بررسی بازنمایی زنان در برنامه های صدا و سیما(تحلیل محتوای سریال های تلویزیون) |
ارتباط میان افراد که سبب انتقال مفاهیم، افکار و اطلاعات از فردی به فرد دیگر میشود، شرط اصلی پیدایی و ادامهی زندگی جمعی است؛ زیرا زندگی جمعی انسانها بدون وجود ارزشها، هنجارها، اهداف و حتی تعارضاتی که از طریق ارتباط به وجود میآیند، معنا و مفهومی ندارد. به علاوه، پیدایی و پابرجایی ارزشهای گروهی، هنجارها، محتوای فرهنگی و همچنین روندهای یادگیری اجتماعی و در عین حال تضادهای اجتماعی، فقط از طریق ارتباط به وجود میآید. افراد باید برای زندگی جمعی از اهداف، مقاصد، آگاهیها وهمچنین، از تفکر و برداشت دیگران مطلع گردند تا به ارایهی واکنشی در برابر آنان قادر گردند.
امروزه، رسانهها از چنان نفوذ، گستره و قدرتی برخوردارند که میتوان گفت اولویت ذهنی و رفتاری ما را تعیین میکنند و اگر چگونه اندیشیدن را نیاموزند، حداقل این که به چه بیاندیشیم را میآموزند، به گونهای که میتوان گفت رسانههای ارتباط جمعی مهمترین شاخصهی جامعهی مدرن به شمار میآیند و در واقع، القا کنندهی کلیهی هنجارهای فرهنگیاند.
رسانهها، با نشر اطلاعات، افکار، ذهنیات و فرهنگ جامعه را شکل میدهند. بر این اساس، انتخابکنندگان و تدوینکنندگان پیام (مدیران رسانهها و عوامل برنامهساز) نقش بسیار مهمی در چگونگی شکلگیری فرهنگ و تحولات آن دارند. در این میان، رسانههای تصویری به ویژه تلویزیون، نقش بسیار پررنگتری دارند، به گونهای که میتوان گفت تلویزیون، از عوامل اصلی در فرایند اجتماعی شدن و انتقال مفاهیم فرهنگی است.
تلویزیون، به دلیل استفاده از دو حس بینایی و شنوایی به طور همزمان، سرعت در انتقال اخبار، کثرت مخاطبان و توانایی پخش همزمان صوت و تصویر، به وسیلهی پرقدرتی در جهت اطلاع رسانی در جهان امروز تبدیل شده است. در زمینهی ویژگیهای این رسانه میتوان گفت:
- تلویزیون همزمان دو حس بینایی و شنوایی را متاثر میکند و همین ویژگی، آن را در جایگاهی برتر از رادیو و مطبوعات قرار میدهد
- برنامههای تلویزیونی برای رسیدن به نظر مخاطبان نیازی به واسطه ندارند
- تلویزیون قادر است همزمان تعداد کثیری بیننده را، به مراتب بیشتر از خوانندگان مطبوعات و شنوندگان رادیو، زیر پوشش پیامهای خود قرار دهد (همان، ۱۴۶).
تلویزیون به فراهم ساختن چارچوبهای تجربه و نگرشهای کلی فرهنگی که در درون آن افراد، در جوامع امروزی، اطلاعات را تفسیر کرده، سازمان میدهند، کمک میکند. تلویزیون در گسترش شکلهای غیرمستقیم ارتباط در عصر حاضر، به اندازهی کتاب، مجلات و روزنامهها مهم است. تلویزیون شیوههایی را که افراد زندگی اجتماعی را تفسیر کرده، نسبت به آن واکنش نشان میدهند، با کمک به نظم دادن تجربهی ما از زندگی اجتماعی، قالبریزی میکند (گیدنز، 1376؛ 479).
تلویزیون، با مخاطب قرار دادن حس بیننده به جای ذهن او، شرایطی را به وجود میآورد که بتواند با هر بینندهای، با هر سطحی از سواد و ادراک، ارتباط برقرار کند و به آموزش و بازتولید فرهنگی بپردازد؛ بازتولیدی که مبتنی است بر ارایهی تجربیات مشترک از محیط بیرونی و یادگیری آسان و اثربخش تصویری. این بازتولید منجر به شکلدهی به فرهنگ اجتماعی میگردد.
در این زمینه، نمایش جایگاه و نقشی خاص دارد. صنایع فرهنگی، در طول دههی گذشته، نمایش رسانهای را در فضاها و پایگاههای نو
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
تکثیر داده است و خود نمایش یکی از اصول ساماندهنده به اقتصاد، سیاست، جامعه و زندگی روزمره شده است. فرهنگ رسانهای، برای جذب مخاطبان بیشتر و افزایش قدرت، نفوذ و سود خود، هر روزه شیوههای نمایشی و چشماندازهای پیچیده و فنی جدیدتری به کار میگیرد، به گونهای که فرهنگ تصویری سرگرمیهای اطلاعاتی جذابیتی روزافزون دارد.
