناختی زیر بنایی افراد در پاسخ به نشانه های محیطی می باشد (کارور و وایت ،1994). پیامدهای فعالیت نظام بازداری عبارت از اختلال در رفتار فعلی، خلق منفی، سوگیری توجه به سمت منابع تعارض و افزایش برانگیختگی است. این پیامدها موجب می شود تا فرد با اجتناب از منبع تهدید، تعارض خویش راحل كند. در قلمرو روانشناسی تحولی، بازداری رفتاری، نوعی گرایش در افراد است كه موجب اختلال در رفتار جاری وی شده، فرد در هنگام مواجهه با افراد یا موقعیت های نا آشنا با خودداری و كناره گیری واكنش نشان می دهد (کجن و همکاران، 1987). پیامد سیستم بازداری- فعال سازی رفتار عبارت از: تقویت رفتار فعلی، خلق مثبت، سوگیری توجه به سمت منبع پاداش و افزایش برانگیختگی می باشد. این پیامدها رفتار پاداش گرفته را حفظ و تقویت كرده، تماس فضایی و زمانی با پاداش را نزدیك تر می سازند(اسمایلی و جکسون، 2007). همچنین نتایج برخی تحقیقات نشان می دهدكه برخی از اختلال های روانشناختی را می توان به وسیله فعالیت این دو نظام تبیین كرد.

 

نتایج بررسی گری[30] (1990) نشان داد، این سیستم های مغزی -رفتاری اساس تفاوت های فردی می باشند و فعالیت هر یک از آنها به فراخوانی واکنش های هیجانی متفاوت نظیر ترس و اضطراب می انجامد. همچنین یافته های وی نشان داد، حساسیت سیستم فعال ساز رفتاری نشان دهنده تکانشگری فرد می باشد. مطالعات نشان داد، فعالیت سیستم بازداری رفتار موجب فراخوانی حالت عاطفی اضطراب و بازداری رفتاری، اجتناب فعل پذیر، خاموشی، افزایش توجه و برپایی می گردد .همچنین فعالیت زیاد پایه های نوروآناتومی این سیستم با تجربه اضطراب مرتبط می باشد (کر، 2002).

 

در ارتباط با عملکرد نظام های بازداری- فعال ساز رفتاری افراد نابینا فرضیه های متفاوتی مطرح است و این فرض وجود دارد که افراد نابینا از حساسیت بالای نظام بازداری/ فعال ساز رفتاری برخوردارند، این امر بیانگر این است که افراد نابینا به علائم و نشانه های تنبیه پاسخ داده و اضطراب بیشتری را تجربه می‌کنند. با این وجود مطالعات علمی دقیقی در ارتباط تفاوت حساسیت نظام های بازداری/ فعال ساز رفتاری افراد نابینا و عادی وجود ندارد. بنابراین با توجه به محدود بودن مطالعات انجام شده در خصوص خودکنترلی و حساسیت نظام بازداری- فعال ساز رفتاری در افراد نابینا و اهمیت موضوع، مساله اساسی در پژوهش حاضر مقایسه خودکنترلی و سیستم بازداری- فعال ساز رفتاری در افراد نابینا و عادی می باشد.

 

 

 

1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش

 

1-3-1 اهمیت نظری

 

پیش بینی های اخیر بیان می کنند که نزدیک به 45 میلیون نفر در سراسر جهان بر طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت (WHO) نابینا هستند و 135 میلیون نفر از لحاظ بینایی ناتوان بوده و نیازمند کمک های اجتماعی، روانشناختی و اقتصادی می باشند(تیلفورس، 1999 ؛ 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

  آتبو و همکاران، 1996). بیش از 90% کل افرادی که از لحاظ بینایی ناتوان و یا نابینا هستند در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند و فقط 18% آنها در چین هستند (تابارا و همکاران، 2005 ؛ یان کیکسو، 2002). سازمان جهانی بهداشت اعلام نموده که در صورت ادامه روند کنونی هر ساله حدود 1 تا 2 میلیون نفر به جمعیت نابینایان دنیا افزوده خواهد شد، بطوری که تا سال 2020 تعداد نابینایان به دو برابر افزایش خواهد یافت در همین راستا این موسسه طرح VISION2020 را جهت حذف علل قابل پیشگیری و قابل کنترل نابینایی تا سال 2020 ارائه نموده است (تابارا و همکاران، 2001).

