:
هدف اصلی این پژوهش بررسی زمینه­های تاریخی، اجتماعی و فرهنگی جنگ و رابطه آن با سینما در سه دهه بعد از انقلاب است. نگارنده در این رساله، سه دوره­ی اصلی در بازنمایی فیلم جنگ را درطول سه دهه از یکدیگر متمایز کرده­است. هر یک از این سه دوره ویژگی­ها و شرایط اجتماعی خاص خود را داراست که می­توان این ویژگی­ها را در ابژه­های  بازنمایی شده در فیلم­ها شناسایی کرد. محور اصلی در این پایان نامه توجه به دال­های مرکزی جنگ و بازنمایی آن در سینمای جنگ در طول سه دهه گذشته است. این رساله از نظر روش تحقیق و مبانی نظری مبتنی بر مطالعات فرهنگی و تحلیل­گفتمان-دیدگاه لاکلائو وموفه-می­باشد. بواقع رویکرد مطالعات فرهنگی نقشی شناختی برای هنر قائل است و از توجه صرف به مقوله زیبا شناختی فراتر می­رود و آن را در ارتباط با فهم ما از جهان هستی قرار می­دهد. در این پایان­نامه تنها یک گفتمان جنگ شناسایی می­شود که این گفتمان در طول سه دوره تغییر و تحول می­یابد. به زبانی دیگر سه گفتمان جنگ که هر یک خود را در تقابل با دیگری تعریف کند و جود ندارد، بلکه یک گفتمان مورد توجه قرار می­گیرد که چگونه در طول سه دهه تغییر می­یابد. نگارنده سه دوره­ی اصلی در گفتمان جنگ را در این سه دهه از یکدیگر متمایز کرده است. هریک از سه دوره ویژگی­ها و شرایط اجتماعی خاص خود را داراست که می­توان این ویژگی­ها را در ابژه­های بازنمایی شده در فیلم­ها شناسایی کرد. بر همین اساس  در این تحقیق فیلم­های حاتمی­کیا انتخاب شده­اند. حاتمی­کیا را می­توان سینماگر جنگ شناخت که در هر سه دوره­ی ذکر شده حضور داشته است. در ادامه فصل بندی رساله را به شکل خلاصه شرح می­دهم. 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

 

