بررسی رابطه هوش عاطفی و هوش معنوی بر عملکرد کارکنان مرکز آموزشی درمانی امام … |
هدف اصلی تمام سازمانها افزایش کارایی و اثربخشی میباشد. سازمانها با به کارگیر سرمایه و داراییهای فیزیکی به همراه نیروی انسانی کارآمد، تلاش در تحقق اهداف مذکور دارند. در سالهای اخیر به نقش نیروی انسانی در سازمانها نسبت به سایر منابع سازمان، توجه خاصی شده و محققان به دنبال بررسی عوامل و فاکتورهایی هستند که باعث افزایش کارایی نیروی انسانی میگردد. یکی از این عوامل، هوش عاطفی است که به مفهوم توانایی افراد در کنترل احساسات و هیجانات خود و دیگران میباشد.
پدیده پیچیدگی محیطها در عصر کنونی، سازمانها را بر آن داشته است تا پاسخهای بسیار گوناگون و متفاوت داشته باشند، یکی از عملیترین شیوهها، ترغیب کارکنان به این است که با تمام وجود خود را وقف کار کنند و از این طریق«خود» تمام عیار خویش را در کار بیابند که پیامد آن کارکنانی خلاق و نوآور در پاسخگویی به محیطهای متلاطم خواهد بود. بروز خود تمام عیار در کار با ورود معنویت در سازمان میسر خواهد بود، امروزه کارکنان در هر جایی که فعالیت میکنند، چیزی فراتر از پاداشهای مادی در کار را جستجو میکنند. آنان در جستجوی کاری با معنا، امید بخش و خواستار متعادل ساختن زندگیشان هستند. سازمانها با کارکنان رشدیافته و بالندهای روبرویند که در پی یافتن کاری با معنا، هدفمند و پرورش محیطهای کاری با چنین ویژگیهایی هستند. در واقع معنویت در کار، توصیف کننده تجربه کارکنانی است که کارشان ارضا کننده، با معنا و هدفدار است. همچنین تجربه معنویت در کار، با افزایش خلاقیت، صداقت، اعتماد و تعهد در کار همراه است. یکیدیگر از این عوامل هوش معنوی است که به مفهوم همان توانایی دانست که به ما قدرت، تلاش و کوششی برای به دست آوردن رویاهایمان میدهد. این هوش زمینه آن چیزهایی است که ما به آنها معتقدیم و نقش باورها و هنجارها، عقایدو ارزشها را در فعالیتهای که ما بر عهده میگیریم در بر میگیرد. هوشی که به واسطه آن سؤالسازی درباره مسایل مهم و اساسی زندگیمان میپردازیم و به وسیله آن به کارها و فعالیتهایمان معنا و مفهوم میبخشد(فرامرزی،1388).
از آنجا که کارکنان بخش بهداشت و درمان نقش اساسی و مهم را بر عهده دارند و با سلامت و جان افراد سروکار دارند لذا تأمین نیازهای مادی و معنوی آنان و نیز ایجاد یک فضای مناسب هیجانی محل کار که احتمالا زمینه ساز توسعه اثر بخش بودن بیش از پیش آنهاست، از اهمیت ویژهای برخوردار است، لذا ما در این پژوهش به دنبال بررسی رابطه هوش عاطفی و هوش معنوی بر عملکرد کارکنان مرکز آموزشی-درمانی امام رضا(ع) شهر کرمانشاه میباشیم.
در این فصل از تحقیق با توجه به موضوع تحقیق به طور خلاصه به بیان مسئله، مسائل و نکات، اهداف اساسی تحقیق، روش تحقیق، روش گردآوری اطلاعات، جامعه آماری و نمونهگیری پرداخته و در پایان تعریف اصطلاحات تخصصی تحقیق ارائه میگردد.
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
1-2. بیان مسئله:
مارتینز هوش عاطفی را ارائهای از مهارتها، تواناییها و شایستگیهای غیر شناختی تعریف نموده که بر توانایی فرد برای مقابله با تقاضاها و فشارهای محیطی تأثیر میگذارد(مارتینز، 1997). به هر حال شواهد تحقیقاتی این حوزه نشان از آن دارد که هوش عاطفی بالا با سلامتی، شادمانی، زندگی کارآمد و عملکرد مطلوبتر در محیطهای کاری ارتباط دارد(بابرمن، 2002).
مرور اخیر دلوتیز و هیگزحاکی از آن است که هوش عاطفی بر نحوه عملکرد موفق و کارآمد افراد حتی در ارزیابی این عملکرد توسط خود، همکاران و یا سرپرستان تأثیر میگذارد. عملکرد موفق و کارآمد و ارزیابی آن در نظر این دو محقق به مثابه انجام امور وظایف محوله به نحو موفق و طی نمودن مسیر پیشرفت در شغل و فعالیت سازمانی معرفی شده است(دلوتیز و هیگز، 2000).
مایر، سالووی و کاروسو پیشنهاد دادهاند که هوش عاطفی بر عملکرد کاری و شغلی و تعاملات بین فردی تأثیر میگذارد. گلمن همیشه مدعی گشته که چون هوش عاطفی تقریبأ تمام جنبههای زندگی کاری را تحت تأثیر قرار میدهد، بنابراین افرادی که دارای هوش عاطفی بالاتری هستند، دارای عملکرد بهتری خواهند بود(گلمن، 1998).
