هدف از انتخاب این موضوع طراحی فضا و مجموعه ای است در جهت  ارتقای سطح فرهنگ جامعه که شامل : شناخت موسیقی و فرهنگسرای موسیقی – حفظ و توسعه هنر موسیقی – بالا بردن سطح ارزشهای هنری و فرهنگی شهر می باشد.

 

ایده و کانسپت اصلی برای آشنایی بیشتر با طرح پروژه:

 

کلید سل در موسیقی و نت های موسیقی و پنج خط حامل در فرم پلان ، همچنین رهایی از افکار مادی و همراهی با موسیقی و رفتن به اوج ، در شکل گیری حجم پروژه . روند طراحی به صورت پرداختن به اصول كلی با توجه به نكات یا موارد خاص در طراحی فضای است .

 

1-2- شرح موضوع:

 

1-2-2- تعریف فرهنگ

 

محققان علوم انسانی در تعریف موجزی از انسان چنین گفته اند :« انسان، حیوانی است با فرهنگ »  اینكه فرهنگ، چه مقوله ایست و، چه معنا یا معناهایی را حمل می كند خود مبحث پیچیده ایست، اما مراد خود را از مفهوم فرهنگ مشخص كنم تا معلوم باشد كه چه معنایی از آن را در ضمن كاربرد این واژه در رساله، در ذهن داشته ام. تغییر در ناحیه فرهنگ تا قبل از رنسانس و آغاز عصر روشنگری و به تبع آنها آغاز مدرنیته و به طور كلی، در عصرسنت آنچه فرهنگ انسان را می ساخت، سنت بود كه به تصور انسان همگی آنها آسمانی و الهی و در نتیجه، مقدس و تغییرناپذیر بودند. به همین دلیل تغییر در ناحیه ی فرهنگ در عصر سنت بسیار به كندیو اغلب به صورت ناخودآگاه و در اثر گذشت زمان انجام می پذیرفت به همین دلیل جوامع سنتی در یك شرایط یكنواخت و یكسان فرهنگی زیست می كرد و تمام افراد جامعه چه در ناحیه ی باورها، چه در ناحیه ی احساسات و چه در ناحیه ی نیازها بسیار شبیه به هم بودند. ولی با غلبه ی فرهنگ مدرن بر فرهنگ سنتی و حاكم شدن خرد مدرن و از میان رفتن تقدس باورهای سنتی، توجه انسان از آسمان به زمین، و از خدا به انسان معطوف شد و این چنین شد كه انسان جدید با تفكر اومانیستی، باورهای سنتی را به چالش كشیده و، باورهای جدید مبتنی بر عقل را جایگزین آنها كرد. حال دیگر آنچه ماندگاری باورهای انسان را ضمانت می كرد نه ارزش گذاری نهادهای رسمیِ دینی بود، و نه قرب و بعد آنها به آسمان 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

  بلكه میزان  شواهد و دلایل عقلانیِ به سود آن اعتقادات بود كه به آنها قدرت و مانایی، می بخشید.با مشخص شدن تفاوت انسان سنتی و انسان مدرن به راحتی می توان تفاوت عمد ه ی جوامع سنتی و جوامع مدرن را نیز، درك كرد. هر چه جامعه سنتی به لحاظ فرهنگی متصلّب و تغییرناپذیر بود، جامع ی مدرن پویا و تغییرپذیر، میباشد و همواره افرادی در میان این جوامع به نظر یه پردازی و در نتیجه، تغییر فرهنگ اشتغال دارند.

 

1-2- 3- توسعه فرهنگی توسط فرهنگسرا :

 

فرهنگ جامعه همواره در تحول و تطور است و، اگر تغییرات كنترل شده (كنترل تغییرات فرهنگ : ساز و كاری اندیشیده شود كه، بوسیله ی آن فرهنگ جدید به« توسعه فرهنگی » ساحت آگاهی مردمان بیشتری برسد) نباشند خود می توانند عامل مشكلات عدیده ای باشند؛ بنابر این برای جلوگیری از این بیمار یهای فرهنگی ، باید چاره اندیشی كرد. در جامعه همواره كسانی كه به ارائه نظریه و بطور كلی به بالندگی فرهنگ می پردازند از جمعیت زیادی  برخوردار نمی باشند؛ عامه مردم تنها می توانند استفاده كننده های این فرهنگ ها باشند. اگر در جامعه ایی سیاست گزاران فرهنگی نتوانند شرایطی را مهیا كنند كه مردمان بیشتری به فرهنگ جدید دسترسی پیدا كنند، در آن صورت آن جامعه نتوانسته است، در مسیر توسعه گام بگذارد .آراء و نظرات تازه كه توسط نظریه پردازان جامعه برای حل مسائل نظری و یا رفع مشكلات عملی انسان بوجود می آیند، اغلب برای عامه مردم قابل فهم و در نتیجه، قابل استفاده نیست. به همین دلیل همواره به لحاظ فرهنگی فاصله ایی بین نظریه پردازان و عامه مردم وجود دارد، كه باعث می شود، اكثریت افراد جامعه قادر به درك نظریه های جدید نباشند، نظریه هایی كه برای حل مسائل و یا رفع مشكلات همین مردم ایجاد شده اند.بنابراین سیاست گزاران فرهنگی باید شرایطی را در جامعه طراحی کنند « سیاست های توسعه فرهنگی » ، تا گروه دیگری از افراد جامعه و مورد نیاز فرایند توسعه كه از آنها به روشنفكران و هنرمندان تعبیر می كنیم، به لحاظ كمی و كیفی رشد یابند. این قشر در فاصله بین نظریه پردازان و عامه مردم قرار می گیرند تا بدینوسیله فكر و نظر ارائه شده توسط نظریه پردازان را به زبانی عامه فهم برای عموم مردم، ارائه كنند تا برای آنها قابل استفاده باشد. اگر چنین امری محقق شود، می توان ادعا كرد كه گام مهمی در مسیر توسعه فرهنگی برداشته ایم. از آنچه در مورد روشنفكران و هنرمندان گفته شده؛ این چنین برمی آید كه، اهمیت این لایه اجتماعی در فرایند توسعه به هیچ روی كمتر از نظریه پردازان نیست و، غیبت آنها به همان اندازه خطرآفرین است كه عدم حضور پدیدآورنده گان اندیشه؛ بنابراین، در یك جامعه همواره باید نهادهایی باشند كه به تربیت این افراد در سطح جامعه دست بزنند. با توجه به مطالب فوق، با اندكی مسامحه و صرفاً جهت فهم آسا نتر موضوع، می توان افراد جامعه را از منظر فرهنگی (كاركرد آنها در فرایند توسعه) به سه گروه یا لایه ی اجتماعی تقسیم كرد كه به شرح زیرند لایه ی اول: نظریه پردازان؛ كه همواره در جامعه از جمعیت كمی برخوردارند.لایه ی دوم: هنرمندان و روشنفكران؛ كه جمعیت آنها نسبت به لایه ی اول بیشتر است.لایه ی سوم: عامه ی مردم؛ كه بیشترین جمعیت را در بین این سه گروه دارند.هر چه ارتباط، میان این سه لایه فرهنگی جامعه از كیفیت بالاتر و دوام بیشتری برخوردار باشد، می توان ادعا كرد، كه، جامعه در مسیر توسعه گام برمی دارد. زیرا به این ترتیب افكار، آراء و نظرات بواسطه ی لایه دوم به ساحت آگاهی لایه سوم می رسد. كه البته این نیازمند آن است كه:

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...