نمایشهای اغواگر، تحت تاثیر فرهنگ چند رسانهایها، شهروندان و مخاطبان رسانهها و کل جامعهی مصرفکننده را جذب خود کرده، درگیر با شبکهای معنایی از سرگرمی، اطلاعات و مصرف میکند؛ الگویی که اثر عمیقی بر کردارها و پندارهای فردی و اجتماعی دارد. وقتی جهان واقعی به تصاویر ساده تبدیل میشود، تصاویر ساده به موجودات واقعی و تلقینهای ایجادکنندهی رفتارهای هیپنوتیک تبدیل میشود. وقتی تصویر، با استفاده از ابزارهای رسانهای گوناگون، فرد را وادار به دیدن جهان میکند، دیگر نمیتوان جهان را به صورت واقعی درک کرد و طبیعی است که حس ممتاز انسان، حس بینایی میشود؛ درست همان طور که در دوران گذشته، حس لامسه برتری داشت.
با رشد و توسعهی فناوریهای اطلاعاتی و چند رسانهای جدید، نمایش فناورانه بر شکلگیری خطوط و مسیرهای اصلی و فرعی جوامع و فرهنگهای امروز اثر انکارناپذیری داشته است، به گونهای که نمایش رسانهای یکی از ویژگیهای اصلی و معرف پدیدهی جهانی شدن گردیده است (کلنر، 1385: 164- 162).
همچنین، تلویزیون با نمایش تصویر ویژهای از زنان و چگونگی تعامل دیگر اقشار جامعه با آنان، به گونهای برای اقشار مختلف جامعه در برخورد با زنان نیز الگوسازی میکند.
تاریخ بر فراز و نشیب تلویزیون در ایران با جنسیت و مناسبات جنسیتی گره خورده است و گرچه تغییراتی را در عرصهی جنسیت تجربه کرده که خود نشان از همراهی با تحولات اجتماعی دارد، ولی مناسبات جنسیتی تنیده شده در فضای دراماتیک فیلمهای آن، اشکالی را سامان داده است که در بستر تحولات اجتماعی، بار سنت و مدرنیته را به دوش میکشند؛ به گونهای که میتوان گفت صورت پدرسالارانهی روابط جنسیتی، سنت دیرینهی تلویزیون ایران از زمان ظهور تا کنون بوده است (رحمتی و سلطانی، 1383: 10)
بیان مساله
پس میتوان جهان امروز را دنیای الکترونیک دانست که مشخصهی اصلی آن، رسانههای گروهیاند که فاصلهها را از میان میبرند و باعث جهشی اطلاعاتی میگردند و درست به همین دلیل، تاثیرات شگرف فرهنگی و اجتماعی دارند (سورین و تانکارد، 1390: 394).
بر همین مبنا، یعنی بر مبنای تاثیرات فرهنگی و اجتماعی رسانه مبتنی بر تغییر و تحولات ابزار رسانه می شود، از جمله اقشار اجتماعی که به شدت متاثر از تاثیرات اجتماعی و فرهنگی رسانه است، زنان میباشند. زن و مرد، بابت متمایز بودن در ساختار بدنی خود، دو گروه مجزا در جامعه انسانی را تشکیل میدهند. این، در واقع بزرگترین گروهبندیای است که در هر جامعهای میتوان انجام داد. اما این گروهبندی به دنبال خود تفکرات قالبی و کلیشههای جنسیتی را به همراه داشته است. زن و مرد، هر یک به دیگری صفاتی را نسبت میدهند و آن را مختص مردان و یا زنان میدانند و هیچ تفاوتی بین اعضای گروه زنان یا مردان قایل نمیشوند و امکان متفاوت بودن زنان از یکدیگر را امری نزدیک به محال تلقی میکنند.
به جرات میتوان گفت که اکثر کنشهای اجتماعی به گونهای آمیخته با جنسیتاند (ابراهیمی و کاظمی، 1388: 35). البته نباید از یاد برد که همواره کنشهای متفاوت با سنتهای پایداری که عرف بر اساس آن عمل میکند، واکنشهای تندی را به همراه داشته است و در این میان، شاید زنان بیشتر از مردان به بازتولید سنتهای خانوادگی، روابط محلی و آداب و رسوم سنتی میپردازند (آلکوف، 1385: 62) و در کنار آنها قانون، سنت و آداب و رسوم جامعه، هر یک به نوعی مسوول این وقفههای عجیب سکوت و سخن گفتن بودهاند (وولف، 1379: 73).
