در فصل اول به بررسی بیان مسأله و اهداف و فرضیات می پردازیم.

 

1-2- بیان مسأله و اهمیت پژوهش

 

افسردگی یک اختلال روانی رایج است که مشخصه آن احساس غمگینی، نداشتن انگیزه و عدم احساس لذت، اختلال خواب، تغییر در اشتها، احساس گناه و بی ارزش بودن، خستگی و کاهش تمرکز است. طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی 350 میلیون نفر از مردم جهان از افسردگی رنج می برند (Marcus et al., 2012). در سال 2000، افسردگی چهارمین رتبه از نظر بار بیماری ها را به خود اختصاص داده و پیش بینی می شود که تا سال 2020، در جایگاه دوم این رتبه بندی در تمام گروه های سنی قرار خواهد گرفت (Ustun et al., 2004, Reddy, 2010). ناتوانی و از کار افتادگی ناشی از افسردگی برابر و یا حتی بیشتر از ناتوانی ناشی از دردهای مزمن، فشار خون، دیابت ملیتوس و بیماری عروق کرونر است. از پیامدهای این بیماری می توان به اختلال در عملکرد شغلی، تحصیلی و خانوادگی اشاره کرد و در شدید ترین موارد، افسردگی می تواند به خودکشی منجر شود. سالانه حدود یک میلیون نفر جان خود را در اثر خودکشی از دست می دهند (Marcus et al., 2012, Modabernia et al., 2008).

عکس مرتبط با افسردگی در روانشناسی Psychological depression

 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

شیوع افسردگی در فرهنگ ها و قومیت های مختلف، متفاوت است (Modabernia et al., 2008). طبق مطالعه نوربالا و همکاران در ایران، افسردگی با شیوع 8/3 درصد در راس اختلال های روانی قرار دارد و بر اساس همین بررسی 21درصد افراد از علایم افسردگی رنج می برند (Noorbala et al., 2004). مطالعه نظری و همکاران در شهر خرم آباد نشان داد، 4/33 درصد افراد دارای علایم افسردگی هستند (Nazari et al., 2007). مدبرنیا و همکارانش در شهر رشت، شیوع اختلال های افسردگی را 5/8 درصد گزارش کردند (Modabernia et al., 2008). بر اساس مطالعه انجام شده توسط نظری و همکاران در شهر تهران، میزان شیوع اختلال افسردگی 5/22 درصد نشان داده شد. این میزان در زنان 2/29 درصد و در مردان 16 درصد گزارش شد (Nazari et al., 2001) .در مطالعه ای دیگر در شهر تهران، کاویانی و همکاران میزان افسردگی را در زنان 16/12 درصد و در مردان 47/8 درصد گزارش کردند (Kaviani et al., 2002). لازم به ذکر است که ابزار سنجش افسردگی در مطالعات مختلف، تفاوت داشت.

 

میزان شیوع افسردگی در زنان دو برابر مردان است (Modabernia et al., 2008, Mohammadi et al., 2005) و بیشتر در سنین 44-25 سال اتفاق می افتد (Waraich et al., 2004).

 

شواهد­ی وجود دارد که نشان می دهد تغذیه بر سلامت روان تاثیرگذار است. رژیم غذایی با التهاب، استرس اکسیداتیو و عملکرد و پلاستی- سیتی (انعطاف پذیری) مغز در ارتباط است که همه این عوامل بالقوه در بروز افسردگی دخالت دارند (Kessler, 2003, Blazer and Hybels, 2005, Le Port et al., 2012).

 

بیشتر مطالعات انجام گرفته در این زمینه به بررسی ارتباط  بین علایم افسردگی و موادمغذی خاص نظیر فولات و سایر ویتامین های گروه B و همچنین اسیدهای چرب چند غیراشباع (PUFA)  Polyunsaturated fatty acid    بر اساس نقش آنها در بیوسنتز، متابولیسم و پایداری غشای نورونی پرداخته اند، هرچند که نتایج به دست آمده متناقض بوده اند. باید اشاره کرد که مواد مغذی به تنهایی دریافت نمی شوند بلکه رژیم غذایی افراد متشکل از انواعی از غذاها با مجموعه ای از مواد مغذی است که ممکن است با هم تداخل داشته و یا بر هم اثر سینرژیک داشته باشند (Sugawara et al., 2012). به علاوه، اثر یك ماده مغذی به تنهایی ممكن است آنقدركم باشد كه تشخیص داده نشود ولی اثر تجمعی چندین ماده مغذی می تواند قابل توجه باشد. سطح بالای همبستگی متقابل میان برخی مواد مغذی نیز عامل دیگری است كه بررسی اثر هر ماده غذایی را به تنهایی بسیار دشوار می سازد. هنگام تجزیه و تحلیل مواد مغذی یا غذاهای خاص و تعیین ارتباط آنها با بیماری، اغلب بسیاری از تداخل های بین اجزای رژیم غذایی و خطر بیماری، نادیده گرفته می شود و در صورتی كه بخواهیم این تداخل ها را در نظر بگیریم، حجم نمونة بسیار بالایی مورد نیاز خواهد بود تا تداخل های متعدد، ارزیابی شود (Esmaillzadeh et al., 2005, Hu, 2002). با توجه به این مشکلات، بهتر است به جای بررسی غذاها یا مواد مغذی خاص، به بررسی الگوهای غذایی پرداخته شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...