وجود یک جامعه سالم از نظر بهداشت روان، وابسته به سلامت اجزاء کوچکتر آن جامعه مانند: سازمان ها، گروهها و خانواده های موجود در آن جامعه است. یکی از طبیعی ترین گروههایی که می تواند نیازهای انسان را ارضا کند خانواده است. وظیفه خانواده مراقبت از فرزندان و تربیت آن ها، برقراری ارتباطات سالم اعضا با هم و کمک به استقلال کودکان است، حتی اگر کودک دارای معلولیت باشد. وجود خانواده های سالم، می تواند تاثیر بسزایی در ایجاد بهداشت روانی در آن جامعه داشته باشد، زیرا نهاد خانواده به خودی خود یک جامعه کوچک است و هر گونه  تغییر مثبت  یا  منفی در آن، بر جامعه  بزرگ  انسانها،  تاثیر  مستقیم  و موثر دارد و  ثبات و بی ثباتی خانواده به طور مستقیم بر جامعه تاثیر دارد(کوهسالی،1385).

توضیح به صورت عکس درباره بهداشت روانی

کودک عامل گسترش نسل است و تولد هر کودک می تواند بر پویایی خانواده اثر بگذارد، والدین و دیگر اعضای خانواده باید تغییرات متعددی را جهت سازگاری با عضو جدید در خود ایجاد کنند. تولد یک کودک دارای معلولیت، می تواند بر خانواده اثرات عمیقی داشته باشد و از آنجایی که  معلولیت و  رفتارهای  ناشی ازآن امری ثابت و  پایدار است، این امر بر تعاملاتی که کودک با والدین و خواهران و برادران خود دارد تاثیر میگذارد(هالاهان و کافمن[1]،1998).

 

بروز معلولیت در فرزندان، اختلالات عاطفی و مشکلات اقتصادی زیادی را در خانواده ایجاد می کند، به نحوی که یکایک اعضاء خانواده دچار بحران های ناشی از وجود فرزند معلول می شوند. روابط دچار سردی و تیرگی می شود و روابط اجتماعی خانواده نیز محدود می شود، سایر فرزندان دچار مشکلات عاطفی و اجتماعی می گردند و به طور کلی بهداشت روانی خانواده که ضامن سلامت کودکان و سرمایه های فردی و اجتماعی است به شدت به مخاطره می افتد(حسین نژاد،1375).

 

معلولیت یک عضو خانواده بر تمامی اعضای خانواده و کارکرد های مختلف آن تاثیر منفی می گذارد، چرا که معلولیت به انسجام و ساخت خانواده آسیب وارد می کند و پیامد آن ایجاد تغییرات در عملکرد و سازگاری خانواده است(انیسی،1377به نقل از احمدی،1390). با توجه به این مساله پرداختن به شاخص های سازگاری و عملکرد خانواده های دارای فرزند کم توان هوشی[2] از اهمیت بسزایی برخوردار است.

 

خانواده های دارای فرزند معلول از نظر عملکردی و سازگاری نسبت به خانواده های فاقد چنین فرزندانی دچار ضعف و نارسایی هستند،  بنابراین این خانواده ها به  خدمات توانبخشی، آموزشی  و حمایت های  روانی و مالی  نیاز دارند( احمدی،1390). خدمات توانبخشی، به  مجموعه اقدامات آموزشی،  حرفه ای  و  اجتماعی  گفته می شود که موجبات استقلال نسبی افراد را فراهم می کند و سبب بازگشت مجدد آنان به جامعه و استفاده مساوی از فرصت های جامعه می شود، لذا ضرورت برنامه ریزی جهت پیشگیری از معلولیت و فراهم آوردن امکانات توانبخشی در صورت بروز معلولیت مشخص می باشد.

 

اکثر تحقیقاتی که در گذشته در رابطه با معلولیت صورت گرفته است پیرامون تاثیراتی است که معلولیت بر  خانواده و جامعه گذاشته است و از آنجاییکه بازتوانی فرزند کم توان هوشی ممکن است به طور غیر مستقیم بر عملکرد و سازگاری خانواده تاثیر گذار باشد، بنابراین در این تحقیق به بررسی مقایسه ای عملکرد وسازگاری خانواده های دارای نوجوان کم توان هوشی استفاده کننده از خدمات  توانبخشی روزانه و خانواده هایی که  از این خدمات استفاده  نمی کنند پرداخته شده است.

