طی 30 سال گذشته ، تعداد کودکانی که به مهدکودک یا کودکستان می‌روند، افزایش چشمگیری یافته است که این روند عمدتا به علت افزایش مشارکت زنان در نیروی کار است. در حال حاضر ، مادران 67 درصد از کودکان مهد کودکی شاغل هستند. در سیستم آموزشی کشور ما ، کودکستان محلی است که هدف آن بالا بردن سطح رشد کودکان 2 تا 5 ساله است و بر تجربه‌های آموزشی تاکید می‌ورزد و مهدکودک انواع تدارکات لازم برای سرپرستی فرزندان والدین مشاغل را در بر می‌گیرد که این تدارکات در خانه کودک ارائه می‌شوند.

 

بررسی‌ها نشان می‌دهد که والدین ، در زمینه آموزش فرزندان ، اغلب کودکستان را به مهدکودک ترجیح می‌دهند. و به همین دلیل است که بسیاری از کودکستانها ، ساعت کار خود را از نیمه وقت به تمام افزایش داده‌اند تا به نیازهای والدین شاغل پاسخ دهند. در حالیکه  وظیفه یک مهدکودک خوب فقط این نیست که کودکان را در غیاب والدینشان ایمن نگهدارد و آنها را خوب تغذیه کند. مهدکودک باید مانند یک کودکستان کارآمد ، تجربیات آموزشی با کیفیت عالی را برای کودکان فراهم آورد.      ( رضایی ، 1386 )

 

کلمه تعلیم گرچه واژه كوچكی است ، اما غفلت از همین واژه در مورد کودکان می تواند در دراز مدت نتایج ناگواری را برای خـانواده بوجود آورد.  كودكان بزرگترین ثروت هر خـانواده محسوب می شوند كه سرمایه گذاری در راه تعلیم و تربیت آنان اهمیتی ویژه داشته و از هر رشته دیگری سودمندتر است و آموزش و پرورش در دوره كودكی ، آینده فرد ، خـانواده و جامعه را بنا می نهد و حتی مسیر حركت كشور را مشخص می نمایـد . سرمایه گذاری و برنامه ریزی در این دوره برای كودكان از مهمترین وظایف خـانواده ها ، مسئولان و نهادهای­ مسئول می باشد .

اقتصاد

كودكی كه به دنیا می آید و دنـیا مـهد او می باشد عالی ترین و كامل ترین امكانات رشد را دارا    می باشد . او در بهترین حالت خود به دنـیا می­آیـد و آمادگی و ظرفیت آن را دارد كه به شایسته ترین وجهی پرورده شود و به بهترین كمالات دست یابد. فقـط كافی است عادی به دنیا بیاید وخانواده و محیطی مناسب در اختیارش باشد تا ببالد و نشو و نما كند و جای ارجمند خویش را در این دنـیـا بیابد. اما زندگی خانوادگی و محیط بهداشتی ، آموزشی ، اجتماعی و فرهنگی بسیاری از مردم امروزین جهان چنان است كه دستیابی به چنین مقصودی را دشوار و گاه امكان ناپذیر می سازد.

 

امروزه آموزش­های پیش­دبستانی در اكثر كشورهای جهان نوعی آموزش غیر­مستقیم است تا كودك بتواند با آزادی بیشتر از راههای بازی و سرگرمی ، خود را برای مشاهده دقیق جهان پیرامون خویش آماده کرده و به كسب تجربه های تازه، كشف پدیده های محیطی ، گسترش دانش پایه خود ودست یافتن به مفاهیم متعدد روی آورد.
اگر نگاهی به تاریخچه پیدایش مهدکودک در دنیا بیاندازیم می بینیم که اولین موسسات مراقبت از کودک، ۲۶۳ سال پیش، یعنی در سال ۱۱۲۹ شمسی (۱۷۵۰میلادی) در اتریش شکل گرفت. این مهدکودک‌ها با الگوبرداری از یتیم‌خانه‌ها و در کنار کارگاه‌های تولیدی به وجود آمد ، درست در همان ساعاتی که زنان کارگر در کارگاه‌ها مشغول به کار بودند و زمانی برای حفاظت و نگهداری از فرزندان خود نداشتند. بیشتر مشتریان این موسسات خانواده‌های فقیر بودند که زنان آنها مجبور به کار در شرایط سخت و ساعات طولانی می‌شدند. در این مهدکودک‌های ابتدایی خبری از آموزش نبود، فلسفه‌ وجودی آنها تنها نگهداری از کودکان بود تا در جامعه دردسرساز نشوند و به بزه‌کاری روی نیاورند.