 

این افزایش، سؤالاتی را در این زمینه مطرح می کند که در مقابله با این عارضه چه باید کرد؟ یا چگونه از انتشار عوارض ناشی از نقص بینایی (مانند: ضعف عملکرد تحصیلی) در بین کودکان نابینا جلوگیری شود؟ این گونه مشکلات و سوالات از آنجا که طیف جمعیتی بسیار وسیعی را در بر گرفته و در سنین حساس و شرایط تربیتی ویژه ای مطرح می شود، ضرورت بررسی های جامع و بسیاری را درباره مشکلات بینایی کودکان سنین مدرسه می طلبد. بنابراین مطالعات درباره تنوع و عوامل مرتبط با شیوع نابینایی و سازوکار شخصی مواجهه با این اختلال در این زمینه بسیار یاری رسان است. نگرانی های موجود در مورد افراد نابینا باعث شده که سبکهای تفکر، سبکهای خودکنترلی و خوشتن داری، نگرشها و سایر ابعاد روانشناختی زندگی این افراد مورد بحث قرار گیرد و گروه کثیری از مشکلات زمینه ای در پیدایش این اختلالات مورد بررسی قرار گیرد. علاوه بر آن، ضرورت پژوهش حاضر آن است که بدون داشتن اطلاعات لازم در مورد وضعیت سلامت روانی و یا چگونگی و تنوع اختلال نابینایی و عوامل موثر بر آن در بین افراد نابینا نمی توان برنامه آموزشی و درمانی درستی برای آنان تدوین نمود. همچنین از آنجا که مطالعات منتشر شده در این زمینه در کشورمان نسبتاً محدود می باشد مطالعه حاضر به بررسی و  مقایسه خود کنترلی و سیستم بازداری- فعال ساز رفتاری در افراد نابینا و عادی پرداخته است، تا در راستای برنامه ریزی های آتی و بهبود سلامت روانشناختی این افراد اقدامات مناسبی صورت گیرد.

 

 

 

1-3-2 اهمیت كاربردی

 

این پژوهش واجد اهمیت­های کاربردی زیادی است، از جمله این مضامین کاربردی می­توان به کار بست یافته­های چنین پژوهشی در برنامه ریزی درمان­های روانشناختی اختلالات خلقی و هیجانی نابینایان و کم بینایان، اعلام نظر و گزارش نتایج نهایی طرح به متخصصین و مسئولین جهت مطالعه موثر پیرآمون خودکنترلی و نظام بازداری- فعال ساز رفتاری افراد نابینا و عوامل اثرگذار بر آن، جهت ارتقاء سلامت روانشناختی این افراد اشاره نمود، همچنین دست آوردهای این طرح می­تواند زمینه­ای برای انجام مطالعات آتی واقع گردد.

 

 

 

1-4 اهداف پژوهش

 

1-4-1 هدف کلی

 

تبیین خودکنترلی و سیستم بازداری- فعال ساز رفتاری در افراد نابینا و عادی.

 

 

 

  • اهداف اختصاصی

الف) تبیین خودکنترکی در افراد نابینا و عادی

 

ب) تبیین سیستم بازداری- فعال ساز رفتاری در افراد نابینا و عادی

 

  • تبیین تاثیر متغیرهای دموگرافیک (جنسیت و تحصیلات) بر خودکنترلی و سیستم بازداری/ فعال ساز رفتاری در نمونه مورد مطالعه.

[1]. mind-body

 

[2]. Hippocrates

 

[3]. Socrates

 

[4]. Aristotle

 

[5]. Plato

 

[6]. Johanson&et.al.

 

[7]. Thylefors & et al

 

[8] . Attebo

 

[9]. Tabbara & et al

 

[10]. Yankexu

 

[11]. Carver &White

 

[12]. Snyder

 

[13]. Kaushal &Kwantes

 

[14]. Day &Kilduff

 

[15]. Roth Bolum

 

[16]. Bowmister

 

[17]. Loog

 

[18]. Rodriges

 

[19]. Godferedson

 

[20]. Golman

 

[21]. Blakely

 

[22]. Baron

 

[23]. Burrick

 

[24]. Sussman

 

[25] . Adabjaradottir & Rafnsson

 

[26] . Wilson

 

[27] . Ross

 

[28]. Kagan

 

  1. 2. Smillie&Jackson
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:11:00 ب.ظ ]




امروزه کیفیت زندگی در مقابل کمیّت، قرار گرفته و با توجه به ابعاد گسترده سلامتی، تعریف می شود و منظور از آن، سالهایی از عمر است که با رضایت و شادکامی و لذتبخشی همراه باشد (سلیگمن، 1998؛ نقل از قاسمی وهمکاران، 1390). در واقع، ویژگی مهم سلامت روانی که فرد سالم باید از آن برخوردار باشد احساس بهزیستی یا رضایت مندی و شادکامی است (کرمی نوری و همکاران، 2002). پژوهشگران، شادکامی را بهزیستی روانشناختی، بهزیستی روانی، و بهزیستی ذهنی تعریف می کنند. طی سالهای گذشته، اهمیّت و فایده شادکامی محور بسیاری از پژوهشها بوده است. شادکامی، تنها هدف زندگی نیست، اما به معنی دست یابی به اهداف دیگر وتسهیل پیامدها و رفتار مطلوب به کار می رود (اید و لارسن، 2008).

