:
این پژوهش با هدف شناخت عوامل مؤثر در طلاق زوجین قبل و بعد از زندگی مشترک در متقاضیان طلاق” با طرح فرضیه هایی بر روی 50 زوج عقدکرده و50 زوج دارای زندگی مشترك كه به صورت تصادفی ساده انتخاب شده اند اجرا شد.
روش پژوهش مورد نظر از نوع توصیفی- تحلیلی است. طرح پژوهش مورد نظراز نوع علّی – مقایسه ای پس رویدادی می باشد و از طریق پرسشنامه ، عوامل اجتماعی آن مورد بررسی قرار گرفته است . دراین پژوهش ابتدا به تجزیه و تحلیل توصیفی پرداخته شده و سپس برای استنباط و تحلیل داده ها از روش آزمون آماریU مان- ویتنی استفاده گردیده است.
طبق یافته های این پژوهش با بررسی عوامل فردی ، اجتماعی ، فرهنگی و ارتباطی عوامل مؤثر در طلاق زوجین قبل و بعد از زندگی مشترك به نظر می رسد ؛ اختلاف سنی زوجین ، میزان تحصیلات زوجین ، مدت زمان عقد ، مدت زمان زندگی مشترک ، نوع شغل ، میزان مهریه ، دخالت دیگران در امور زندگی زوجین ، مدت شناخت همسر قبل از ازدواج ، شیوه آشنائی زوجین قبل از ازدواج ، میزان رضایت به ازدواج در اطرافیان ، وضعیت اقتصادی- اجتماعی خانواده، تناسب فرهنگی خانواده ها ، میزان معاشرت قبل از عقد ، میزان نظارت خانواده ها بر روابط طرفین قبل از عقد ، میزان ملاقات با همسر بعد از عقد ، میزان ارتباط با خانواده همسر بعد از عقد و وجود آسیب روانی– اجتماعی در فرد با درخواست طلاق رابطه وجود دارد.
فصل اول: کلیات
1-1- بیان مسأله
طلاق موضوعی متصل به ازدواج است با ریشهها وعلتهای همسو و همسان، نرخ بالای زنان و مردان مطلقه، فرزندان طلاق، از هم پاشیدن بنیان خانواده در آینده میتواند حیات جامعه را با مخاطره روبرو ساخته و از این رومیطلبد تا توجه بیشتری به این موضوع گردد.
همچنین نتایج بررسیهایی كه در سالهای گذشته در خصوص زوجین درخواست كننده طلاق ، صورت پذیرفته بیانگر این است كه بیشتر درخواستهای طلاق در دوران عقد ارائه شده، بنابراین می توان گفت بیشتردرخواست های طلاق درسه سال نخست زندگی مشترك ، رخ می دهد كه این سئوال پیش می آید نبود بلوغ آگاهی زوجین در زمان ازدواج منجر به طلاق می شود؟
صاحب نظران معتقدند طلاق مانند هر پدیده نامطلوب اجتماعی دیگر مولود عواملمتعددی است كه بعضی از آنها، به ریشه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بر می گردد و برخی نیز به صورت بنیادهای شخصی اختلالات روانی جلوه می كند.
هر چند تجزیه و تحلیل این مطلب كه چرا برخی طلاق می گیرند، كمی دشوار به نظر میرسد، اما به هر صورت، از هم پاشیدگی كانون خانواده نتیجه نارضایتی و عوامل رنج آوریاست كه زن و مرد مدت ها در مقابل آن قرار گرفته و فشارهای اقوام و دوستان یا تقبیحهای اجتماعی و عوامل دیگر هم نتوانسته است از تصمیم آن ها برای جدایی از یكدیگرجلوگیری كند.