اما در دهه دوم گفتمان جنگ تا حدود زیادی دچار تغییر و تحول می­شود. دهه اول که با پایان جنگ همراه است و گفتمان جنگ رسوب یافته است، در فیلمی مثل از “کرخه تا راین” ساخته می­شود که به نوع دیگری خود را در یک کشور اروپایی مثل آلمان می­یابد. این گفتمان به گمان حذف سایر رقبا در داخل، در خاج از کشور به دنبال نگاه خیره دیگری است و هویت خود را از طریق ساختن جعلی این نگاه بازسازی می­کند. اما در اویل این دهه است که با ورود سایر گفتمان­ها در عرصه بازنمایی ، و قدرت گرفتن گفتمان­های رقیب، این گفتمان هم دچار بحران می­شود. رویه قالب در این گفتمان دیگر نه طرد و انکار دیگری، بلکه تقابل با دیگری است. این امر متضمن حداقل بازنمایی دیگری است، هر چند این بازنمایی به شکل نابرابری صورت می­گیرد و در اغلب موارد این گفتمان خودی است که به جای گفتمان­های دیگری سخن می­گوید. با این وجود این گفتمان همانطور که در فیلم” آژانس شیشه­ایی” نشان داده­اند، دچار بحران می­شود و عمدتا سعی می­کند با استراتژی حذف موارد ناخالص از خود، گفتمان خود را تبرئه سازد. اما این شکل از تطهیر تا آنجا پیش می­رود که دیگر چیزی از این گفتمان باقی نمی­ماند. به همین دلیل مواجهه این گفتمان با به حاشیه راندن خودش به شکل مرثیه و در نهایت به صورت مالیخولیا خود را نشان می­دهد. به طور مثال در فیلم “آژانس شیشه­ای” عباس به ابژه­ایی تبدیل می­شود که در حال از دست رفتن است و نماد ارزش­هایی می­شود که در حال از دست رفتن است، ارزش­هایی که حتی وجود آنها نیز محل تردید است. این نوع نگاه به ابژه از دست رفته، با آرمانی کردن گذشته و پالودن تمام ناخالصی­ها از آن صورت می­گیرد. شیوه بازنمایی بدن در این دوره نیز با نوعی تناقض همراه است. از یک طرف بدن به نمادی برای مظلومیت و ازدست رفتن ارزش­ها تبدیل شده است و به مهمترین دال مورد ارجاع برای گفتمان رسمی تبدیل می­شود که تاکیدی بر بعد جسمانی بدن است و از طرف دیگر و همانطور که در دهه اول نیز نشان داده شد، بایستی بر بعد روحانی یا همان متا فیزیک رزمنده اشاره کند. به همین دلیل در این فیلم بدن رزمنده به شکلی زیبا شناختی بازنمایی می­شود.
در دهه سوم اما همه چیز تغییر می­کند و تقابل و تخاصم گفتمان به شکل تفاوت گفتمانی و درک دیگری همراه می­شود. فیلم دهه سوم که به” نام پدر” است بیش از هر چیز مربوط می­شود با رویارویی گفتمان کسانی که به جنگ رفته­اند و گفتمان نسل سوم جنگ. اما همانطور که گفته شد، گفتمان رسمی جنگ تا حدود زیادی دچار استحاله شده است و همه چیز در یک تفاوت فرهنگی و درک متقابل پیش می­رود. در گفتمان این دهه، بازنمایی بدن، وجه کاملا متقابلی با دهه اول پیدا می­کند و بر خلاف دهه اول که از بدن رزمنده بدن زدایی شده بود، بدن و سویه جسمانی آن به نمادی برای مقاومت تبدیل شده است. به همین خاطر بدن زخمی شده یک دانشجوی دختر به نمادی برای مخالفت و مقاومت در برابر جنگی تبدیل می­شود که به نظر می رسد بیش از حد طولانی شده است و انتظار می­رود که به فراموشی سپرده شود.
در ادامه کمال تشکر از خانم دکتر مهری بهار  را دارم که اگر نبود راهنمایی ایشان انجام این رساله ممکن نبود.نظریاتشان چون چراغی راه دشوار این رساله را روشن و بار سنگین آن را سبک کرد.وهمچنین ازآاقای دکتر تقی آزاد ارمکی و آقای دکترمحمودشارع پور سپاسگزارم.
 
1-1-  بیان مسأله:
سینمای جنگ در ایران که عموما با نام سینمای “دفاع مقدس”شناخته می­شود،­ به علت محور قرار گرفتن در
 ایدئولوژی رسمی حاکمیت نتوانست در دوره­های مختلف –سه دهه اخیرـ به نحو باز و آزادی مورد ارزیابی و نقادی قرار گیرد. تفکرات انتقادی در این دوره به علت تابو شدن شدید این سوژه  اکنون اجتماعی شده  که هنوز هم بسیار مورد ارجاع تفکر حاکم قرار می­گیرد و سعی در حفظ “تقدس گونگی” آن می­شود، تنها توانست در حوزه­ی ادبیات و هنر به صورت عام و سینما به صورت خاص پرداخت آزاد گونه­تر و رهاتری به آن داده شود. چون حوزه­ی هنرگفتمانی است که به شکل نمادین و غیر مستقیم فهم ما از چیزها را قوام می­دهد . این حوزه می­تواند به شکلی نمادین برخی از جنبه­های نهی شده آن را در خود بازنمایاند. با این وجود فهم ما از وقایع جنگ تنها به بازنمایی­های روایی در فیلم­ها محدود نمی­شود و نیاز به واکاوی فیلم و کنار هم قرار دادن تکه­های این پازل دارد. من سه دوره­ی اصلی در بازنمایی فیلم جنگ را در این سه دهه از یکدیگر متمایز کرده­ام. هر یک از این سه دوره ویژگی­ها و شرایط اجتماعی خاص خود را داراست که می­توان این ویژگی­ها را در ابژه­های  بازنمایی شده در فیلم­ها شناسایی کرد.

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...