کیفیت زندگی

افرادی که شادکامی آنها در سطح مطلوبی قرار دارد، دنیا را مکانی امن تر می بینند، آسان تر تصمیم می گیرند، مشاغل مورد علاقه را می یابند، حس همکاری و کمک به دیگران دارند و اطلاعات محرک ها را به گونه ای تفسیر می کنند و تشخیص می دهند که منجر به شادکامی آنها می شود (آرجیل، 1990؛ کوهن و هربرت، 1996؛ به نقل از اگان و همکاران، 2014). برخی محققان عقیده دارند که جنبه ای از بهزیستی ذهنی دربرگیرنده ارزیابی شناختی فرد در مورد زندگی اش است که حالت موقّتی و کوتاه مدت ندارد بلکه متأثر از وضعیت روانی و عوامل درون فردی مانند: ارزش های فردی، عزّت نفس، داشتن دید مثبت به افراد، پذیرش واقعیت های موجود، با معنا دانستن فعالیت ها و کلّ زندگی، احساس داشتن انگیزه و کنترل بر زندگی می باشد که به دوره های طولانی از زندگی مربوط بوده و آن رضایت مندی از زندگی نام گرفته است (فرانسیس و بولگر،1997؛ لیساگر، 1948؛ نقل از شعبانی، 1391). بنابراین، توجه ویژه به مفهوم بهزیستی ذهنی طی سه دهه اخیر پیامدهای مهمی را برای بشر به دنبال داشته، زیرا با ارزیابی فرد از کیفیت زندگی خود، نیمرخ نسبتاً دقیقی از رضایتمندی از زندگی  به دست می آید. در شناخت این نیمرخ، پژوهشگران هم عوامل درونی و هم عوامل بیرونی را مدّ نظر قرار داده اند، چرا که بدیهی است یک فرد محصول تعامل محیط با خصوصیات فردی است (کارادماس، 2005؛ نقل از شعبانی، 1391). پژوهش های زیادی در حوزه بهزیستی ذهنی صورت گرفته و در آنها نقش عوامل متعددی از جمله ویژگیهای شخصیتی (رومرو، گومز و ویلار، 2012؛ لامرز، وسترهوف، کاواکز، بوهلمیجر، 2012؛ مالکوک، 2011؛ گارسیا، ایرلندسون، 2011؛ ویترسو، 2001، تقی لو، صالحی و شکری، 1390)، جنسیت (فرهادی، جواهری، غلامی و فرهادی، 2005؛ جعفری، لیاقت دار، عابدی، 2004؛ بخشی پور، پیروی و عابدیان، 2005؛ نقل از تقربی، شریفی و سوکی، 1391) سلامت جسمی و روانی (مکری نوری، مکری، محمدی فر و یزدانی، 2002؛ مرادی، جعفری و عابدی، 2005؛ پیلتزر و پینگ پید،2013) رضایت از زندگی (پورسردار، سنگری، عباس پور البوکردی،2012؛ پروف و اوزمیت، 2011) را در رابطه با بهزیستی ذهنی مورد بررسی قرار داده اند که مرور یافته های حاصل از آنها نشان می دهد تلاش های زیادی برای تعیین سطح بهزیستی ذهنی صورت گرفته و عوامل گسترده و متنوعی نیز بدست آمده است که می تواند با کاهش یا افزایش بهزیستی همراه باشد. از آنجایی که رضایت مندی از زندگی مؤلفه پایدارتر و شناختی بهزیستی ذهنی است، توجه به آن برای ارتقاء سطح بهزیستی ذهنی ضروری به نظر می رسد. محققان حوزه بهزیستی، تلاش فراوانی کرده اند تا عواملی که سطح رضایت از زندگی را تحت تأثیر قرار می دهند، کشف کنند چرا که جامعه رضایت مند جامعه ای است که علم آموزی، اخلاق و پیشرفت در آن به بهترین شکل وجود دارد (دینر[19]،2000). لذا برخورداری از بهزیستی ذهنی برای همه افراد بالاخص دانشجویان بسیار حائز اهمیت است و همه انسانهای وارسته به دنبال تلاش برای زندگی مطلوب و دستیابی به موفقیّتها و حیات مفیدتر و سازنده تر هستند.

 

بیان مسئله

 

سازمان بهداشت جهانی (1997)، در معرفی شاخص های کیفیت زندگی، آن را دربرگیرنده خوشحالی، رضایت از زندگی، بهزیستی، خودشکوفایی، بی نیازی و رهایی از فقر، کارکرد هدفمند، بهزیستی جسمانی، روانی و اجتماعی کامل می داند (سازمان بهداشت جهانی، 1997؛ به نقل از فراهانی و همکاران، 1388). لذا طبق تعریف جدید، زندگی مطلوب علاوه بر بعد فیزیکی دارای ابعاد عاطفی، روانی، اجتماعی، معنوی و شغلی است. بنابراین، امروزه با پیدایش و گسترش روانشناسی سلامت و روانشناسی مثبت، نگرش درباره اختلالات نیز، همچون زندگی مطلوب از چارچوب پزشکی و مدل تک عاملی خارج شده و محققان معتقدند که بهتر است شکل گیری و گسترش اختلالات روانی را به حساب سبک های زندگی معیوب کیفیت نازل زندگی افراد گذاشت و در درمان نیز باید به دنبال اصلاح و تغییر در کیفیت زندگی و گسترش توانمندی ها و ایجاد رضایت از زندگی و بهزیستی در افراد و جوامع بود (قاسمی و همکاران، 1390).