دلایل رشد صعودیطلاق در سال های اخیر را میتوان متأثر از عوامل اقتصادی و حتی حقوقی نیز دانست سئوالی دیگر اینجاست آیااعتیاد، دخالت والدین و اطرافیان، خشونت و ضرب و شتم، سوءظن و بدبینی و نبودتفاهم از بیشترین عوامل درخواست طلاق زوجین در سال های اخیر بوده است؟
انتخاب نادرست و بی دقتی در امر همسر گزینی و آشنایی ها و دلبستگی های خیابانی كه بی گمان تحمیل نظرات به والدین را در پی داشته،آیا از دیگر عوامل مهم شیوع طلاق دركشور به شمار می آید؟
ارزیابی ها نشان داده صنعتی شدن و به اصطلاح مدرنتیه ،حاشیه نشینی وكمرنگ شدن نظام سنتی خانواده گسترده، بیشترین زمینه ازدواج های ناموفق را به وجودآورده است.
از این رو می توان گفت برخی از طلاق ها دستاورد ازدواج های «غلط» است، ازدواجهایی كه یا بر اثر اجبار یا ناشی از عدم شناخت است و نقش عواطف و احساسات زودگذر یاازدواج بدون تعمق هم بوده است.
طلاق كه امروزه تهدیدكننده اصلی كانون خانواده ها به شمار می آید، آسیب های اجتماعی فراوانی را به همراه دارد كه بسیاری از پیامدهای آن را می توان این روزهادر شهرهای بزرگ كشورمان مشاهده كرد. نکته ای که شایان توجه بیشتر دراین زمینه می باشد پژمرده شدن غنچه های نا شکفته است. به عبارت دیگر قبل ازاین که زندگی مشترک شروع شود طلاق به وقوع می پیوندد واین امر تبعات متعدد
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
روانی-اجتماعی را برای دختر وپسر وخانواده ها و درنهایت برای جامعه به بار می آورد که می توان به مواردی مانند : زندانی شدن مرد به دلیل نپرداختن مهریه، اعتیاد به دلیل شکست عاطفی، ترس از تشکیل زندگی مشترک درآینده و… اشاره نمود. به نظر می رسد اختلاف سنی زوجین، میزان تحصیلات زوجین،مدت زمان عقد، مدت زمان زندگی مشترک، نوع شغل، میزان مهریه، دخالت دیگران در امور زندگی زوجین ، مدت شناخت همسر قبل از ازدواج، شیوه آشنائی زوجین قبل از ازدواج، میزان رضایت به ازدواج در اطرافیان، وضعیت اقتصادی- اجتماعی خانواده، تناسب فرهنگی خانواده ها، میزان معاشرت قبل از عقد، میزان نظارت خانواده ها برروابط طرفین قبل از عقد، میزان ملاقات با همسر بعداز عقد، میزان ارتباط با خانواده همسر بعداز عقدو وجود آسیب روانی –اجتماعی در فرد بادرخواست طلاق رابطه وجوددارد.
2-1- ضرورت و اهمیت پژوهش
می شود .خانواده شالوده هر جامعه متمدن است . (مور، 1376: 29)
به طور كلی خانواده به وسیله یك رابطه قــانونی بین زن و مرد كه ازدواج نام دارد شـكل می گیرد، اما این رابطه قانونی به سه شكل ممكن است از هم گسیخته شود كه عبارتند از:
1- فسخ ازدواج؛
2- مرگ یکی از زوجین؛
3-انحلال خانواده و از بین رفتن پیوند زناشوئی به وسیله طلاق زوجین. ((Shryock,1975:333
از آنجایی كه فسخ ازدواج با دلایل مشخص می باشد و مرگ افراد هم یك امر طبیعی است این دو مورد هر چند باعث بروز مشكلاتی در خانواده می شوند ولی طلاق به دلیل خصوصیاتی كه دارد بیشتر ذهن خانواده ها و اندیشمندان را به خود جلب كرده است.