از این نظر، چگونگی بازتولید زبان جنسیتی در کنشها و منشهای اجتماعی از طریق رسانه اهمیت مییابد. این امر، البته در کنشهای تصویری از اهمیت ویژهای برخوردار است.
تلویزیون با تثبیت موقعیت نابرابر اجتماعی و معناسازی اجتماعی جهتمند آن، در تثبیت و تقویت هنجارهای اجتماعی مردانه در جامعه نقش اساسی بازی میکند. نقش تلویزیون صرفا نشان دادن زنان در نقشهای سنتی نیست، بلکه نقشی اساسیتر در کمک به ارایهی تعریف و شکل معانی اساسی زنانگی و مردانگی ایفا میکند.
سبک رفتاری زنان و زنانگی در برنامه تلویزیونی تصویری تصادفی و بی دلیل را بیان نمیکند؛ بلکه این بیان نوعی مراسم سیاسی است که موقعیت طبقهی زن را در ساختار اجتماعی تثبیت میکند، نوعی نمایش جنسیتی. (کاظمی و ناظر فصیحی 1386، 139)
درست در همینجا است که رسانهی تلویزیون و نگرش مدیریتی حاکم بر آن اهمیت مییابد. در واقع، تلویزیون در اینجا چیزی بیش از یک رسانه است؛ تلویزیون ابزار قدرت مردانه در جهت حفظ وضع موجود مردانگی و زنانگی میباشد.
از میان برنامههای تلویزیونی، آنچه بیشترین میزان توجه بینندگان در همهی سنین و گروههای مختلف طبقاتی را به خود جلب میکند، سریالهای تلویزیونی است؛ برنامهای که هم برای گذران اوقات فراغت انتخاب میشود و هم میتواند محملی باشد برای آشنایی با دنیای افرادی دیگر و زندگی آنان، از خلال داستانی که به نمایش درمیآید و البته، در خلال این داستان، فرهنگ، آداب و رسوم و روش زندگی شخصیتهای داستان هم به تصویر کشیده میشود.
سرگرمی همیشه مهمترین بستر برای نمایش بوده است، اما در جامعهی سرگرمیهای اطلاعاتی امروزی، سرگرمی و نمایش به نحو قابل توجهی وارد حوزههای اقتصاد، سیاست، جامعه و زندگی روزمره شدهاند. صورتهای کنونی سرگرمی در تلویزیون، در حال تزریق فرهنگ رسانهای در دستگاههای خود هستند. در عصر رسانههای نمایشی، خود زندگی هم تبدیل به یک فیلم میشود و ما زندگی خود را در قالب فیلمی میسازیم که خود هم بازیگر و هم تماشاچی یک نمایش مستمر بزرگ میشویم (کلنر، 1385: 168 – 167).
به سریالهای تلویزیونی نباید تنها به دید یک تفریح و گذران اوقات فراغت نگریست، بلکه رموز و نشانههای موجود در آن، با درگیر کردن مخاطب در طول روایت، پیامهای خود، از جمله پیامهای جنسیتی را انتقال میدهد. از نظر دبور، همبستهی نمایش، تماشاکننده است؛ همان بیننده و مصرفکنندهی منفعل نظام اجتماعی که بر اساس تسلیم، اطاعت و تولید تفاوتهای قابل فروش و بازاری، برنامهریزی شده است.
از این رو، مفهوم تماشا متضمن تمایز میان فاعلیت و انفعال و مصرف و تولید است. جامعهی نمایش، ابزارهای خود را بیشتر از طریق سازوکارهای مصرف، اوقات فراغت، خدمات و سرگرمی بسط میدهد. دبور بیان میدارد که نمایش آن لحظهای است که مصرف به درجهی اشغال کامل زندگی روزمره رسیده باشد. نمایشهای رسانهای آن بخش از پدیدههای فرهنگ رسانهای است که ارزشهای اساسی جامعهی معاصر را در خود دارد و در جهت آشناسازی و وارد کردن افراد به زندگی اجتماعی به کار میآید و بحثها و مناقشات اجتماعی و شیوههای حل آنها را به نمایش درمیآورد (همان: 166-164).
بر این بنیاد، وسایل ارتباط جمعی نه تنها بازتاب شرایط جامعه هستند، بلکه وظیفهی رهبری و هدایت فکری جامعه را نیز به عهده دارند.
1) با نشان دادن زنان و مردان و ویژگیها و خصوصیات آنها، که شامل نقش زن و مرد در خانواده نیز میشود، جامعه را به خودآگاهی میرساند. به عبارت دیگر، ساختار روابط جنسیتی و وضعیت موجود آن را نشان میدهد.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-05-16] [ 08:48:00 ق.ظ ]
|