 

بدین معنا، یکی از مفاهیم اصلی مدل سلامت، بهزیستی ذهنی است. اهمیّت موضوع بهزیستی ذهنی از آن جهت است که شادکامی نقش بسیار مهمی بر شاخص های برتر روانی و سلامت جسمی دارد (لیوبومیرسکی[20] وهمکاران، 2005؛ به نقل از پیلتزر و پنگ پید،2013). یافته های پژوهش لیوبومیرسکی، کینگ و دینر (2005) نشان می دهد که افراد شاد در بسیاری از حوزه های زندگی خود موفّق هستند و موفقیّت آنها تا حدودی ناشی از شادکامی آنها است. نتایج کینگ[21] (2008) نیز نشان داد که افراد شاد دارای ویژگیهایی از قبیل خوشرویی، نوع دوستی، اجتماعی بودن، فعال بودن، دوست داشتن خود و دیگران، داشتن بدنی سالم و قوی و داشتن مهارت های بالای حل مسئله و تصمیم گیری بهتر هستند (لارسن و اید، 2008).

 

محققان حوزه بهزیستی بر این باورند که بسیاری از متغیرهای روانشناختی احتمالاً رابطه بین صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی را میانجیگری می کنند و به عبارت بهتر، این متغیرها رابطه بین صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی را تبیین می کنند. لذا، مطالعات صورت گرفته از نقش پراهمیّت بسیاری از متغیرهای روانشناختی  از جمله مهارت های مقابله ای (هاریس و لیقتسی، 2005؛ جونز و همکاران، 2003)، حل مسئله اجتماعی (چانگ و همکاران، 2006)، عزّت نفس (لوکاس و دینر، 2008)، رخدادهای زندگی (گومز و همکاران، 2009)، سن (جاج، لاک و دورهام، 1997)، جنسیت و تعداد دوستان (موهنون و تورکلسون، 2004) عملکرد خانواده، سازگاری و سلامتی (دان گایوک، 2007) در پیش بینی بهزیستی ذهنی خبر می دهند. علاوه بر پژوهشهایی که رابطه بین عوامل بیرونی و صفات شخصیت را در بهزیستی ذهنی مورد بررسی قرار داده اند، توجه فزاینده ای نیز به نظریاتی شده که به دنبال شناخت و معرفی فرایندهای شناختی مؤثر در رضایت از زندگی بوده اند (کاچا دوریان، فینچام و داویلا، 2004). یکی از پدیده های شناختی مورد توجه در این حوزه، طرحواره ها بوده است (یوسف نژاد و پیوسته گر، 1390).

 

 

طرحواره های ناسازگار اولیه

بر این اساس، پژوهش حاضر قصد دارد، نقش میانجی گر طرحواره های ناسازگار اولیه را در بین صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی دانشجویان آزمون کند. بنابراین، سؤالات اصلی پژوهش به قرار زیر است: آیا طرحواره های ناسازگار اولیه رابطه بین صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی را میانجیگری می کند؟ طرحواره های ناسازگار اولیه چند درصد از واریانس بهزیستی ذهنی را تبیین می کند؟ آیا رابطه بین صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی معنادار است؟ با توجه به سؤالات پژوهش حاضر، مدل مفروض پژوهش به شکل زیر می باشد. .

 

 

شخصیت

 

 

بهزیستی ذهنی

اهمیّت و ضرورت تحقیق

 

با اینکه زندگی انسان از یک طرف با تجارب لذت، علاقه، عشق، رضایت، هیجان و از طرف دیگر با تجارب غم، آشفتگی، خشم، سردرگمی و … تشکیل شده، در طول تاریخ روان شناسی اغلب پژوهش ها به موضوع بیماری ها و مشکلات نوع بشر پرداخته و کمتر به تجارب خوشایند پرداخته است. بهزیستی ذهنی در سه دهه ی اخیر در ادبیات پژوهشی به وفور مورد بررسی قرار گرفته و دامنه مطالعات آن از حوزه ی زندگی فردی به تعاملات اجتماعی کشیده شده است (کول، 2002). به گونه ای که، ایرینا[62] و همکاران (2007؛ به نقل از هاشمی نصرت آباد و همکاران، 1391) در پژوهش خود نشان دادند که افرادی که دارای بهزیستی ذهنی بالا هستند، از زندگی خانوادگی خود رضایت دارند، تعاملات اجتماعی مطلوب و دوستان زیادی دارند و هیجانات منفی کمتری را تجربه می کنند.

