سیاست خارجی هر کشوری زمانی می تواند در عرصه ی بین المللی از کارایی و مشروعیت لازم برخوردار باشد که ضمن تعادل با محیط داخلی؛ در جهت میل به منافع ملی شکل گرفته و تنظیم شود. این امر زمانی میسر است که منافع ملی دقیقا شناخته و تعریف شوند. کشورهایی که در عرصه ی بین المللی و سیاست خارجی موفق هستند همگی منافع ملی خود را کاملا مشخص کرده اند و آن ها را برای خویش تعریف نمو ده اند. آن ها می دانند بر چه اصول از سیاست خارجی خود نباید معامله کنند و یا می توان گفت به درستی خطوط قرمز خویش را می شناسند و باز می دانند در مورد کدام مؤلفه ها می توانند انعطاف پذیری استراتژیک از خود نشان دهند.
اما موضوعی که در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران شاهدش بوده ایم: جهت گیری های متفاوت سیاست خارجی دولت ها نسبت به یکدیگر است؛ شاید این همه تفاوت در جهت گیری و تفاوت در تعریف منافع ملی برای دستگاه دیپلماسی ما خوش یُمن نباشد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، شاهد پنج خرده گفتمان در بطن گفتمان انقلاب اسلامی بوده ایم در این پژوهش ابتدا به بررسی دو خرده گفتمان اصلاح طلب جامعه محور و اصول گرای عدالت پرور و سپس به بررسی نقش نخبگان در طراحی این جهت گیری ها می پردازیم.
تفاوت های بسیارچشم گیر و زیادی در جهت گیری های این دو؛ دوره به چشم می خورد. در این پژوهش نقش نخبگان در طراحی این جهت گیری ها تا حدودی مشخص گشت. زمانی که یک گروه از نخبگان با طرز تفکر خاص خود، قدرت را به دست می گیرند، مجددا منافع ملی را برای خویش باز تعریف می نمایند و بر همین اساس شروع به جهت گیری های سیاسی و اخذ تصمیمات سیاسی در عرصه ی بین المللی و داخلی می نمایند.
مسئله ی دیگر اینجاست که هر کدام از دولت ها معتقدند: بهترین جهت گیری سیاست خارجی را بر اساس ظرف مکان_زمان برای جمهوری اسلامی ایران انتخاب نموده اند. تیم سیاست خارجی دولت آقای احمدی نژاد، تیم سیاست خارجی دولت آقای خاتمی را متهم به خیانت به منافع و مصالح ملی و سوق دادن کشور به دامان غرب می نماید. و در طرف دیگر تیم سیاست خارجی آقای خاتمی، تیم سیاست خارجی آقای احمدی نژاد را متهم به تقابل با دنیا و موجب به خطر افتادن امنیت و منافع ملی کشور می نمایند. اما آنچه مهم است این است که این ادعا
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
ها؛ جنبه ی تبلیغاتی، جناحی، حزبی و سیاسی دارد و در جهت تخریب چهره ی طرف مقابل می باشد.
تصمیم گیرندگان در عرصه ی سیاست خارجی ایران فراوانند: طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران؛ مقام معظم رهبری، مجلس شورای اسلامی، شخص رئیس جمهور، مجمع تشخیص مصلحت نظام و وزارت امور خارجه تصمیم گیرندگان این امر هستند. در همین راستا به نقش نخبگان ابزاری و غیر ابزاری (فکری) وزارت امور خارجه در تعیین طراحی جهت گیری سیاست خارجی می پردازیم. اینکه نخبگان ابزاری چه مقدار در طراحی این استراتژی ها نقش داشته اند؟ اینکه نخبگان غیر ابزاری (فکری)چه مقدار در طراحی این اتراتژی ها نقش داشته اند؟ نگارنده در این پژوهش به ابن نتیجه رسید محل تحصیل نخبگان ابزاری تأثیر بسیار زیادی در جهت دهی فکری نخبگان ابزاری دارد، نخبگان ابزاری که در غرب تحصیلات خود را به اتمام رسانده اند خواهان تعامل با غرب و نخبگانی که در شرق و یادر ایران تحصیل کرده اند خواهان حرکت به سوی شرق و ایستادگی در برابر غرب می باشند.
هم چنین نگارنده به این نتیجه رسیده است که نخبگان غیر ابزاری (فکری) نقش بسیار بیشتری در طراحی سیاست خارجی دولت آقای خاتمی داشته اند و نقش بسیار کمی در طراحی جهت گیری سیاست خارجی دولت آقای احمدی نژاد داشته اند. هر چند که از لحاظ تعداد و آمار نخبگان غیر ابزاری (فکری) و مشاوران وزارت امور خارجه در هر دودوره برابرند. اما مسئله اینست که؛ چه قدر مشاوره ی این نخبگان در طراحی جهت گیری های سیاسی به کار برده می شود.
بر همین اساس پژوهش حاضر به مقایسه ی بررسی نقش نخبگان سیاسی در جهت گیری سیاست خارجی دولت هشتم و نهم می پردازد.
-1-بیان مسأله:
پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات، گسترش روابط خارجی و رسیدگی به مسائل و امور خارجی، نحوه ی بیان و شیوه ی رفتار و برخورد با دیگران نسبت به قبل تغییر یافت.
پذیرش پلورالیسم جهانی به معنی نفی نظام تک قطبی و پذیرش تساوی فرهنگ ها، به محور اصلی سیاست خارجی تبدیل شد. (ازغندی، 1381، 18)
در دوران اصلاحات با تحول در گفتمان سیاسی مواجه هستیم. به این ترتیب که مشروعیت اثباتی، جایگزین مشروعیت سلبی یعنی دوری گزیدن از دشمن تراشی، طرح شعار های پرخاشگرایانه و تحریک کننده گردید.
دولت اصلاحات گام های اساسی در جهت گفتگو با جهان خارج و تنش زدایی با کشورهای منطقه و جهان برداشت و همکاری های منطقه ای و بین المللی خود را افزایش داد.
به اعتقاد خاتمی تنش زدایی به معنی غفلت و نا هوشیاری نیست،«بلکه شناخت مرز های دشمن و تلاش برای تقویت دوستی ها و جنبه ی اشتراک و هوشیاری در برابر تهدید ها است. ما معتقدیم سیاست تنش زدایی هزینه ی اداره ی کشور را به حداقل خواهد رساند.» سیاست تنش زدایی از طریق گفتگو و مفاهمه، دیدگاهی است واقعگرا و در جهان پر از تعارض هم می تواند پاسخگوی ارزش ها باشد و هم اینکه منافع ملی را در سطوح مختلف فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تامین نماید.
سیاست تنش زدایی با فاصله گرفتن از اولویت های امنیتی و ایدئولوژیک به سمت همگرایی و همکاری همه جانبه پیش رفته و در نتیجه زمینه های بیشتری را برای گفتگوی میان تمدن ها و همگرایی چند جانبه حکومتی بوجود آورد.
انتخاب رویه هایی مانند کوتاه نیامدن بر سر مسائل هسته ای، طرح مسئله ی هولوکاست، نفوذ بیشتر در حیاط خلوت آمریکا (آمریکای لاتین) و جایگزینی نام دریای کوروش به جای دریای عمان مبین جهت گیری سیاست خارجی تهاجمی است. (عباسی، 1390، سخنرانی)
[شنبه 1400-05-16] [ 04:18:00 ق.ظ ]
|