” طلاق در لغت جدا شدن زن از مرد، رها شدن از قید نكاح و رهائی از زناشوئی استَ . (عمید، 1369: 894)
همچنین طلاق را آخرین راه انحلال قانونی ازدواج می دانند كه شوهر و زن به وسیلة حكم قانونی از هم جدا می شوند . (Shryock,1975:333)
از طرف دیگر در عصر ما و به خصوص سال های اخیر بیش از دوران دیگر آمارهای طلاق بالا رفته و به تبع آن آمار وارقام جرم وجنایت های ناشی از آن نیز زیاد شده است به طوری كه آمار طلاق در جوامع غربی و به ویژه در آمریكا حدود 54 درصد می باشد، یعنی اینكه از هر 100 ازدواج 54 مورد به طلاق منجر می شود. در صورتی كه این درصدها درسال 1964 حدود 36 درصد بوده است.[1](Weeks,1992:315-316)
65 هزار و 505 واقعه طلاق در نیمه نخست امسال ثبت شده است كهاین رقم در مقایسه با مدت مشابه پارسال 2/6 درصد، افزایش نشان می دهد. (روابط عمومی ثبت احوال1389) بر این اساس بیشترین طلاق ثبت شده مربوط به مردان در گروه سنی 25 تا 29 با رقم 18هزار و 439و زنان در گروه سنی 20 تا 24 با رقم 16 هزار و 426 واقعه بودهاست.این در حالی است كه افزایش 47 درصدی طلاق توافقی در طول یک سال گذشته بر چالشهای این بخش افزوده است .
بررسی آمار طلاق از سال ۸۰ به بعد با شتاب بیشتری نسبت به سالهای گذشته دارایسیر صعودی بوده است . آمار طلاق در سال ۸۰ ، 4/9 درصد، سال ۸۱، 3/10 درصد، سال ۸۲، 6/10 درصد، سال ۸۳، 5/10 درصد، سال ۸۴ ، 7/10 درصد، سال ۸۵ ، 1/12 درصد بودهاست.
طبق آمارها سال 88 بالاترین نرخ طلاق با 8/20 درصد مربوط به استان تهران وپایینترین آن با 8/3 درصد مربوط به استان ایلام است و آمارها حاکی از آن است که تهران، کردستان، کرمانشاه و خراسان رضوی بیشترین و ایلام، سیستان و بلوچستان، چهارمحال و بختیاری و یزد کمترین طلاق را به خود اختصاص داده اند.زندگی در دنیای صنعتی همه مسائلش متفاوت است و گاه عجیب و غریب. تولدش، بزرگشدنش، ازدواجش و حتی طلاقش. تا چند سال قبل طلاق پدیده ای مذموم و قبیح در جامعه بهشمار می رفت و افراد در شرایط بسیار حاد به طلاق فكر می كردند و گاه در پیچ و خم مراحل قانونی گم می شدند كه بی خیال طلاق گرفتن از هم می شدند و سعی می كردند زندگیشان را ادامه دهند .
میزان طلاق نه تنها درتهران بلکه درشهرها رو به افزایش است و نسبت های زیادی از جمعیت یا درخانواده های تک سرپرست و یا درون خانواده های ناتنی زندگی می کنند . در خانواده های ناسازگار ،زندگی خانوادگی به هیچ روی همواره تصویری از هماهنگی و خوشبختی نیست . اکثر زنان درمعرض خشونت خانوادگی هستند . افزایش طلاق و مسائل متعددی که درساختار خانواده ناسازگار وجود دارد ، مشکلاتی برای جامعه به وجود آورده است . اکثر زنان از نقش هایی که درخانواده سنتی و گسترده به آنان محول شده دچار تعارض نقش و فاصله نقش گردیده اند .
طلاق مکانیسمی است که زن و شوهر ازطریق آن به زندگی مشترک خویش پایان داده و پیوند زناشویی را می گسلند.
طلاق دربین انسانها و درطبقات مختلف اجتماعی به صورگوناگونی رخ می دهد و به فروپاشی هسته اصلی و بنیادین جامعه یعنی خانواده اثر می گذارد . عوامل متعددی برساختار خانواده اثر نامناسب می گذارند . این اثرات نامناسب ، کارکردهای مناسب خانواده را مختل می کنند . درچنین شرایطی ، خانواده دچار ناسازگاری شده و درزندگی آنان تعارض به وجود می آید . ادامه کشمکش ها ، برروی کارکرد اجتماعی زن و شوهر اثر گذاربوده و پدیده طلاق رخ می دهد . دگرگونی درساختار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برروی کارکردخانواده اثر گذاربوده و این دگرگونی تعادل خانواده را برهم می ریزد.
