بدون شك یکی از مسائلی كه از ابتدای زندگی بشر تاكنون نقش مهم و اساسی ایفا نموده است و جوامع مختلفی را دچار سقوط و صعود كرده بحث آگاهی داشتن وشناخت افراد جامعه از محیط سیاسی و اجتماعی پیرامون خود می باشد. آگاهی سیاسی در برگیرنده طرز تلقی ها و ارزیابی از مسایل خاص سیاسی و یا از شخصیت ها و حوادث سیاسی است(داوسون،1382). این آگاهی و بینش، متحرک و ایده آل ساز و آفریننده است که آن را می توان به معنای اعم ایدئولوژی، خود آگاهی انسانی، آگاهی اجتماعی وتاریخی، علم کمال و رهبری، شعور انقلابی و دگرگون کننده، درک مکتبی و مسلکی،درک آرمانی و بعثت اجتماعی خواند. آگاهی سیاسی یک معرفت ویژه فوق علوم و فنون است(زکریایی،1376). به عبارت دیگر منظور از آگاهی سیاسی در اینجا،آگاهی ها، اطلاعات و دانسته های شهروندان درباره مفاهیمی مانند دولت، ملت، سیاست،حکومت، قدرت، اقتدار، مشروعیت، نفوذ سیاسی و غیره است كه آنها را هرچه بیشتربرای احراز شأن شهروندی در جامعه ای مردم سالار آماده سازد. میزان آگاهی سیاسی مردم موتور پرقدرتی است که تاثیر بسزایی در سعادت یک جامعه دارد. مردم آگاه از مسائل سیاسی نه اجازه حکومت به افراد نالایق و ستمگر میدهند و نه در جریان حکومت به مسئولان اجازه می دهند که از مسئولیت هایشان تخطی کنند و با انتقادهای سازنده خویش مسئولین اجرایی را متنبه می سازند و نمی گذارند افرادخاص حرکتشان به جای منافع اکثریت، منافع و رفاه اقلیت افراد باشد. لذا وجود تشکلها،انجمن ها و به شکل قوی تر احزاب در هر کشور نشانه بلوغ و رشد سیاسی مردم 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

  آن کشور است(فلاح،1388).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

مقام معظم رهبری نیز درباره ضرورت آگاهی سیاسی مردم می فرماید: (یكی از خطوط ظریف موضع خود را شناختن و در اوج قرار گرفتن و هوشیاری سیاسی و شم سیاسی  و قدرت تحلیل سیاسی داشتن به دور از ورود به دسته بندی های سیاسی شدن است). همچنین ایشان می فرمایند تحلیل سیاسی به شكل صحیح و پروراننده ذهن یك چیز بسیار مهمی است. ذهن باید پروریده شود. دوران دشوار هر انقلاب آن دورانی است كه  حق و باطل در هم ممزوج شود(مهدوی،1389).

 

در راستای اهمیت آگاهی سیاسی در حکومتهای مردمی و اینکه افراد برای آنکه شهروندانی شایسته باشند باید به اندازه کافی از سیاست آگاهی داشته باشند، کارپینی و کیتر استدلال می کنند که احتمال مشارکت شهروندان مطلع، در سیاست بیشتر است و آنان بهتر می توانند منافع شخصی خود را تشخیص دهند، بهتر می توانند نفع فردی خود را با افکار و اید ه های خاص درباره دنیای سیاست ارتباط دهند، به احتمال زیاد دارای افکاری هستند که از انسجام کافی برخوردارند و در طول زمان ثابت می مانند و به احتمال زیاد افکارشان را به گونه های عقلانی و معنادار، به مشارکت سیاسی خود ارتباط می دهند. از نظر آنها، هر چه شهروندان بیشتر مطلع باشند، به احتمال زیاد سایر لوازم و شرایط شهروندی مطلوب، نظیر مدارای سیاسی را از خود نشان می دهند(دیلی ، کارپینی و کیتر 1996).

 

بر این اساس می توان گفت آگاهی سیاسی سلاحی است که قدرت بالقوۀ مردم را به قدرت بالفعل تبدیل می کند. مردم ناآگاه از لحاظ سیاسی، قدرت دارند، اما این قدرت راکد است و به کار نمی افتد. آگاهی سیاسی مردم، مجرایی را برای به جریان افتادن قدرت مردم باز می کند. سوأل اساسی این است که چگونه به مردم آگاهی سیاسی داده شود؟ به عبارت دیگر چگونه مردم ساکت و مسئولیت گریز و غیر فعال با مجهز شدن به سلاح آگاهی سیاسی به مردم صاحب آواز، مسئولیت پذیر و فعال تبدیل خواهند شد؟

 

1 -1- بیان مسئله

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...