 

اما اولین کودکستان بر اساس طرحی از«فریدریش فروبل» در سال ۱۲۱۹ (۱۸۴۰ میلادی) در آلمان ساخته شد و نام آن را kindergarten به معنای « باغ کودک» گذاشتند. در طرح فروبل آموزش در کنار بازی گنجانده شده بود و همین امر باعث شد که مهدکودک‌ها به مرور از لحاظ کمی و کیفی پیشرفته شوند و اتحادیه‌ها ، قوانین ، برنامه‌ریزی و نظارت و مراقبت‌های تربیتی حول محور آنها شکل بگیرد.

 

در ایران اما علت تأسیس مهدها کاملا متفاوت بود. اولین مهدکودک را در سال ۱۲۹۸ شمسی یعنی ۹۴ سال پیش ، اقلیت‌های مذهبی در تهران احداث کردند. بعد از آن در سال ۱۳۰۳، جبار باغچه‌بان در تبریز «باغچه اطفال» را تأسیس کرد و چند سال بعد کودکستان دیگری در شیراز دایر نمود. اهدافی که مهدها در ایران دنبال می‌کردند بیشتر سیاسی و تربیتی بود.(فضلی 1389) 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

 

 

حال که بدلیل روند فعلی شرایط زندگی بشری و افزایش روزافزون مشارکت زنان در اقتصاد خانوار و فاصله گرفتن آنها از محیط خانواده وجود مهدکودک ها روز به روز ضروری­تر می شود بررسی تاثیرات آن بر شرایط اجتماعی و عاطفی کودکان و تاثیراتی که می تواند بر آینده زندگی آنها داشته باشد ، جزو مسائلی است که هر پدر و مادری می خواهد آن را بداند.

 

 

 

 

 

 

 

1ـ1ـ بیان مسأله

 

بررسی شرایط رشد و نمو انسان ، که اساساً موجودی اجتماعی است و از بدو تولد تا واپسین دم حیات در جامعه زندگی می کند ، نیازمند دیگران است ، از آن تأثیر می پذیرد و بر آن تأثیر می­گذارد ، بویژه درسالهای ابتدایی زندگی و زمان کودکی از اهمیت بالایی برخوردار است ( حسینی ، 1380 )

 

می دانیم که کانون خانواده ، نخستین نهاد اجتماعی است که کودک در آن پرورش می یابد و در آن می آموزد که چگونه رفتار اجتماعی داشته باشد . تربیت کودک در سنین اولیه رشد آنقدر مهم است که هم در آیات و روایات دینی ما بسیار برآن تاکید شده است  و هم صاحب نظران و دانشمندان علوم  اجتماعی ، روانشناسان  و دانشمندان علوم تربیتی بر نقش حساس و سرنوشت ساز این مقطع و نقش محیط خانواده ،  بویژه مادر در آن  اذعان دارند. بدیهی است آنچه کودک در سنین ابتدایی رشد تجربه می کند تأثیر مهم و سرنوشت سازی در شکل گیری شخصیتش در بزرگسالی و زندگی آتی دارد و این در حالی است که شرایط جدید  اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی  بشر و  تغییر و تنوع در نقش­های زن و مرد و بالاخص زنان در جامعه موجب گردیده که بسیاری از آنها نتوانند مثل گذشته بصورت تمام وقت در کنار فرزندان خود حضور یابند.