 

 

 

بیان مساله

 

خانواده یک نظام اجتماعی است که اختلال در هر یک از اجزا و اعضای آن کل نظام را مختل می کند و این نظام مختل شده به نوبه خود اختلالات مربوط به اعضا را تشدید و مشکلات جدیدی را ایجاد می کند. با این نگرش، معلولیت یکی از فرزندان بر تمامی خانواده و کارکردهای مختلف آن و بر یکایک اعضاء تاثیر غالبا منفی  باقی می گذارد. به عبارت دیگر معلولیت فرزندی در خانواده، مانع از آن می شود که خانواده بتواند کارکرد های متعارف خود را به نحو مطلوب داشته باشد. از جمله این کارکرد ها تامین موجبات رشد و پرورش شخصیت فرزندان، تامین محیطی دلپذیر برای اعضاء و ایجاد پایگاهی برای برقراری روابط اجتماعی خانواده با دیگران می باشد(ناصر شریعتی و داور منش،1374 ص117-116).

 

حضور كودك کم توان هوشی در هر خانواده ساختار آن خانواده را تحت تاثیر قرار می‌دهد و سلامت روانی خانواده به خصوص والدین را تحت الشعاع قرار می‌دهد، كودك بر اثر تعارض‌های شدید میان اعضای خانواده، كل خانواده را درگیر بحران می‌كند(بکمن، 1991 سینگر واوروین 1989). فابر[3] (1975) خاطر نشان کرد که در اثر وجود کودک کم توان هوشی انواع فشار های زیر به والدین و سایر اعضای خانواده تحمیل می شود:

 

1)به تعویق افتادن تحول روانی سایر فرزندان

 

2) محدود شدن پیشرفت خانواده

 

3) وقوع بحران هایی مانند مشکلات زناشویی،طلاق و افسردگی والدین

 

4) بروز احساساتی از قبیل خشم، نا امیدی و احساس گناه( ترنبول و ترنبول[4]، 1990 به نقل از شریفی درآمدی ص64).

 

خانواده ها و عملكرد آنها به مثابه اصلی ترین پایگاههای رشد و شكوفایی شخصیت و پرورش مهارتهای اجتماعی كودكان و نوجوانان، اساسی ترین سهم را در سلامت و اعتلای جوامع بشری به عهده دارند(احدی،1372). بر اساس دیدگاه مك مستر[5] زمانی كه مجموع ابعاد عملكرد خانواده در شرایط مناسبی باشند، عملكرد كلی خانواده نیز در شرایطی مطلوب و كارآمد قرار خواهد داشت. مدل مک مستر راه مفیدی برای بررسی خانواده ها ارائه می دهد و بر رویكرد نظام دار استوار است. این رویكرد شش جنبه كاركرد خانواده را مدنظر قرار می دهد:

 

1.حل مسئله:

 

شامل توانایی خانواده در حل مشكلات تا حدی كه بتواند كارایی مؤثری داشته باشد. این بعد شامل هفت مرحله می باشد:1. شناسایی مشكل 2. مشكل را به اطلاع منابع یا افراد ذیربط رساندن 3. چاره اندیشی برای چند راه حل 4. تصمیم در مورد یك راه حل علمی 5. اجرا و عمل نمودن به تصمیم 6.كنترل اجرایی 7.ارزشیابی میزان موفقیت راه حل به كار گرفته شده .هرگاه هفت مرحله خوب پیش رود، مشكل به مؤثرترین شكل حل می شود.

 

2.ارتباط:

 

این بعد به توانایی خانواده در تبادل اطلاعات مربوط می شود. عناصر ارتباط را می توان به شرح زیر بیان کرد:کانال، زمینه، محیط، پس خورد، تداخل امواج، پیغام، دریافت کننده، پردازش و منبع. فرایند ارتباطات به انسان ها اجازه می دهد تا تجارب و دانش خود را در زمینه های مختلف به اشتراک بگذارند.

 

3.نقشها:

 

به الگوهای تكراری رفتار افراد خانواده اتلاق می شود. الگوهایی كه اعضا توسط آن كاركردهای خانواده را محقق می سازند. به عبارت دیگر، به رفتارهای توصیه شده و تكراری موجود در مجموعه ای از فعالیتهای دو جانبه با سایر اعضای خانواده گفته می شود. به اعتقاد آنان ادای وظایف مستلزم تخصیص نقش مناسب به افراد می باشد تا اعضای خانواده امور خواسته شده را طبق نقشهای تفویض شده انجام دهند.