 

دیدگاه های اخیر نشان داده است که از نظر مردم هدف نهایی، دست یابی به شادکامی است (لوکاس و دینر، 2008؛ نقل از گارسیا و ارلندسون، 2011). همچنین پژو هش های انجام شده، اثر طولانی مدت شادکامی را بر موفقیّت های شغلی (دینر وهمکاران، 2002)، ازدواج (هارکر و کلنتر، 2001) و طول عمر (دانر و همکاران، 2001) نشان داده است. کییز و همکاران (2002) با استناد به تعریف سرجن جنرال از سلامت روانی (حالتی از عملکرد موفق و کارکرد ذهنی که خود منجر به فعالیت های بارورانه، روابط رضایت مندانه مردم و توانایی سازش با تغییر و مقابله با مشکلات می شود) نشان داد که بهزیستی چیزی مهمتر از عدم وجود بیماری است. بطوری که افراد با بهزیستی بالا کمتر از افراد فاقد هر گونه بیماری در مقایسه با آنها به صورت قابل توجهی دوره های افسردگی کمتری را تجربه می کنند. از طرف دیگر، پارک (2004؛ به نقل از تقی‌لو، 1388) نشان داد افرادی که از شادکامی پایینی برخوردارند، بیشتر از افراد دیگر در معرض ابتلا به مسائل روان شناختی و اجتماعی چون افسردگی، اضطراب، ناسازگاری، عدم توانایی در برقراری ارتباط مناسب و …. هستند.

 

تئوری های شناختی افسردگی، روی نقش فرایند تفکر غیرمنطقی تأکید دارند. یکی از نظریاتی که در زمینه افسردگی بزرگسالان، پژوهش های زیادی به بار آورده است نظریه شناختی بک است. هسته مرکزی نظریه بک، طرحواره ها هستند. بر اساس توصیف اولیه بک از آسیب شناسی روانی، هر یک از اختلالات روانی با طرحواره ها و الگوهای تفکر عادتی بسیار عمومی و فراگیری همراه هستند که نوع آسیب پذیری مربوط به آن اختلال را مشخص می کند. طرحواره های افسردگی، بازتاب اشتغال فکری با فقدان، شکست، طرد و خلاء هستند (منتظری و همکاران، 1390). از سوی دیگر، طرحواره ها می توانند به طور مستقیم یا غیرمستقیم به پریشانی های روانی و اختلالات شخصیتی منجر شوند (یانگ، 1999؛ یانگ و همکاران، 2003؛ به نقل از تیم،2011) و نقش عمده ای در افکار، احساس، رفتار و تعاملات اجتماعی افراد بازی کنند (مارتین و یانگ، 2010؛ نقل از بهرامی احسان و بهرام زاده،2011).

 

در طول سه دهه گذشته یکی از موضوعاتی که همواره مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته، تبیین بهزیستی ذهنی است. با این وجود، غالب پژوهش ها تلاش کرده اند تا با استفاده از متغیرهای جمعیّت شناختی و روانشناختی از قبیل سن، جنس، تأهل، عزت نفس و…) به پیش بینی بهزیستی ذهنی بپردازند (ریسامب، 2006 ؛ لنت ، 2004؛ به نقل از تقی لو، 1388). لذا، پژوهش حاضر بر خلاف مطالعات متمرکز بر متغیرهای بیرونی، بدنبال پیش بینی بهزیستی ذهنی با استفاده از متغیرهای درونی (شخصیت و طرحواره های ناسازگاراولیه) است. انجام چنین پژوهش هایی ما را در شناخت منابع درونی بهزیستی ذهنی یاری می رساند. موضوع دیگری که می‌تواند گویای اهمیّت پژوهش حاضر باشد، آن است که به رغم نتایج مطالعات مختلف که نشان داده اند شخصیت یکی از اساسی ترین تعیین کننده های بهزیستی ذهنی است، اما مکانیزم تأثیر آن چندان روشن نیست (لوکاس و دینر، 2008؛ استیل و همکاران، 2008؛ به نقل از تقی لو، 1388). به همین جهت نتایج پژوهش حاضر با بررسی نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در رابطه بین شخصیت و بهزیستی ذهنی می تواند به روشن شدن مکانیزم ارتباط شخصیت و بهزیستی ذهنی کمک کند.

 

 

 

اهداف پژوهش

 

هدف کلّی پژوهش حاضر عبارت است از: نقش میانجیگر طرحواره های ناسازگار اولیه در رابطه بین صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی در دانشجویان.

 

با توجه به یافته های پژوهشهای انجام شده پژوهشگر اهداف جزیی زیر را دنبال می کند:

 

1 – بررسی رابطه مستقیم بین متغیر صفات شخصیت (روان رنجورخویی، برونگرایی، سازگاری، وظیفه شناسی،  پذیرش) با متغیر بهزیستی ذهنی.

 

2 – بررسی رابطه مستقیم بین متغیرطرحواره های ناسازگار اولیه (گسیختگی، خودمختاری آسیب دیده، حریم های آسیب دیده و معیارهای اغراق آمیز) با متغیر بهزیستی ذهنی.