 

برخلاف گذشته که کودک چند سال اول زندگی خود را در آغوش پرمهر خانواده و مادر  بزرگ     می شد ، امروزه و در این دنیای مدرن کودک از یک سالگی و یا بیشتر، به مراکز نگهداری کودک مثل مهدکودک­ها می رود و تربیت و شاکله اصلی وجودش در آنجا شکل می گیرد ، بسیاری از ما با شنیدن اسم مهدکودک یاد والدین کارمند می‌افتیم و تصور می‌کنیم مهدکودک صرفاً جایی است که می‌توانیم فرزندمان را برای چند ساعت به آنجا بسپاریم و خودمان به کارمان برسیم.

 

لذا می بینیم که خواسته یا  نا خواسته در جامعه امروزی محیط های اجتماعی دیگری به جز خانواده  در آموزش هنجارها و ارزش ها به فرزندان دخالت دارند و با افزایش سن کودک و رفتن او به مدرسه و …  به مرور از نقش خانواده ها کاسته و بر نقش این کانون ها در الگو دهی به شخصیت کودک افزوده می شود.  مهدکودک­ها که معمولاً اولین مجموعه بعد از محیط خانواده برای کودکان بوده وحتی برای بچه ها عموماً جذابیتی بیش از خانه و خانواده  دارند ، نقشی بسیار اساسی و مهم در تربیت کودکان  ایفا می کند و این ایجاب می کند تا برای به ثمر نشستن این نهال های ترد و شکننده و کمک به رشدِ صحیح  آنان ، محیطی امن و عاری از هرگونه انحراف برای تربیت آنان فراهم گردد.             ( رضازاده ، 1385 )

 

 

 

گرچه بین حضور فیزیکی و غیرفیزیکی  و کمی و کیفی والدین بویژه  مادر در کنار کودک  تمایز و تفکیک وجود دارد ، لکن تحقیقات متعدد روانشناختی و جامعه شناسانه صورتگرفته بیانگر این نکته مهم می باشد که بهتر است کودکان تا پایان ۲ سالگی در محیط خانواده و نزد والدین خود باشند تا احساس امنیت روانی و وابستگی‌های عاطفی اولیه  بصورت صحیح و طبیعی در کنار خانواده در کودک شکل بگیرد و از این سن به بعد کودکان به تجربه‌های اجتماعی نیز نیاز دارند که آموختن بسیاری از مفاهیم را می‌توان از طریق اجتماع و ارتباط با همسالان برای فرزندان مهیا کرد.

 

رشد اجتماعی ، انسجام عاطفی ، نحوه ارتباط با دیگران ، داشتن روحیه همکاری ،  مسئولیت پذیری ، یادگیری زبان و درک مفاهیم کلامی و غیرکلامی در یک مهدکودک خوب که از معیارهای لازم برای رشد اجتماعی و کلامی کودکان برخوردار باشد ، می تواند اتفاق بیافتد.  دریک مهد کودک خوب همه برنامه های کودکان از نظم و انضباط خاصی برخوردار می‌شود ، برنامه خواب و خوراک آنها از قاعده خاصی پیروی می‌کند ، آموزش بسیاری از مطالب که ممکن است مادر در منزل به صورت پراکنده یا به طور غیرعلمی به فرزندش بیاموزد، در مهدکودک به صورت منظم و روش‌مند و به صورت گروهی آموخته می‌شود. به طور کلی کودک در این مرحله برای سال‌های آینده که باید ساعت‌های بیشتری را از خانه دور باشد ، آماده می‌شود.