 

4.پاسخگویی عاطفی:

 

چگونگی واكنش عاطفی خانواده در روابط خویش، در این بعد مورد مطالعه قرار می گیرد و اینكه آیا اعضای خانواده توانایی ابراز عواطف مختلف را دارد یا خیر.

 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

 

5.دخالت عاطفی:

 

در این بعد به  تشریح نوع مشاركت و درگیر بودن اعضای خانواده با یكدیگر به لحاظ عاطفی پرداخته می شود.

 

6.كنترل رفتار:

 

شامل قواعدیست كه خانواده بر اساس آنها گذران امور می كند و نیز شامل میزان تأثیری كه اعضای خانواده به یكدیگر دارند.

 

این طرح با كاركرد فعلی خانواده سر و كار دارد نه با رشد قبلی یا مرحله تحولی كنونی آن و شیوه سنجش خانواده در این مدل به سبك مشكل محور است) باركر،1999(.

 

معلولیت یک عضو خانواده بر تمامی اعضای خانواده و کارکرد های مختلف آن تاثیر منفی می گذارد، چرا که معلولیت به انسجام و ساخت خانواده آسیب وارد می کند و پیامد آن ایجاد تغییرات در عملکرد و سازگاری خانواده است(انیسی،به نقل از احمدی1390). سازگاری و هماهنگ شدن با خود و با محیط پیرامون خود برای هر موجود زنده حیاتی و ضروری است. تلاش روزمره همه آدمیان نیز عموما بر محور همین سازگاری دور میزند(والی پور،1360). سازگاری رضایت بخش فرد، با موفقیت های عمده زندگی و به طور مستقیم با ارضای همه نیازهای اساسی مرتبط است. نیازها و ارضاء آنها به ادراک فرد با توجه به سن، جنس، استعدادهای ارثی و فرهنگی، طبقه اجتماعی، شغل، محل جغرافیایی، تعلیم و تربیت، تجارب و سازگاری های زندگی اشخاص دیگر بستگی دارد(گریسون و همکاران، 1967 به نقل از حسن آبادی، 1380).

 

سازگاری دارای ابعاد مختلفی است از جمله سازگاری عاطفی، شغلی، اجتماعی، تندرستی و سازگاری در خانه که ﺳـﺎﺯﮔﺎﺭﻱﻋـﺎﻃﻔﻲﺭﺍ ﻣـﻲﺗـﻮﺍﻥ ﺷـﺎﻣﻞ ﺳﻼﻣﺖ ﺭﻭﺍﻧﻲﺧﻮﺏ، ﺭﺿـﺎﻳﺖﺍﺯ ﺯﻧـﺪﮔﻲﺷﺨـﺼﻲﻭ ﻫﻤـﺎﻫﻨﮕﻲﻣﻴﺎﻥﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ،ﻓﻌﺎﻟﻴﺘﻬـﺎﻭﺍﻓﻜـﺎﺭﺩﺍﻧـﺴﺖ.ﺑـﻪﻋﺒـﺎﺭﺕﺩﻳﮕـﺮ،ﺳﺎﺯﮔﺎﺭﻱﻋﺎﻃﻔﻲﻳﻌﻨﻲﻣﻜﺎﻧﻴﺰﻡﻫﺎﻳﻲﻛﻪﺗﻮﺳﻂﺁﻧﻬﺎ، ﻓﺮﺩ ﺛﺒـﺎﺕ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﭘﻴﺪﺍﻣﻲﻛﻨﺪ ﻭﺳﺎﺯﮔﺎﺭﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﺎﻣﻞ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭﻱ ﻓـﺮﺩﺑﺎﻣﺤﻴﻂﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲﺧﻮﺩﺍﺳﺖﻛﻪ ﺍﻳﻦﺳﺎﺯﮔﺎﺭﻱﻣﻤﻜﻦﺍﺳـﺖﺑـﺎﺗﻐﻴﻴﺮﺩﺍﺩﻥﺧﻮﺩﻭﻳﺎﻣﺤﻴﻂﺑﻪﺩﺳـﺖﺁﻳـﺪ(صفوی، 1388).