مؤلفههای هوش عاطفی که شامل: 1- خودآگاهی به معنای توانایی برای درک احساسات و انجام خود ارزیابی صحیح میباشد، 2- خودمدیریتی یا مدیریت خویشتن به معنای توانایی برای اداره حالات تنشها و منابع درونی خود میباشد، 3- آگاهی اجتماعی که به درک صحیح افراد و گروهها اشاره دارد و 4- مدیریت رابطه که به معنای توانایی برای ایجاد عکسالعملهای مطلوب در دیگران میباشد.
از هوش معنوی تعاریف متعددی شده است اما تمام این تعاریف انعطافپذیری در مقابل تغییرات، درس گرفتن از شکستها، معنا و هدف در کار، خودآگاهی، خلاقیت و توسعه سازمان تأکید میکنند که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود.
هوش معنوی از نظر ولمن(2001) ظرفیتی است برای پرسیدن سؤالات غایی در خصوص معنای زندگی و همزمان ظرفیتی است برای تجربه کردن ارتباطات یکپارچه بین ما و جهانی که در آن زندگی میکنیم.
آمرام(2007) هوش معنوی توانایی به کارگیری و بروز منابع، ارزشها و کیفیتهای معنوی است، به گونهای که بتواند کارکرد روزانه و آسایش(سلامت جسمی و روحی) را ارتقاء دهد.
پژوهشهای بیشماری، رابطه مثبت بین معنویت و موفقیت را تأیید نموده است. نتایج این پژوهشها حاکی از آن است که ارزشهای معنوی نه تنها به بهبود کیفیت زندگی کاری کارکنان میانجامد که این توانایی بالقوه را دارند که کل سازمان را ارتقاء ببخشد(هوارد،2000).
مؤلفههای هوش معنوی شامل: 1- تفکر انتقادی وجودی یعنی فرد توانایی انتقادی اندیشیدن نسبت به مسایل ماورای طبیعت را داراست، مسایلی مانند وجود، هستی، مرگ و. . ، 2- تولید معنای شخصی به معنای داشتن هدف در زندگی، داشتن یک احساس هدایت، دلیل برای وجود و گذر از تفکر ساده برای رسیدن به ظرفیت ذهنی متمایز، 3- خودآگاهی شامل آگاهی از مشاهده جهان خویشتن، آگاهی از خود و فراخود، آگاهی از محدودیتهاو. . 4- آگاهی که شامل توانایی تفکر ترکیبی، یافتن معنا در کارها و استفاده از شهود در تصیممگیری
افرادی که دیدگاه معنوی دارند، نسبت به تغییر پذیراتر و به دنبال هدف و معنا برای سازمان خود هستند. اهمیت اتصال به یک کل بزرگتر را میفهمند، ادراک و بیانی فردی از معنویت خود دارند و نیاز به رقابت نیست، در نتیجه افراد راحتتر به یکدیگر اعتماد میکنند و اطلاعات و کارشان را به اشتراک میگذارند و با همکاران خود هماهنگ میشوند تا به اهداف نهایی خود برسند. فرد معنوی در محیط کار در برخورد با موقعیتها به جای مداخله در امور، به ایجاد بصیرت میپردازد و به جای مطرح کردن خود، فروتنی نشان میدهد و بر ارزشهای اخلاقی مثل صداقت، آزادی و عدالت تاکید دارند.
با توجه به مطالب ذکر شده و میزان اهمیت هوش عاطفی و هوش معنوی در محیط کار ما به دنبال بررسی رابطه این دو مؤلفه بر عملکرد کارکنان هستیم.
سازمانهای بهداشتی درمانی علاوه بر وظایف عام دارای وظیفه مهمتری هستند و آن پاسخگویی به نیازها و تقاضاهای بهداشتی درمانی افراد جامعه و سعی در نجات جان افراد و ارتقاءی سطح تندرستی است و این خود بر اهمیت و حساسیت کار افراد در این بخش میافزاید. با توجه به اینکه بیمارستان جز لاینفک نظام بهداشتی است که خدمات مراقبتی و درمانی ارائه میکند، هر چند بیمارستانها از نظر تعداد بخش کوچکی از نظام بهداشتی را تشکیل میدهند اما در حقیقت مهمترین عنصر آن به شمار میروند(جکسون،2000) لذا عملکرد کارکنان بیمارستان میتواند نقش تعیینکننده و مهمی در موفقیت آن به حساب بیاید.
این پژوهش سعی بر این دارد که به تعیین رابطه هوش معنوی و هوش عاطفی بر عملکرد کارکنان مرکز آموزشی-درمانی امام رضا(ع) شهر کرمانشاه بپردازد. تا نقاط قوت و ضعف شناسایی و از نتایج حاصل برای بهبود و تعالی سازمانی بیمارستان مورد مطالعه استفاده شود.
[1] -Rothmann
[2] -Morfi
[3] -Sharla
[4] -Emothional intelligence
[5] -Social intelligence
[6] -Intelligence quotient
[7] -Martinez
[8] -Biberman
[9] -Dulewicz & Higgs
[10] -Meyer, Salovey & Caruso
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-05-15] [ 02:29:00 ب.ظ ]
|