علل و عوامل موثردرطلاق درایران خصوصاًشهرتهران ازطبقه ای به طبقه دیگر، متفاوت است . زیراهرطبقه ای ازنظرقدرت، منزلت ، ثروت و شیوه زندگی شرایط خاص خودش را دارد ، چون شهرتهران به دلیل مهاجرپذیری شدیدو صنعتی بود نسبت به سایرنقاطکشوراز بیشترین میزان تحرک اجتماعی برخورداراست به دلیل این تحرک اجتماعی شدید می بایست عوامل اقتصادی و اجتماعی مورد توجه قرارگیرد.
منشاءشرایط و عوامل موثر درطلاق برحسب طبقه اجتماعی موجب می گرددتا این پدیده از دیدگاه های مختلف مورد مطالعه و بررسی قرارگیرد، تاعلل طلاق را از ابعاداقتصادی و اجتماعی مورد تحلیل قراردهد ، علاوه برعلل طلاق ، ساختارخانواده و تاثیرآن برشبکه روابط متقابل اجتماعی و وفاق اجتماعی نیزباید توجه نمود.
بارزترین نتیجه منفی طلاق درطبقات اجتماعی اثرآن برفرزندان خانواده های ناسازگاربه شمار می رود، مشکلات متعددشخصیتی ، افت تحصیلی، تنهایی ، از خودبیگانگی ، بزهکاری ، اعتیاد و صدها آسیب اجتماعی دیگر درکنارسایرعوامل به طلاق مربوط است . گسترش طلاق و افزایش آن موجب شده تا جامعه دچارمشکل شود ، بالابودن دادخواست ها و طلاق های واقع شده گویای این مسئله است ، گسترش پدیده طلاق درطبقات اجتماعی آنقدرعیان و آشکاراست که ازطریق مشاهده همراه بامشارکت دردادگاه مدنی خاص درشهرتهران می توان به رشد شتابان آن پی برد.
پدیده طلاق درطبقات اجتماعی از نظراقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، نوع معیشت ، پایگاه اجتماعی ، منزلت اجتماعی ، شیوه زندگی و غیره دارای تفاوت هائی هستند، این تفاوت ها برحسب قشربندی اجتماعی مورد ارزیابی قرارگیرد.عوامل موثردرطلاق درطبقه بالای جامعه و طبقه پائین جامعه و طبقه متوسط دارای تفاوت هایی می باشد زیراهنگامی که سخن از طبقه اجتماعی به میان می آیدباید به شاخص هائی از قبیل درآمد، شغل ، سطح تحصیلات و دیگر متغیرهای مهم دیگر طبقات اجتماعی یعنی محل سکونت ، شیوه زندگی ، آداب و رسوم و غیره توجه بشود تا علت تفاوت های جامعه شناختی طلاق درهریک از طبقات اجتماعی معلوم شود ، و چنانچه پدیده طلاق به هرعلت درهر طبقه ای واقع شود چه نتایجی دربرخواهد داشت ؟
طلاق به دلایل گوناگون رخ می دهد . تحرک شدید طبقاتی ، بحرانهای اقتصادی، تفاوت های فرهنگی دربین خانواده ها ، بالارفتن نیازهای مادی و معنوی ، فقراقتصادی ، بیکاری ، ازهم گسیختگی ،همه این مسائل موجب شده که خانواده کارکرد مناسب خودش را نتواندبدست آوردو آرامش ، نظم ،تعادل ، سازگاری و وفاق اجتماعی درنهاد خانواده روبه کاهش باشد و این امرمشکلاتی برای خانواده به وجود آورده است .