 

کودکانی که به مهدکودک می‌روند زمینه رشد اجتماعی‌شان فراهم شده و توانایی های لازم در آنها بدلیل  تعاملات اجتماعی شکل می‌گیرد. بسیاری از رفتارهایی که کودکان درخانه نیاموخته‌اند، در آنجا می‌آموزند. رفتارهای منفی یا رفتارهایی که چندان مثبت یا جامعه‌پسند نیستند، در مهدکودک کم‌رنگ می‌شوند.  به این ترتیب کودکان مجموعه‌ای از رفتارها و اطلاعات مفید را در مهدکودک می‌آموزند و از طرف دیگر رفتارهای بدی که آموخته‌اند در مهدکودک با روش‌های خاصی تعدیل می‌شود.       رشد کلامی که به تحقیق در توانایی­های اجتماعی آتی کودک اهمیت زیادی دارد، درکودکان­ مهد­رفته ، در مقایسه با کودکانی که به مهد نرفته‌اند ، متفاوت است ، کودکان مهد رفته از واژه‌های بیشتری استفاده می‌‌کنند و نحوه ارتباط‌شان با دیگران فرق می کند ، بنابراین یک مهدکودک خوب با معیارهای اخلاقی و تربیتی‌  قابل قبول تاثیر زیادی در رشد اجتماعی و عاطفی کودک دارد. (رضایی 1385)

 

لازم به ذکر است که در این میان ، رفتن کودکان به آمادگی ، بویژه برای آن دسته از کودکانی که به مهد کودک نمی روند نیز بسیار مهم بوده و در مراحل رشد کودک بسیار موثر است و او را برای ورود به دبستان آماده می‌سازد. کودکانی که دوره آمادگی را گذرانده‌اند برای ورود به دبستان بسیار مهیاتر هستند و آموزش‌های رسمی و غیررسمی که برایشان در نظر گرفته شده به رشد اجتماعی و مهارت‌های فهمی و حرکتی آنها کمک بسیار زیادی خواهد کرد.

 

 

 

 

 

1ـ2ـ  ضرورت و اهمیّت تحقیق

 

« رشد انسان از تولد و حتی پیش از تولد تا هفت سالگی مسئله ای است که در گذشته کم و بیش در سرتاسر جهان به آن توجه شده است. اکنون این مرحله را از حساس ترین و مهم ترین مراحل رشد انسان می دانند ، پژوهش‌های گوناگون عصر ما نشان داده که اگر در این مرحله‌­ی رشد از نظر جسمی ، روانی ، تربیتی نسبت به کودک غفلت و کوتاهی شود در مراحل بعد تنها پنجاه درصد از این کوتاهی‌ها را می توان جبران کرد و پنجاه درصد دیگر جبران ‌ناپذیر خواهد بود.» (خواجه زاده 1392)

 

اهمیت و ضرورت موضوع از جنبه های گوناگون قابل بررسی است ، به استناد جدیدترین تحقیقی که تا به حال در مورد مراقبت از کودک صورت گرفته، کودکانی که اوقات خود را دور از مادر و در مهدکودک می گذرانند ، پرخاشگرتر می شوند و مدت زمانی را که کودک در مهدکودک می گذراند هر چه طولانی تر باشد ، احتمال این که هنگام رسیدن به سن کودکستانی پرخاشگرتر شود بیشتر است.        ( محمود نژاد ، 1383 )

 

طبق برخی پژوهش های انجام شده ، کودکانی که زمان زیادی را در مهدکودک به سر می برند، غمگین و ترسو هستند اما این مشکل معمولاً تا سن آمادگی از میان می رود.

 

در تحقیقات صورتگرفته آمده است که اگر می خواهید این گونه رفتارها را تقلیل دهید ، بهتر است از مدت زمانی که کودک در مهدکودک می گذراند بکاهید.

 

از طرف دیگر، طبق گزارش مؤسسه ملی «بهداشت و توسعه رفتار کودکان»، بچه­هایی که بین سال های دوم تا چهارم زندگی در مهدکودک هستند نسبت به سایر کودکان آموزش زبان و حافظه بهتری دارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...