 

3 – بررسی رابطه مستقیم بین متغیر صفات شخصیت (روان رنجورخویی، برونگرایی، سازگاری، وظیفه شناسی، پذیرش) با متغیر طرحواره های ناسازگار اولیه (گسیختگی، خودمختاری آسیب دیده، حریم های آسیب دیده و معیارهای اغراق آمیز).

 

4 – بررسی رابطه غیر مستقیم بین صفات شخصیت (روان رنجورخویی، برونگرایی، سازگاری، وظیفه شناسی پذیرش) و بهزیستی ذهنی (رضایت از زندگی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی) به واسطه طرحواره های ناسازگار اولیه.

 

 

 

سؤالات پژوهش

 

1 – آیا بین صفات شخصیت(پذیرش، سازگاری، وظیفه شناسی، برون گرایی و روان رنجورخویی) و بهزیستی ذهنی رابطه وجود دارد؟

 

2 – آیا بین طرحواره های ناسازگار اولیه و بهزیستی ذهنی رابطه معنادار وجود دارد؟

 

3 – آیا بین صفات شخصیت (پذیرش، سازگاری، وظیفه شناسی، برون گرایی و روان رنجورخویی) و طرحواره های ناسازگار اولیه رابطه وجود دارد؟

 

4 – آیا طرحواره های ناسازگار اولیه رابطه بین صفات شخصیت (برونگرایی، روان رنجورخویی، پذیرش، سازگاری و وظیفه شناسی) و بهزیستی ذهنی را میانجیگری می کند؟

 

 

 

تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

 

بهزیستی ذهنی

 

تعریف مفهومی: بهزیستی ذهنی شامل تحلیل علمی چگونگی ارزیابی افراد از زندگی خود – هم در لحظه حاضر و هم در دوره های زمانی طولانی مثل سال گذشته – است. این ارزیابی شامل واکنش هیجانی افراد به حوادث، خلقیات آنان و قضاوت هایی است که آنان درباره رضایت از زندگی ایجاد می کنند. بنابراین، بهزیستی ذهنی هر آن چیزی است که مردم عادی آن را رضایت یا شادکامی می نامند (دینر، اوشی و لوکاس،2003؛ به نقل از تقی لو، 1388).

 

تعریف عملیاتی: در پژوهش حاضر، منظور از بهزیستی ذهنی (رضایت از زندگی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی ) متغیری است که توسط پرسشنامه بهزیستی ذهنی سنجیده می شود (کییز و همکاران، 2002).

 

صفات شخصیت

 

       تعریف مفهومی: شخصیت عبارت است از الگوهای نسبتا پایدار صفات، گرایشها و یا ویژگیهایی که تا اندازه ای به رفتار افراد دوام می بخشد. این صفات می تواند منحصر به فرد باشد، در برخی گروهها مشترک باشد، یا کل اعضای گونه در آن سهیم باشند، ولی الگوهای آن در هر فرد تفاوت دارد (فیست و فیست، 2002؛ ترجمه سیدمحمدی، 1391). بر این اساس کاستا و مک کری(1985؛ به نقل از شکری و خدایی، 1388)، با استفاده از تحلیل عاملی به این نتیجه رسیدند که می توان بین تفاوتهای فردی در خصوصیات شخصیتی، پنج بعد عمده را منظور کرد: روان رنجورخویی، برونگرایی، پذیرش، سازگاری، وظیفه شناسی. روان رنجورخویی به تمایل فرد برای تجربه اضطراب، تنش، خصومت، افسردگی و عزت نفس پایین مربوط می شود، درحالیکه برونگرایی به تمایل فرد برای مثبت بودن، جرأت طلبی، پرانرژی بودن و صمیمی بودن اطلاق می گردد. پذیرش به معنای کنجکاوی، عشق به هنر، هنرمندی، انعطاف پذیری و خردورزی است، درحالیکه سازگاری بخشندگی، مهربانی، سخاوت، همدلی و همفکری و نوعدوستی و اعتمادورزی را شامل می شود. سرانجام اینکه وظیفه شناسی به تمایل فرد برای منظم بودن، کارابودن، قابلیت اعتماد و اتکا، خودنظم بخشی، پیشرفت مداری، منطقی بودن و آرام بودن اشاره دارد.

 

 تعریف عملیاتی: صفات شخصیت (برونگرایی، روان رنجورخویی، سازگاری، پذیرش، وظیفه شناسی) متغیری است که توسط پرسشنامه44 سؤالی NEO-BFI سنجیده می شود.

 

 

 

طرحواره ناسازگار اولیه

 

طرحواره های ناسازگار اولیه، الگوهای هیجانی و شناختی خود – آسیب رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در سیر زندگی تکرار می شوند. یانگ معتقد است که رفتارهای ناسازگار در پاسخ به طرحواره به وجود می آیند. بنابراین، رفتارها از طرحواره ها نشات می گیرند، ولی بخشی از طرحواره ها محسوب نمی شوند (یانگ، کلوسکو و ویشار؛ ترجمه، حمیدپور و اندوز، 1391).

