خشونت خانگی واقعیتی است آزاردهنده در دنیای امروزه در جهانی كه محیط خانه باید پناهگاهی باشد تا ساكنانش در آن بیاسایند و خستگی‏ها و رنج‏های ناشی از دشواری‏های محیط بیرون خانه را به فراموشی بسپارند، متاسفانه برای بسیاری از مردم خانه به جهنمی می‏ماند كه آتش دشمنی، خشم، خشونت، كینه، و انتقام در آن هر لحظه شعله ورتر می‏گردد. خشونت خانگی مخصوص جامعه یا طبقه خاصی نیست. اكنون همه كشورهای دنیا و طبقات اجتماعی مختلف با آن دست به گریبانند. تغییر و تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز نه تنها سبب كاهش آن نگردیده بلكه در بسیاری از موارد بر دامنه آن افزوده است. اهمیت موضوع تا بدان حد است كه شمار زیادی از سازمآن‏ها و موسسات بین المللی به ویژه سازمان ملل متحد در زمینه پیشگیری و مهار این پدیده، مقررات و دستورالعمل‏های متعددی را وضع نموده یا به اجرا نهاده اند. جای تاسف است كه براساس آمارهای موجود هنوز این اقدام‏ها هیچ نتیجه قابل ملاحظه ای به بار نیاورده، اما با توجه به گستره اقدام‏های ملی و بین المللی كه پیوسته رو به فزونی است می‏توان امیدوار بود در آینده ای نزدیك این پدیده و پیامدهای آن كاهش یابد. اما خشونت خانگی تنها زنان و مردان سازگار را تحت تاثیر قرار نمی دهد. بلكه به جرات می‏توان گفت كه بیشترین اثر را بر كودكانی دارد كه پیوسته یا به تناوب شاهد این خشونت اند. این اثرگذاری چنان كه خواهیم دید، نسبت به میزان تاثیر آن بر خود والدین دارای اهمیت بیشتری است(کردوانی، 1389).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

 

1-2 بیان مساله

 

     سال‏های اولیه زندگی مهم ترین دوره تربیت و شکل پذیری شخصیت اجتماعی فرد می‏باشد. طرز رفتار بزرگسالان اثر عمیقی بر شخصیت کودکان و عادات کسب شده توسط آن‏ها دارد. اکثر پژوهش‏های انجام شده نشان داده اند دو عامل اساسی یعنی خصوصیات خلقی کودك و رفتار والدین درتبدیل مشکلات رفتاری اولیه کودك به مشکلات رفتاری شدیدتر در آینده نقش اساسی دارند(قاسمی، ولی زاده، طولابی و ساکی، 1386).

 

در افرادی که در دوران کودکی مورد خشونت قرار می‏گیرند، به دلیل آسیب‏ها و جراحت‏‏های روان شناختی حاصل از این سوء رفتار، طرحواره‏‏های ذهنی شکل می‏گیرد که رابطه زناشویی بعدی آن‏ها را تحت تاثیر قرار می‏دهد(فریچ[3]، 2006).

 

در سال 1975 سه تن از پژوهشگران آمریکایی به نام‏‏های استراوس، ولس و اشتاین میتز، به تشریح نظریه هایی پرداختند که آن را وراثت اجتماعی خشونت خانگی نام نهاده بودند. معنای این نظریه در عبارتی کوتاه چنین بود: آموختن خشونت در خانواده اصلی. این پژوهشگران شوهرانی را که والدینشان نسبت به هم خشن نبودند با شوهرانی که دست کم به یک مورد خشونت میان پدر و مادر خود اشاره کرده بودند، مقایسه نمودند. در مردانی که شاهد خشونت والدین خود بودند میزان کتک زدن زن سه برابر بیش از آنانی بود که چنین چیزی را مشاهده نکرده بودند(کردوانی، 1389).

 

       خشونت خانوادگی نه تنها به رشد و گسترش صمیمیت آسیب می‏رساند بلکه ثبات خانواده و سلامت روان شناختی و جسمانی کودکان و زوج‏ها را نیز تهدید می‏کند(آمرمن[4]، 1999).

 

     اما سوالی که مطرح می‏شود این است که با توجه به نظریه روان کاوی فروید[5](1974)، تجربه خشونت در دوران کودکی چه نقشی در الگو‏های رفتاری فرد ایفا می‏کند و سهم هر کدام از الگو‏های رفتاری خشونت و سازگاری در بزرگسالی به چه میزان می‏باشد؟

 

1-3 اهمیت و ضرورت موضوع تحقیق

 

     یکی از دردناک ترین انواع خشونت، خشونت علیه کودکان می‏باشد. دوران کودکی از آسیب پذیرترین دوران‏‏های زندگی هر فرد است. شخصیت هر انسانی در دوران کودکی اش شکل می‏گیرد و می‏توان گفت مهم ترین دوران زندگی هر فرد، کودکی اش است. از دیگر سو، کودکان آینده و سرمایه‏‏های یک کشور به حساب می‏آیند و به هر میزان که مسئولین از این قشر غفلت کنند به همان اندازه از آینده کشور غفلت نموده اند. از این رو شناخت و بررسی معضل خشونت علیه کودکان ضروری به نظر می‏رسد(کامرانی فکور، 1385).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...