 

به طور کلی مهارتهای سازگاری عبارتند از:

 

    • توانایی در ارتباط کلامی با دیگران

 

    • توانایی در مراقبت از خویشتن

 

    • رسیدگی و انجام امور روزانه زندگی

 

    • مهارت دربرقراری ارتباط اجتماعی با افراد دیگر

 

    • توانایی در پیدایش و تعیین راه و مسیر و ادامه زندگی و اهداف

 

    • توجه به بهداشت و سلامت فردی

 

    • توانایی یادگیری آموزش و ادامه تحصیل

 

    • توانایی استفاده صحیح از ساعات تفریح و آزادی خود

 

    • انجام کارها و مسئولیت های کاری

 

  • توانایی ایجاد رابطه سالم با اعضای خانواده، همقطاران و افراد مختلف اجتماع (ایرج معانی و همکاران،1379ص336).

تولد یک کودک کم توان هوشی به خودی خود یک عامل فشار زا برای اعضای خانواده محسوب می شود و یک عامل نگران کننده برای سازگاری خانواده می باشد. خانواده در سازگاری و انطباق خویش با کودک کم توان، ظرفیت های متفاوتی دارند. شاید مهمترین آنها دامنه محدودیت کودک کم توان هوشی باشد. معلولیت های متوسط و شدید به برنامه ریزی و مراقبت و نظارت شدید در سرتاسر عمر نیازمندند. ورتیس(1996) تاریخچه فردی خانواده هایی که سازگاری عالی داشتند را بررسی کرد و نشان داد که اغلب آنها از لحاظ مالی و تربیتی موقعیت بسیار خوبی داشتند. یکی از مهمترین لوازم سلامت روانی، وجود محیط خانوادگی سالم است. این محیط زندگی را می توان طوری تنظیم کرد، که هر چند در بهبود وضع افراد موثر نباشد لا اقل موجب تخریب آنها نگردد(کوهسالی، 1385).

 

در جوامع به منظور کاهش مشکلات خانواده های دارای فرزند معلول معمولا دو اقدام اساسی انجام میشود: اول، کوشش در امر پیشگیری از معلولیت و جلوگیری از بروز نقایص ذهنی و جسمی و دوم، ایجاد امکانات لازم رفاهی و توانبخشی در جهت خدمت به معلولان و خانواده آنها (داورمنش،1382). در این تحقیق منظور از خدمات توانبخشی کلیه خدماتی است که مراکز توانبخشی ذهنی بالاتر از 14 سال ارائه می دهند، جهت آمادگی برای ورود مددجویان كم توان هوشی بزرگسال به اجتماع و ایجاد بستری مناسب برای حضور مولد آنها در عرصه خانواده و اجتماع می باشد  .اهم این خدمات عبارتند از:

 

    • آموزش حرفه ای، آموزش مهارتهای زندگی، خدمات روانشناسی و مشاوره ای

 

    • آموزش فعالیتهای روزمره زندگی، خدمات توانپزشكی(فیزیوتراپی ، كاردرمانی و گفتاردرمانی )

 

  • فعالیتهای هنری ( تئاتر ، سرود و موسیقی )، خدمات رفاهی و تفریحی (سایت مرکز آموزش و توانبخشی اندیشه، 1392).

در تحقیقی که افروشه سال 1389 انجام داده است نشان می دهد؛ کیفیت زندگی مادرانی که کودکان اوتیستیک آنها از خدمات مراکز توانبخشی استفاده کرده اند، به طور معناداری بالاتر از مادرانی است که کودکان اوتیستیک آنها ازخدمات مراکز توانبخشی استفاده نکرده است. لذا در این تحقیق با تا کید بر اهمیت شاخص های عملکرد و سازگاری خانواده و توجه به این موضوع که علت انتخاب نوجوانان بالای 14 سال، همگونی نوع و شدت معلولیت در مراکز مربوط به این افراد است،  این مسئله مطرح می شود که آیا خدماتی که مراکز توانبخشی روزانه جهت بازتوانی کودکان کم توان هوشی بالای 14 سال ارائه می دهند، می تواند بر عملکرد و سازگاری خانواده های آنها موثر واقع شود. هدف از این پژوهش پاسخ به سوال زیر است؟

 

آیا بین عملکرد و سازگاری خانواده های نوجوانان کم توان هوشی که از خدمات مراکز توانبخشی استفاده می کنند و نوجوانان کم توان هوشی که استفاده نمی کنند تفاوت معنا داری وجود دارد؟

 

    1. Hallahan & kafman

 

  1. لازم به ذکر است در این تحقیق، نوجوانان با کم توانی هوشی آموزش پذیر مد نظر می باشد.

 

 

    1. faber

 

  1. Terenbull & Terenbull
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...