 

تعریف عملیاتی: طرحواره ناسازگار اولیه شامل پانزده طرحواره (رها شدگی/ بی ثباتی، بی اعتمادی/ بدرفتاری، محرومیت هیجانی، نقص/ شرم، انزوای اجتماعی/ بیگانگی، وابستگی/ بی کفایتی، آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری، خودتحول نیافته/ گرفتار،  شکست، استحقاق/ بزرگ منشی، خویشتن داری و خودانضباطی ناکافی، اطاعت، ایثار، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی) می باشد که توسط پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (75 گویه) سنجیده می شود.

 

 

 

[1]. Seligman

 

[2]. Psychological Well – being

 

[3]. Mental Well – being

 

[4]. Subjective Well – being

 

[5]. Eid & Larsen

 

[6]. Argyle

 

[7]. Cohen & Herbert

 

[8]. Egan

 

[9]. Franssis & Bolger

 

[10]. Lisager

 

[11]. Karadmas

 

[12]. Romero & Gomez & Villar 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

 

 

[13]. Lamers & Westerhof & Kovacs & Bohlmeijer

 

[14]. Malkoc

 

[15]. Garcia & Erlandsson

 

[16]. Vitterso

 

[17]. Peltzer & Pengpid

 

[18]. Prof & Ozmete

 

[19]. Diener

 

[20]. Lyubomirsky

 

[21]. King

 

[22]. Roothman & Kirsten & Wissing

 

[23]. Life satisfaction

 

[24]. Positive affect

 

[25]. Absence of negative affect

 

[26]. Roysamb

 

[27]. Keyes , Shmotkin & Ryff

 

[28]. Gomez

 

[29]. Hidy & Wiring

 

[30]. Dynamic equilibrium theory

 

[31]. Rass

 

[32]. Goldberg

 

[33]. openness

 

[34]. conscientiousness

 

[35]. extraversion

 

[36]. agreeableness

 

[37]. Neuroticism

 

[38]. McCrae & Casta

 

[39]. Pekrun

 

[40]. Hayes & Joseph

 

[41]. Buss

 

[42]. Lucas

 

[43]. coping skills

 

[44]. Jones & et al

 

[45]. social problem solving

 

[46]. Chang & et al

 

[47]. Judge , Locke & Durham

 

[48]. Muhonen & Torkelson

 

[49]. Donghyuck

 

[50]. Cognitive process

 

[51]. Kachadourian , Fincham & Davila

 

[52]. Early maladaptive schemas

 

[53]. Young & et al

 

[54]. Renner

 

[55]. Zhang & He

 

[56]. Petrocelli

 

[57]. Maltby & Day

 

[58]. Thimm

 

[59]. Ingram & Siegle

 

[60]. Sava

 

[61]. Cole

 

[62]. Irina

 

[63]. Harker & Keltner

 

[64]. Danner et al

 

[65]. Sergen General

 

[66]. Park

 

[67]. Marthin & Young

 

[68]. Style

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:10:00 ب.ظ ]




و طرح تحقیق »

 

 

 

1-1- بیان مسئله

 

اسپوندیلایتیس[1] یا خمیدگی پشت با ابتلای مهره های ستون فقرات به کیفوز(قوز کردگی) مشخص می شود. این حالت به علت چرخش انتهای قدامی مهره به طرف پایین نارسایی در سطح مفصلی در ثابت نگه داشتن مفصل و تغییرات مشابهی در مهره های مجاور ایجاد می شود(1).

 

علائم بالینی این بیماری شامل موارد زیر است:

 

1-کوتاه شدن ظاهری

 

2-نشستن برروی زانوها با انداختن وزن روی دم و بلند شدن پاها ازروی زمین

 

3-خمیدگی پشت

 

4-فلجی

 

5-خوابیدن روی شکم

 

6-قرارگیری پاها به سمت عقب

 

7- قرارگیری پاها به سمت جانب

 

با توجه به فشاری که به نخاع پرنده وارد می شود درنتیجه قدرت حرکتی خودرا ازدست داده و فلج میگردد ودیگر نمیتواند تغذیه خوبی داشته باشد ازطرف دیگر با توجه به شیوع این بیماری در مرغداری های گوشتی و تلفاتی که وارد می کند توجه به این بحث از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. با توجه به این که اسپوندیلایتیس در طیور درمانی ندارد و پرندگان مبتلا همگی تلف می شوند در صورت بروز این بیماری در مرغداری چاره ای جز حذف این پرندگان وجود ندارد. بهترین راهکارپیشگیری است و با توجه به این که عمده عوامل موثردر این بیماری عوامل باکتریایی و قارچی و گاهی مدیریت فارم می باشد شناسایی نوع باکتری یا قارچ می تواند راه گشای کنترل و پیشگیری از آن باشد وچون در این استان هیچ گونه تحقیقی در این زمینه صورت نگرفته است لذا در این مطالعه به شناسایی عوامل عفونی پرداخته خواهد شد.

