یک تحلیلِ خودقومنگاشتی از یک کرمانجِ خراسانی |
همگان یا اقوام؟ تاکید بر هر یک، تاریخِ متفاوتی را برایِ ما رقم خواهد زد. زورِ کلمات و کلا محورِ جانشینی در قوانینِ مکتوب، محورِ بحران است. در همین نقطه کمی درنگ کرده و فرضیه خویش را از سرمی نویسم: پروبلماتیکِ قومیت در ایران به قوهیِ خود باقی خواهد ماند زیرا علومِ انسانیِ ایران نکتهای ظریف را در این میان از میان انداخته است. همگانِ همگن نیست. همگان، تسهیلِ استیضاحِ ایدئولوژی است. همگان بسطِ دایرهیِ شمولِ بشری نیست. همگان تعویقِ تفاوت است. همگان جمعِ یکایکِ افراد نیست، جمعِ یکایکِ سوژه هاست. همگان نفیِ امرِ توصیف است؛ توصیفِ یکایک. اتفاقی که به لحاظِ نظری اینجا میافتد، یککاسهکردن ـ و نه همکاسهکردن ـ جمجمهیِ قومیتها است و تقلیلِ ردهبندی به رددادن است. نوعی به قولِ الن بدیو ( 1388 ) « حذفِ ادغامی »(inclusive exclusion ) در اینجا رخ میدهد. بهعلاوه، جایگزینیِِ سوسوریِ مذکور، پارادوکسِ مهمی را حامل است که نقدی درونمان ( immanent ) بر آن وارد است. و آن پارادوکس این است: دست زدن به کنشی غیراسلامی برای برساختنِ یک حاکمیتِ اسلامی، چراکه این جایگزینی در تحلیلِ نهایی یک کنشِ غصبی است ـ که تکلیفِ آن در اسلام مشخص است ـ و دایاسپارا چیزی نیست الا پرکندن و پراکندن؛ نیست الا غصبِ مکانِ « دیگری». خلاصه که پروبلماتیکِ قومیت از بدوِ اندراجِ آن در قانون اساسیِ جمهوری اسلامی شکل گرفته است و لذا خاستگاهِ آن خودِ حاکمیت و قانون است. خودِ نگرشِ خبرگان رهبری در تدوینِ قانون اساسی و تاکید بر « شتاب در تدوینِ قانون اساسی» این معظله را برساخته است. بهبیانِبهتر،
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
خانه از پایبست ایران است. شتابِ پراکسیس از خصایصِ مهمِ آن است[1]. حاکمیت در برههیِ انقلابی در خطیرترین وضعیتِ تصمیمگیریهایش قرار میگیرد و « یک سامورایی باید در فاصلهیِ هفت نفس تصمیمش را بگیرد».[2] پساگسستِ گفتمانی در هیاتِ « قانون » متجسم میشود و به ناگزیر بهمعنایِ برساختنِ ( constructing ) و بهمعنایِ درستتر، نطفهریزان برایِ برساختهشدنِ یک صورتبندیِ گفتمانیِ (discursive formation )جدید و یک نظامِ ردهبندیِ جدید است.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-05-16] [ 08:13:00 ب.ظ ]
|