 

 

 

1-2- مروری بر سابقه تحقیق

 

-تحسین عزیز و همکاران در تحقیقی که در کارولینای شمالی در آمریکا انجام دادند  باکتری Entrococcus secorum ررا یکی از عوامل شایع در جوجه های گوشتی 30 الی 40 روزه گزارش کردند(7).

 

-ادگار و رندون(2011)طی تحقیقی در استرالیا از طریق مقایسه بین جوجه هایی که از نظر دوره انکوباتور به خصوص درجه حرارت هچر ،شرایط تهویه ،مدیریت هچری

 

ها و مسائل مربوط به حمل و نقل به فارم شرایط مطلوب تری نسبت به گروه دیگرجوجه ها که در تحقیق بودند داشتند به این نتیجه 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

  رسیدند که موارد گفته شده در میزان شیوع خارج شدن پا از مفصل یا splay leg موثر است(27).

 

-مایکل و همکاران (2012) عامل اسپوندیلایتیس را در انسان عفونی گزارش کردند و گفتند این عفنوت در صورت توسعه می تواند چشم و ریه را نیز در گیر کند همین طور پاسخ استخوانی ناشی از تغییر شکل مهره ها می تواند موجب کاهش انعطاف پذیری ستون فقرات و تحت فشار قرار گرفتن نخاع شود(26).

 

-کانر و همکاران در سال (2010)  در تحقیقی درلندن مورد عوامل باکتریایی دربیماری استئومیلیت در جوجه های گوشتی باکتری استافیلوکوکوس اورئوس را گزارش

 

کردند(31).

 

 

 

 

 

-بالکو در سال (2011) طی تحقیقی در استرالیا آلودگی میکروبی در بیماری Tibial Dyschondroplasia را به علت وقوع شکستگی در استخوان ناشی از روند نامناسب کلسیفیکاسیون در نژادهای گوشتی با رشد سریع دانست(10).

 

گزارش کردند(11).

 

– بری تروب و همکاران در سال( 2005)از موسسه Rosilin اروپا در تحقیقی در موردعوامل عفونی درگیرکننده استخوان طیور استاف اورئوس را یکی از عوامل اصلی باکتریایی درگیرکننده استخوان در طیور گزارش کردند و همین طور به این مسئله اشاره کرد که نکروز سر استخوان ران بیشتر زمانی رخ می دهد که باکتری ها به عروق دیواره متافیز متصل شده و موجب ترومبوز و نکروز گسترده غضروف می شوند(32).

 

 

 

1-3- اهداف، فرضیات و سوالات تحقیق

 

1-3-1- اهداف تحقیق:(اهداف کلی ،اهداف جزئی)

 

1-3-1-1- هدف کلی

 

بررسی عوامل میکروبی شایع در بیماری اسپوندیلایتیس ئر جوجه های گوشتی.

 

 

 

1-3-1-2- هدف جزئی

 

مقایسه میزان عوامل عفونی شایع در بیماری

 

 

 

1-3-2- فرضیات تحقیق

 

-عوامل باکتریایی عامل اصلی بروز اسپوندیلایتیس است.

 

-عوامل مدیریتی در بروز بیماری در گله موثر است.

 

 

 

1-3-3- سوالات تحقیق:

 

-ایا عوامل باکتریایی عامل اصلی بروز اسپوندیلایتیس است؟

 

-ایا عوامل مدیریتی و تغذیه ای در بروز اسپوندیلایتیس موثر است؟

 

 

 

 

 

1-4- روش تحقیق و پژوهش

 

این بررسی در گله های گوشتی استان چهارمحال وبختیاری انجام می شود.پس  از اخذ تاریخپه از میزان تلفات،علائم بالینی ناشی از فلجی اندام حرکتی،وضعیت تغذیه و مدیریت فارم اقدام به نمونه گیری از 10فارم گوشتی  با سن 30الی 40روزه از جوجه هایی که دارای فلجی اندام حرکتی هستند میشود.

 

پس از نمونه گیری نمونه ها را به بخش کالبدگشایی بیمارستان دامپزشکی  دانشکده منتقل کرده و در شرایط استریل از ناحیه ستون فقرات که دچار  ضایعه شده است نمونه گیری با سرنگ و از ترشحات با سواپ انجام می شود. نمونه های دریافتی به ازمایشگاه میکرو بیولوژی دانشکده منتقل گردیده و در محیط های مخصوص کشت داده می شود که از جمله این محیط ها می‌توان به محیط های زیر اشاره کرد:

 

1-محیط کشت Blood Agar

 

2-محیط کشت EMB

 

3-محیط کشت MSA

 

4-محیط کشت Mac concy

 

5-محیط کشت TSI

 

6-محیط کشت Nutrient Agar

 

7-محیط کشت لسیتین

 

8-محیط کشت سابرو دکستروز اگار

 

9-محیط کشت برد پارکر

 

 

 

1-spondylitis

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:10:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم